روی تختخواب خودت بخواب!
معرفی کتاب
کوچولو حالا بزرگ شده. مادرش به او میگوید که دیگر میتواند در اتاق خودش و روی تختخواب خودش بخوابد. او از این بابت خیلی خوشحال است، ولی تنها خوابیدن مشکلات خودش را دارد. حالا با هیولای زیر تختخوابش چهکار کند یا سایههایی که او را دنبال میکنند؟ وای مادر کجایی؟ چه کسی قرار است با آنها بجنگد؟ نکند خود کوچولو؟ ! این کتاب دربارهی آموزش مستقل بودن به کودک و پرورش حس اعتمادبهنفس و احساس امنیت در اوست.
دستهایت را بشور!
معرفی کتاب
مادر دایناسور کوچولو اصرار دارد که او بعد از برگشتن از پارک و بازی کردن، دستهایش را بشوید ولی کوچولو دلیلی برای این کار نمیبیند. به نظرش دستهایش تمیز است و مادرش هم بیخودی سخت میگیرد و اصرار میکند. آخر کدام میکروب؟ کسی چیزی روی دستهای کوچولو میبیند؟ ! کتابی در مورد آموزش رعایت بهداشت شخصی، توانایی انجام کارها و داشتن احساس بزرگتر شدن و مسئولیتپذیری در کودک.
خداحافظی با پوشک
معرفی کتاب
کوچولو دیگر بزرگ شده. حالا وقتش است که کم کم پوشکش را کنار بگذارد و از لگن کودک استفاده کند. البته که این کار خیلی آسانی نیست. او هنوز در این کار ناشی و بیتجربه است و طبیعی است که گاهی اشتباه کند. بعضی وقتها عجله میکند و بعضی وقتها هم خیلی طولش میدهد و کارها خراب میشوند. ایرادی ندارد. همه میدانیم که کوچولو تازه اول راه است و هنوز باید یاد بگیرد. این کتاب دربارهی پرورش اعتمادبهنفس، استقلال، توانایی کنترل بدن، مسئولیتپذیری و... در کودک است.
موش شهری و موش روستایی، گربه و موشها، خرگوش و لاکپشت
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. داستان این جلد از مجموعه مذکور: یک روز موش شهری به دیدن پسر عمویش موش روستایی رفت. موش روستایی با خوشحالی از او پذیرایی کرد و با روی خوش غذای اندکی که داشت جلوی او گذاشت. موش شهری غر زد که تو چطور به این غذای ساده و کم راضی میشوی؟ به شهر بیا تا به تو نشان بدهم زندگی کردن یعنی چه. آنها به شهر رفتند. آخر شب وارد رستوران بزرگی شدند و شروع کردند به خوردن باقیماندهی غذاهای شب گذشته که ناگهان...
گراز و روباه، خفاش و راسوها، موشکور و مادرش
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: خفاش کوچولو با خواهر و برادرهایش در تنهی درخت بازی میکرد که ناگهان از لانه بیرون افتاد. همان موقع راسویی رسید و او را گرفت و خواست بخورد. خفاش به او گفت: «صبر کن. من یک موشم. واقعاً میخواهی من را بخوری؟ » راسو پشیمان شد و او را رها کرد. چند روز بعد دوباره خفاش کوچولو وقت بازی کردن، از لانه بیرون افتاد. راسوی دیگری از راه رسید و خواست او را بخورد که...
ماده شیر و ماده روباه، طاووس و درنا، کلاغ و کبوتران
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: یک روز ماده شیر و ماده روباه با هم حرف میزدند. ماده روباه که زیبایی و توانایی خودش را نمیدید، به زیبایی و تواناییهای ماده شیر حسادت میکرد و به او طعنه میزد که فقط یک بچه دارد. ولی ماده شیر که دانا بود از حرف روباه ناراحت نمیشد، چون میدانست که...
کلاغ و روباه، گرگ چوپان، بز و گرگی که فلوت مینواخت
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: گرگ خیلی گرسنهای وقتی چوپان و سگ گله خواب بودند، به گوسفندان نزدیک شد. لباس و کلاه و عصای چوپان را برداشت و پوشید. میخواست خودش را جای چوپان جا بزند تا گوسفندان به دنبالش بروند و او هم آنها را بخورد. گرگ که حسابی از این نقشهاش کِیف کرده بود، تلاش کرد ادای آواز چوپان را هم دربیاورد ولی چنان زوزهی ترسناکی کشید که...
الاغ و گرگ، شیر و موش، شتر و فیل و میمون
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: گروهی از موشهای کوهستان در دشت بازی میکردند. یکی از آنها خیلی از دوستانش دور شد. حواسش نبود و محکم به شیری خورد که همان نزدیکی خوابیده بود. شیر هم او را محکم میان پنجهاش گرفت تا بخورد. موش به شیر گفت: «من را نخور. من هم برایت یک روز جبران میکنم.» شیر به حرف موش خندید و رهایش کرد. مدتی بعد موش صدای فریاد شیر را شنید که کمک میخواست...
مرغدریایی، روباه و لکلک، روباه و بز
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. در این جلد از مجموعه مذکور: روباه و لکلکی با هم دوست بودند. روزی روباه، لکلک را برای ناهار به خانهاش دعوت کرد. برای اینکه با او شوخی کند، غذای لکلک را در بشقاب ریخت. لکلک هر کاری کرد نتوانست با منقار درازش از بشقاب سوپ بخورد. دفعهی بعد که لکلک روباه را برای ناهار به منزلش دعوت کرد...
افعی و مار آبی، روباه و انگور، خرچنگ و روباه
معرفی کتاب
«افسانههای ازوپ» مجموعهای از حکایتهای کوتاه تمثیلی است که به ازوپ، قصهگوی یونانی، نسبت داده میشود. در این افسانهها عمدتاً حیوانات، شخصیتهای داستان هستند و با زبان آنان، درسها و اصول اخلاقی ساده و پایهای ارائه میشود. این جلد از مجموعه مذکور داستان خرچنگی بود که عاشق پز دادن به ساکنان دریا بود، چون او میتوانست هم در آب زندگی کند هم در خشکی. یک روزِ آفتابی که خرچنگ در ساحل قدم میزد و آواز میخواند، روباه جوانی هم در ساحل میپلکید و حسابی گرسنه بود. خرچنگ بیخبر از همه جا، زیر نور آفتاب دراز کشید که...