Skip to main content

بهاره و پرواز ملخ طلایی: آموزش مهارت خودآگاهی و اعتمادبه نفس

معرفی کتاب
مجموعه «من وزنه‌بردارم» از قصه‌هایی تشکیل شده است که هدف آن آموزش مهارت زندگی به کودکان است. کودکان با خواندن این داستان‌ها می‌آموزند که از توانایی‌های خود چگونه آگاه شوند و اعتمادبه‌نفس بیشتری به‌دست بیاورند. در قصه حاضر فیل تپلی وقتی به کارهایی که مورچه‌ها انجام می‌دادند نگاه کرد، ‌فکر کرد چقدر خودش ناتوان است و هیچ قدرتی ندارد. اما بهاره به فیل تپلی گفت هر کسی می‌تواند کارهایی انجام بدهد که برای دیگران مفید باشد و کس دیگری هم از پس انجام آن کارها برنیاید.

خجالت نکش حلزون!

معرفی کتاب
سوفی، یک حلزون کوچک است و دوست دارد چیزهای جدیدی یاد بگیرد اما توی دلش احساس عجیبی دارد. او خجالت می‌کشد. آن قدر خجالت می‌کشد که نمی‌تواند جواب سوال‌هایی که از او می‌پرسند را بدهد. با او همراه شویم تا ببینیم آیا سوفی می‌تواند اعتمادبه نفس پیدا کند و از لاکش بیرون بیاید؟

از‌ راه‌ افتادن نترس

معرفی کتاب
این کتاب داستان دو قطره هست که پدر و پسر هستند. قطره کوچولو دوست ندارد از جای امن خود به زمین بیاید. این داستان چشم انداز مثبت از تغییر، خطرپذیری و بخشش را به خوانندگان می دهد.

قهرمان ما

معرفی کتاب
موش موشک خیلی خلاق است و رؤیاهایی بزرگی دارد. اما سبیل‌هایش همیشه نامرتب است. او در خیال خودش جهان را نجات می‌دهد. در زندگی واقعی‌اش به زور از پس بازی وسطی برمی‌آید. با او همراه می‌شویم ببینیم می‌تواند قهرمان شود؟

پینوکیو

معرفی کتاب
این داستان درباره عروسکی چوبی به نام پینوکیو است که پیرمردی نجار به نام ژپتو او را به‌وجود آورد و فرشته‌ای مهربان به او گفت: «اگر پسر خوبی باشی، تو را به یک بچه واقعی تبدیل می‌کنم». پینوکیو که تازه به جهان وارد شده بود و دوست داشت بداند در دنیا چه خبر است، از خانه فرار کرد تا دنیا را ببیند. پینوکیو در این داستان، خواننده را با خود به جهان خیالی می‌برد و او را با موجودات ناشناخته و تخیلی آشنا می‌کند. در انتهای داستان برای پینوکیو اتفاقی عجیب رخ می‌دهد، آیا به پسر واقعی تبدیل می شود؟ ...

دنیای داداشی

معرفی کتاب
مجموعه حاضر به نام (‌داداشی)، شامل داستان‌هایی مصور با موضوعات متنوع و زندگی روزمره کودکان است. (روز داداشی)، (‌خانه‌ی داداشی)، (دوستان دادشی)، (اسباب‌بازی‌های داداشی)، (رنگ‌های دادشی) و (گردش داداشی) عنوان شش داستان تصویری است که به شعر سروده شده‌اند و تصاویر مصوری دارند. شخصیت اصلی راوی ماجراهای این کتاب (‌دادشی) است که در هر کدا‌م از داستان‌ها به تجربیات و ماجراهای خود پرداخته و زندگی‌اش را با کودکانه‌ترین شیوه‌ی ممکن بیان می‌کند.

پادشاهِ کوچکِ غول‌های بزرگ

معرفی کتاب
این کتاب درباره سرزمین غول‌هاست. سرزمینی سیاه و کثیف که نه آب داشت و نه آبادانی. غول‌های این سرزمین پشت کوه زندگی می‌کردند و عصبانی و ناراحت بودند. یک روز پسری به نام بزوین تصمیم گرفت از کوه نزدیک خانه‌شان پایین برود. او بدون اینکه بداند کجا می‌رود ناگهان به سرزمین غول‌ها رسید. غول‌ها که هزار و دویست سال بود پادشاهی نداشتند تصور کردند بزوین شاه آن‌هاست و او را روی تخت پادشاهی نشاندند. بزوین ابتدا خیلی ترسیده بود. نمی‌دانست باید چه‌کار کند و چه دستوری دهد. غول‌ها هم منتظر بودند تا پادشاهشان کاری کند، اما اوضاع به سرعت عوض شد و بزوین تصمیم های عجیب و جدیدی گرفت که سرنوشت و سرزمین غول‌ها را تغییر داد...

خوردنی‌ها را دوست دارم

معرفی کتاب
کتاب «خوردنی‌ها را دوست دارم» از مجموعه شش جلدی «تو هم می‌توانی»ست. این مجموعه به اصلی‌ترین مسائل و مشکلات کودکان می‌پردازد. مسائل و مشکلاتی که به نوعی مشکل بزرگ‌ترها هم هست. در این مجموعه با زبان غیرمستقیم در قالب قصه، در رفع این مشکلات آموزش‌هایی داده می‌شود.

خودم لباسم را می‌پوشم

معرفی کتاب
کتاب «خودم لباسم را می‌پوشم» از مجموعه شش جلدی «تو هم می‌توانی»ست. این مجموعه به اصلی‌ترین مسائل و مشکلات کودکان می‌پردازد. مسائل و مشکلاتی که به نوعی مشکل بزرگ‌ترها هم هست. در این مجموعه با زبان غیرمستقیم در قالب قصه، در رفع این مشکلات آموزش‌هایی داده می‌شود. در این داستان کتی لباس راحتی‌اش را درآورد. باید بلوزش را می‌پوشید. با خودش گفت: «باید عجله کنم. می‌خواهم بروم شهربازی!» بلوز را برداشت؛ اما نمی‌دانست کدام طرف باید جلو باشد و کدام طرف پشت سرش...

اسباب‌بازی‌هایم را جمع می‌کنم

معرفی کتاب
کتاب «اسباب‌بازی‌هایم را جمع می‌کنم» از مجموعه شش جلدی «تو هم می‌توانی»ست. این مجموعه به اصلی‌ترین مسائل و مشکلات کودکان می‌پردازد. مسائل و مشکلاتی که به نوعی مشکل بزرگ‌ترها هم هست. در این مجموعه با زبان غیرمستقیم در قالب قصه، در رفع این مشکلات آموزش‌هایی داده می‌شود. در این داستان کتی با اسباب‌بازی‌هایش بازی می‌کرد که مادرش به اتاق آمد و گفت: «حالا وقت خواب است. اسباب‌بازی‌هایت را جمع کن و برو بخواب!» کتی با خودش گفت: «فردا دوباره می‌خواهم بازی کنم، چرا باید جمع کنم؟ » کتی خوابش برد و...