از همه چیز باخبر است
معرفی کتاب
این کتاب درباره خداشناسی است و برای کودکان توضیح میدهد که خداوند بزرگ، همهجا هست و از همهچیز باخبر است. قاصدک در سفرش با موجودات مختلفی روبهرو میشود، موجودات کوچکی که گاهی دیده نمیشوند و قاصدک فکر میکند هیچکس به یاد آنها نیست؛ مثل کفشدوزکی که در باغچهای ، زیر برگی زندگی میکند یا عنکبوتی که در کوهستان در شکاف سنگی است یا... ؛ اما قاصدک در پایان سفرش متوجه میشود که خدای بزرگ و مهربان که این موجودات را آفریده است، از همه آنها خبر دارد و مراقبشان است.
همهچیز به دست اوست
معرفی کتاب
«نرگس کوچولو» از پروانه زیبایی که روی گلهای دامنش نشسته است، میپرسد چرا اینقدر خوشبوست. پروانه میگوید به این علت که روی گل یاس نشسته است. آنها با هم نزد گل یاس میروند و راز خوشبویی او را میپرسند. گل یاس میگوید به خاطر نوشیدن از آب زلال چشمه است. نرگس و پروانه نزد چشمه میروند و چشمه توضیح میدهد که به خاطر بارش باران است که اینقدر زلال است و... . در نهایت نرگس متوجه میشود همهچیز دست خداست. اوست که به خورشید نور و گرما داده است و اوست که به دریا میگوید بخار شو تا ابرها درست شوند و به باد میگوید ابرها را جابهجا کند و... .
به یاد همه است
معرفی کتاب
این کتاب درباره خداشناسی است و به کودکان میآموزد که خدای مهربان به فکر همه موجودات است و هر یک را بنا به نیازهایی که دارند، آفریده است. میمونها دستهای بلندی دارند تا بتوانند به راحتی از درخت بالا بروند، زرافه گردن درازی دارد تا بتواند از برگهای شاخههای بالای درخت، تغذیه کند، تیغهای بدن خارپشت، او را از دشمنانش حفظ میکند، شاخهای تیز گوزن برای این است که از خود و فرزندانش دفاع کند و... .
آواز فرودل
معرفی کتاب
همه سگها «واقواق» میکنند، گربهها «میومیو» و پرندهها هم صداهای مختلفی دارند، مثل «جیکجیک»، «قارقار»، «کوکو» و... ؛ اما پرنده کوچک قهوهای نمیخواهد مثل بقیه آواز بخواند. او دلش آواز جدید و متفاوت میخواهد مثل «فورودل» یا «اسپرودل»؛ اما چند دقیقه بعد از خواندن این آواز جدید، آواز اشتباهی دیگری میخواند و چیزی نمیگذرد که همه پرندهها آوازشان را اشتباه میخوانند و دیگر سر و صداهای آن محله مثل قبل نیست.
پوپک مرغ کنجکاو
معرفی کتاب
«پوپک» نام مرغی است که همیشه در حیاط خانهاش بازی میکند و به تماشای کبوترها مینشیند. در یک روز توفانی، تندباد شدیدی میوزد و پوپک را با خود میبرد. بعد از مدتی، پوپک در جایی فرود میآید که اصلاً برایش آشنا نیست. او چیزهایی را میبیند که قبلاً هرگز ندیده است. پوپک میتواند جای گرم و نرمی برای خودش پیدا کند؛ اما دلش برای لانهاش تنگ است. او سعی میکند راه خانه را پیدا کند؛ اما مردم زبان پوپک را نمیفهمند. آیا پوپک میتواند خانه خودش را پیدا کند و دوباره به تماشای کبوترها بنشیند؟
قول
معرفی کتاب
در شهری خشن که بیشتر مردم با دلهدزدی از دیگران روزگار میگذرانند، دختری تلاش میکند کیسه بزرگی که پیرزنی محکم آن را گرفته است، بقاپد. پیرزن تمام داراییاش را در برابر یک قول به دختر میدهد و دختر که فقط به غذا و پولهای داخل کیسه فکر میکند، قول میدهد؛ اما وقتی کیسه را باز میکند... . زندگی دختر تغییر میکند، تغییری که پیشدرآمدش شادی است.
تولد... تولد
معرفی کتاب
این کتاب شامل چهار داستان کوتاه است که همه آنها درباره روز تولد است. این داستانها برای کودکان پیش از دبستان تا سالهای اول دبستان نوشته شدهاند. «هدیه بابابزرگ»، «تولدی دوباره»، «هدیه تولد» و «با این تیغها چی کار کنم؟»، نام این داستانهاست. داستان «هدیه بابابزرگ» درباره پسر کوچولویی به نام «سامان» است که در روز تولدش، بیصبرانه منتظر هدیه پدربزرگش است. قرار است پدربزرگ یک موجود زنده برای او بیاورد و سامان فکر میکند این موجود شاید یک پرنده، یک ماهی کوچولو یا یک بچهلاکپشت باشد؛ اما وقتی هدیه پدربزرگ را باز میکند، کاملاً غافلگیر میشود!
نه توی باغ، نه توی باغچه
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصههای فندقی» است و داستان آن درباره یک گلِ سر است. گلِ سر، روی موهای دخترک نشسته است. دخترک در حال بازی کردن است که گل سر هم بازیگوشی میکند، از موهای دخترک باز میشود و روی زمین میافتد. دخترک برای استراحت کردن به اتاق میرود و اصلاً متوجه گلِ سرش نمیشود. چند ساعت میگذرد و هیچکس سراغ گلِ سر نمیآید. گلِ سر از پرنده و گربه میخواهد که او را با خود ببرند؛ اما آنها قبول نمیکنند ؛ چون فکر میکنند گلها نباید جایی بروند. سرانجام دختر متوجه نبود گلِ سرش میشود و دنبالش میگردد.