دریا و ضربالمثلها
معرفی کتاب
ضربالمثلهای فارسی، گنجهای پربهایی از آموزههای آسمانی، اخلاقی و انسانی هستند. «دریا و ضربالمثلها»، نوشته «حجتالاسلام حیدری ابهری» در این حوزه از ادبیات فارسی است که 32 ضربالمثل مرتبط با «دریا» مانند «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است»؛ «نان را بینداز توی دریا، ماهی نمیداند اما خدا میداند»؛ و... را برای کودکان توضیح میدهد. تصاویر کتاب نیز مرتبط با محتوای مفهومی هر ضربالمثل، ترسیم شده است.
قصه ما مثل شد
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه دهجلدی « قصه ما مثل شد» است. قصههایی که مثل شدهاند، سرگذشت و زندگینامه بعضی از مثلها را بازگو میکنند. نویسنده کوشیده است موضوع قصهها مناسب حال و هوای نوجوانان باشد، زبان قصهها را به زبان گفتار نزدیک و برای هر قصه نامی انتخاب کرده است. «پشتش به خاک نمیرسد»، «دستش به انگور نمیرسد، میگوید ترش است»، «یکی از یکی بدتر»، «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» و «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»، بعضی از این مثلهاست.
خدای روزیرسان
معرفی کتاب
پسر جوان پدرش را از دست داده بود و با مادرش زندگی میکرد. پسر بیشتر وقتش را با دوستانش میگذراند و هیچ کاری نمیکرد، در عوض مادرش از صبح تا شب کار میکرد تا خرج زندگی را درآورد. مادر از دست پسر خسته و کلافه بود؛ ولی کاری از دستش برنمیآمد. روزی مادر برای خرید به بازار رفت و این کار تا ظهر طول کشید. پسر از خواب بیدار شد و گرسنه بود؛ اما هیچ غذایی در خانه نبود. پسر جوان با خودش فکر کرد از این به بعد باید از خدا بخواهم که روزی مرا بدهد. او به مسجد رفت و... .
صبر ایوب
معرفی کتاب
«ایوبِ» پیامبر یکی از مردان ثروتمند «یمن» بود. او تعداد زیادی گاو و میش و شتر داشت. ایوب مرد بخشندهای بود و تا زمانیکه به تعداد زیادی از مردم غذا نمیداد، غذا نمیخورد و تا تعداد زیادی از مردم را لباس نمیپوشانید، خودش لباس نو نمیپوشید. حضرت ایوب بدون هیچ چون و چرایی از خدا اطاعت میکرد. خدا هم به او برکت داد، او صاحب چهار پسر و سه دختر بود. شیطان نزد خدا رفت و شکایت کرد که ایوب چون ثروت فراوان و فرزندان صالح دارد، از تو اطاعت میکند و اگر همه اینها را از او بگیری دیگر عبادت نمیکند. خداوند... .
زندگی با ضربالمثلها
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از صدها ضربالمثل فارسی است که نویسنده کوشیده است با آوردن مثالی از زندگی، مفهوم آن را برای خواننده کودک و نوجوان توضیح دهد. در کنار برخی از ضربالمثلها، ضربالمثلهای مشابه نیز ذکر شده است تا خوانندگان با مفهوم آنها نیز آشنا شوند. در بخش اول کتاب 445 ضربالمثل آورده شده است. در بخش دوم نیز با نام هدیه پایانی، بیش از دویست ضربالمثل به شکل کوتاه و در حد یک جمله توضیح داده شده است.
تو نخندی، من بخندم؟
معرفی کتاب
در این کتاب برای آشنایی کودکان و نوجوانان، قصه ضربالمثلها روایت شده است. «دوستی خالهخرسه»، «یک کلاغ، چهل کلاغ»، «آستین نو بخور پلو»، «دسته گل به آب داده» و «تو نخندی، من بخندم؟»، از جمله این ضربالمثلهاست. در ضربالمثل «تو نخندی، من بخندم؟»، مردی برای وصول پولش نزد بدهکار میرود. بدهکار با دیدن چهره عصبانی طلبکار، میگوید گوسفندانی دارد که موقع چرا، مقداری از پشم آنها به بوتهها گیر میکند او میخواهد پشمها را جمع کند... همسرش قالی ببافد... با پولِ قالی برای دخترش جهیزیه بخرد، مسافرت برود و بقیهاش را به مرد میدهد. مرد طلبکار از شدت عصبانیت میخندد. بدهکار با لبخندی میگوید طلبت را به این راحتی به دست آوردی... .
بشنو و باور نکن
معرفی کتاب
در این کتاب برای آشنایی کودکان و نوجوانان، قصه ضربالمثلها آورده شده است. «بمیر و بِدَم»، «دعا کن گندمت آرد شود»، «شتر دیدی، ندیدی»، «آهسته که آسمان نداند» و «بشنو و باور نکن»، از جمله این ضربالمثلهاست. در ضربالمثل «بشنو و باور نکن»، مردی صندوق پر از شیشهای دارد و میخواهد آن را از پلهها بالا ببرد؛ اما هیچکس کمکش نمیکند. سرانجام شخصی قبول میکند؛ ولی دستمزد میخواهد. صاحب صندوق میگوید سه نصیحت به او میکند. در مدتی که از پلهها بالا میروند؛ صاحب صندوق نصیحتهایش را میگوید. مردی که کمک کرده است، متوجه میشود که صاحب صندوق فریبش داده است، بالای پلهها صندوق را به پایین پرت میکند و... .