شب مثل بهشت
معرفی کتاب
ماه از پشت پردهای که وسط آسمان کشیده شده بود، نگاهی به طرف دیگر انداخت. خورشید را دید که آرام و بیخیال، قدم میزند! ماه از خونسردی خورشید لجش گرفت. داد کشید: آهای...خیال رفتن نداری؟ خورشید شانههایش را بالا انداخت و گفت: همین طور است!
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آنها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..
مگر قرار نبود روز مال تو باشد و شب مال من؟
بله، ولی فکر کردم، فهمیدم هرچه دیرتر بروم، بهتر است!
چه طور؟
چه طور ندارد! برای این که من از تو بهترم!می خواهی برویم و سوال کنیم! اما قبل از رفتن، باید قول بدهی اگر من را خواستند، برای همیشه از این جا بروی و نصف آسمانت را بدهی به من!
ماه قبول کرد. آنها راه افتادند. رفتند و رفتند تا به جنگل رسیدند..
حیاط پر بود از پرنده و آواز
معرفی کتاب
نعمتهای خداوند سهم تمام موجودات است و هرکس باید به اندازه سهم و روزی خودش از نعمات الهی بهره ببرد. داستان حاضر نیز درباره همین موضوع است. ستاره دختر کوچولویی است که همراه با پدر و مادرش در خانه مادربزرگ مشغول چیدن میوههای درختان هستند. مادربزرگ بسیاری از میوهها را میچیند اما تعدادی از آنها را روی درخت باقی میگذارد. ستاره از مادربزرگ درباره آن میوههای باقیمانده سؤال میکند و به جوابی میرسد که دیدگاه تازهای برایش به وجود میآید.
غلام دریا ندیده
معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، از مجموعة شش جلدی «قصههای تصویری از گلستان» است. در این داستان میخوانیم: پادشاهی به همراه غلامش از راه دریا، برای شرکت در عروسی پسر پادشاه کشور مغرب، سفر میکنند. غلام دریا ندیده خوشحال میشود که به سفر میرود. اما پس از ورود به کشتی شروع به گریه میکند. همه از صدای گریة او به تنگ میآیند، پیرمردی چارهای میاندیشید، میگوید غلام را در دریا بیندازیم...
مرد فقیر و سکههای طلا
معرفی کتاب
کتاب «قصّههای تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستانهای آموزنده است. در کتاب « مرد فقیر و سکههای طلا» آمده: روزگاری، پیرمرد ناتوانی بود که همسر خود را از دست داده بود و با دختر و پسرش زندگی میکرد، روزی یک دهقان به او مقداری گندم داد تا بفروشد و درآمدی به دست آورد، گندم را در دامن خود ریخت و به راه افتاد، در مسیر گره دامن باز شد و گندمها بر زمین ریخت...
شعرهایی درباره شکرگزاری
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه چند جلدی «ما کودکان مسلمان» است. در این جلد شعرهایی درباره شکرگزاری با عناوین تشکر، هدیه خدا و متشکرم آمده است که همگی برای نهادینه کردن این فضیلت الهی در وجود کودکان است. شکر گذاری خصلتی است که انسانهای متدین در برابر لطف و رحمت پروردگار انجام میدهند، ویژگی شایستهای که باعث افزایش نعمت میگردد و توجه خداوند را جلب مینماید. سرودههای کتاب پیش رو کودکان را با این ویژگی خوب آشنا میسازد و باعث تقویت حس شکرگزاری در آنان میشود.
اگر فرصتی باشد: (آخرین نجواهای بیماران کرونایی در آخرین لحظات زندگی)
معرفی کتاب
نویسنده این کتاب در واپسین ساعتهای زندگی چند بیمار مبتلا به کرونا، کنار آنها بوده و آخرین صحبتها، آرزوها، ترسها و امیدهایشان را در قالب یادداشتهای کوتاه تحریر کرده است.
اکثر یادداشتهای این اثر به این موضوعات اشاره دارند که بیماران در آن موقعیت، به هیچچیز جز زندگی و سلامتی فکر میکنند. دغدغههای مالی و چالشهای روزمره برایشان کمرنگ شده و به زیباییهای دنیا و زندگی میاندیشند.
هدف اصلی کتاب این است که ارزش نعمتهای الهی مثل سلامتی را که به خوبی قدردان آنها نیستیم، به ما یادآوری کند تا در طول حیات شکرگزار باشیم.
اکثر یادداشتهای این اثر به این موضوعات اشاره دارند که بیماران در آن موقعیت، به هیچچیز جز زندگی و سلامتی فکر میکنند. دغدغههای مالی و چالشهای روزمره برایشان کمرنگ شده و به زیباییهای دنیا و زندگی میاندیشند.
هدف اصلی کتاب این است که ارزش نعمتهای الهی مثل سلامتی را که به خوبی قدردان آنها نیستیم، به ما یادآوری کند تا در طول حیات شکرگزار باشیم.