Skip to main content

آسمان

معرفی کتاب
احتمالاً این جمله را زیاد شنیده‌اید که «ما همین یک زمین را داریم». کتاب شعر حاضر نیز در پی بازگویی همین موضوع و یادآوری اهمیت بسیار زیاد محیط‌زیست است. شعرهای این کتاب از زبان «زمین» سروده شده‌اند. زمینی که درحال خشک‌شدن است. آسمانش هرروز بیشتر از روز قبل از پرنده‌ها خالی می‌شود. هوایش دودی و کثیف است و خبری از رنگ آبی نیست.
شعرهای این کتاب با توصیف اوضاع و حال و روز طبیعت، به اهمیت پاک نگه‌داشتن زمین و آسمان اشاره می‌کند.

آشنایی با رنگ‌ها، شکل‌‌‌‌ها و الگوها

معرفی کتاب
کتاب «آشنایی با رنگ‌ها، شکل‌ها و الگوها» از مجموعه «فکر کن و بازی کن» است. هر کدام از این کتاب‌ها برای آموزش مهارت یا مفهوم خاصی طراحی شده است. این کتاب مهارت‌های لازم برای خواندن و نوشتن را تقویت می‌کند، تمرکز کودک را افزایش می‌دهد، خلاقیت او را بالا می‌برد و توانایی اجرای دستورالعمل‌ها را تقویت می‌کند. کودک مهارت‌هایی مانند متصل کردن اجزای یک تصویر کلی، تشخیص شباهت‌ها، یافتن تفاوت‌ها، تشخیص الگوها و مرتب کردن بر اساس اندازه، شکل یا رنگ را تمرین می‌کند. ضمن سرگرمی مهارت‌های زبانی و تمرکز کودک افزایش می‌یابد.

خیابان و همه‌ خطرهایش

معرفی کتاب
یکی از موضوعاتی که درباره رعایت آن همیشه به کودکان توصیه می‌کنیم، این است که «هنگام عبور از خیابان، مراقب باشند با ماشین‌ها و موتورها برخورد نکنند».
داستان‌های کوتاه این کتاب نیز درباره همین مشکل است. مورچه کوچولو که شخصیت اصلی قصه‌های پیش‌روست، در خیابان با چالش‌های زیادی مواجه‌ است و خطر موتور و ماشین‌ها که در این قصه‌ها به هیولا تشبیه شده‌اند او را تهدید می‌کنند. مورچه با نکات ایمنی که بلد است، سعی می‌کند با این چالش‌ها مقابله کند.

بدن من

معرفی کتاب
این کتاب درباره آناتومی بدن انسان است. کودکان به درستی، نسبت به بدن خود کنجکاو هستند و درباره اعضای خود از پدر و مادرشان سؤالات زیادی می‌پرسند. این کتاب در تلاش است تا به پرسش‌های کودکان درباره اعضای گوناگون بدنشان همچون دست، پا، مفصل‌ها، ستون فقرات و... به زبانی ساده و کودکانه پاسخ دهد. به طور مثال در کتاب حاضر توضیح داده شده است که اثرانگشت هیچ دونفری مشابه هم نیست.

سارا دیگه پستونک نمی‌خوره: راهنمای ترک پستانک دخترها

معرفی کتاب
سارا همیشه در دهانش پستانک بود. روزها موقع بازی، ‌ شب‌ها وقت خوابیدن و حتی در حمام... یک روز مامان به سارا گفت: «پستانک برای بچه‌های کوچولوست نه بچه‌هایی به سن تو. پستانک خوردن دندان‌هایت را بزرگ می‌کند. شبیه دندان‌های بانی خرگوشه!» سارا دوست نداشت شبیه بانی خرگوشه بشود. مامان ادامه داد: «پستانک را بده به فرشته‌ی پستانک و به جایش هدیه بگیر. آن‌ها همه جا را گشتند و همه‌ی پستانک‌ها را جمع کردند و پشت در گذاشتند‌. شب سارا از خواب پرید و دید فرشته‌ی کوچولویی روی چراغ خوابش نشسته و‌...

چگونه داستان بنویسیم؟ : رازها و رمزهای سفر به جهان داستان برای کودکان

معرفی کتاب
تو چه داستانی دوست داری؟ دوست داری داستان ترسناک بنویسی؟ دوست داری داستان خیالی بنویسی؟ ... . نویسنده در این کتاب به کودکان کمک می‌کند تا بتوانند داستان مورد علاقه خود را بنویسند و در این راه با چگونگی خلق شخصیت، انواع داستان، ژانرها و سبک‌های مختلف، ایده‌پردازی، و...، آشنا می‌شوند.

از سرسره‌ی بلند می‌ترسم

معرفی کتاب
این داستان درباره چند دوست است که با همدیگر به شهربازی رفته‌اند. آنجا یک سُرسُره بلند وجود دارد. اکثر بچه‌ها مانند فلاپ و بینگ می‌ترسند از سُرسُره پایین بیایند اما پاندا ترسی ندارد.
پاندا کوچولو به آن‌ها یاد می‌دهد چگونه از سُرسُره پایین بیایند و تلاش کنند تا به آن‌ها خوش بگذرد.

عروسکم گم‌شده

معرفی کتاب
بسیاری از کودکان و حتی بزرگترها خیلی اوقات فراموش می‌کنند وسیله‌شان را کجا گذاشته‌اند و آن‌ها را گم می‌کنند. در این داستان، خرکوش کوچولو، بینگ، با دوستانش به پارک رفته و عروسکش را گم کرده است. او برای اینکه یادش بیاید عروسکش را کجا گذاشته است به تمام لحظاتی که عروسک را روی نیمکت گذاشت و بعد از آن دیگر او را ندید خوب فکر می‌کند. سرانجام عروسک خرگوش کوچولو پیدا می‌شود.
این داستان قصد دارد به کودکان کمک کند تا راحت‌تر وسایل گم‌شده را بیابند.

از من چرا می‌ترسی؟

معرفی کتاب
این داستان درباره خرگوش کوچولو، بینگ، و دوستانش است که می‌خواهند به حیوانات غذا بدهند اما حیوانات از آن‌ها می‌ترسند و فرار می‌کنند. کودکان به همدیگر پیشنهادهایی می‌دهند تا حیوانات از آن‌ها کمتر بترسند و بهترین راه برای این کار، ساکت ایستادن و آرام آرام غذادادن است.

جیش وسط قایم موشک

معرفی کتاب
یکی از مشکلاتی که خردسالان با آن مواجه هستند کم‌توانی در کنترل ادرار است. آن‌ها زمانی که حس می‌کنند باید به دستشویی بروند، نباید تعلل کنند. این داستان درباره خرگوش کوچولویی است که با وجود آن که می‌داند باید به دستشویی برود، به سراغ بازی‌کردن با دوستانش می‌روند و در میان بازی نمی‌تواند ادرار خود را نگه دارد. نویسنده سعی دارد اهمیت دستشویی رفتن قبل از بازی را برای کودکان در این داستان مشخص کند.