قطارهای سر بههوا
معرفی کتاب
این کتاب سومین جلد از مجموعه قصههای قطاری است و داستان دو قطار دوقلو که ناچارند از هم جدا شوند را بازگو میکند. داگلاس و دونالد، قطارهای دوقلو، برای کار جدیدشان به ایستگاه اعزام شدند اما رئیس ایستگاه فقط یکی از آنها را میخواست. این اتفاق قطارها را سردرگم و مضطرب کرده بود و باعث شده بود تا هر روز خرابکاری به بار آوردند. رئیس از هر دوی آنها ناراضی و ناامید بود، تا اینکه حادثهای باعث شد رئیس ایستگاه تصمیم جدیدی بگیرد؛ تصمیمی که مشکلات آن دو و باقی قطارها را حل کرد.
جیمز، قطار مغرور
معرفی کتاب
این داستان دومین کتاب از مجموعه قصههای قطاری است. جیمز، شخصیت اصلی این قصه، قطاری مغرور است که با رنگ قرمز درخشان و چرخهایش فخر میفروشد. او تصور میکند از همه بهتر است تا اینکه رئیس ایستگاه به او مسئولیت میدهد برود و واگنها را جابهجا کند. او در ابتدا نپذیرفت، اما پس از اینکه متوجه شد ارزش اصلی در کمککردن به دیگران است نه رنگ و چرخها، متوجه اشتباه خود شد.
این داستان در تلاش است تا کودکان به جای داشتن غرور و تکبر بیجا، با دیگران مهربان باشند و به آنها کمک کنند.
این داستان در تلاش است تا کودکان به جای داشتن غرور و تکبر بیجا، با دیگران مهربان باشند و به آنها کمک کنند.
توماس، قطار بیادب
معرفی کتاب
این داستان درباره قطاری به نام توماس است که دوست دارد ریل خودش را داشته باشد تا بهتر و مفیدتر کار کند اما ریلی ندارد. توماس با دیگر قطارها شوخیهای نابهجایی میکند و هرازگاهی باعث ناراحتی آنها میشود. اما این ویژگی بد تمام شخصیت او نیست. یک روز که یکی از قطارها از ریل بیرون افتاده بود و واگنهایش از هم جدا شده بودند، توماس کاری کرد و به همه نشان داد که لیاقت داشتن ریل مستقل را دارد.
میخواهم برنده شوم!
معرفی کتاب
این کتاب درباره برندهشدن است و از آن مهمتر چطور برندهشدن! بسیاری از مادر و پدرها برای اینکه فرزندانشان خوشحال شوند، اجازه میدهند او در بازیها برنده شود اما این گذشت و فداکاری در فضاهای اجتماعی همچون مدرسه و... وجود ندارد. شازده فرفره هم دچار این مشکل است. او در مدرسه برخلاف خانه همیشه برنده نیست و با وجود اینکه تمام تلاشش را میکند اما باز هم جام قهرمانی را مال خود نمیکند. این بخش غمگین ماجراست اما اتفاق خوب دیگری برای او رخ میدهد که در داستان پیشرو برای شما بازگو شده است.
وقتی عصبانی میشوم
معرفی کتاب
این کتاب درباره عصبانیت کودکان است. گاهی اوقات اتفاقی میافتد که چه کودک باشیم چه بزرگسال خشمگین میشویم و ممکن است دیگران را ناراحت کنیم. شخصیت داستانی این کتاب (جاش) هر زمان که عصبانی میشود، کاری میکند تا آرام شود. مثلاً از یک تا ده میشمرد و نفس عمیق میکشد.
داستان حاضر به کودکان کمک میکند تا با روشهایی برای فروبردن خشم آشنا شوند و پرخاشگر نباشند.
داستان حاضر به کودکان کمک میکند تا با روشهایی برای فروبردن خشم آشنا شوند و پرخاشگر نباشند.
وقتی ناامید میشوم
معرفی کتاب
یکی از ویژگیهای اغلب کودکان ناامید و کلافهشدن پس از شکستخوردن است. این کتاب با روایتکردن اتفاقاتی که در طول یک روز برای کودکی به نام جاش رخ میدهد و او را کلافه میکند، در تلاش است تا به کودکان بگوید:«ممکن است که گاهی عصبانی و ناامید شوید، اما با تلاش و پشتکار میتوانید برنده شوید. گریه و فریادزدن راه خوبی برای ابراز احساسات منفی نیست.» جاش در این قصه با کمکگرفتن از راهنماییهای دیگران متوجه شد راه پیروزشدن، از ناامیدشدن نمیگذرد و باید به تلاشکردن ادامه بدهد.
د مثل دوستی: برای پرورش عقلانیت در روابط اجتماعی
معرفی کتاب
کتاب حاضر به یکی از مهمترین موضوعات زندگی اجتماعی کودکان یعنی دوستی پرداخته است و با طرح پرسشها و پاسخها سعی دارد در این زمینه کودکان را با اصلیترین مسائل دوستی آشنا سازد. کتاب حاوی 70 پرسش و پاسخ از جمله: «فواید دوست خوب داشتن چیست؟ دوست واقعی کیست؟ چرا باید با کسی دوست شد؟ آیا اشکالی دارد به خانه دوست زنگ زد؟ زمانیکه دوستم غمگین بود، چطور خوشحالش کنم؟ آیا اشکالی دارد اصلا با کسی دوست نشویم؟ و…» میباشد.
ماهیها پرواز میکنند!
معرفی کتاب
این کتاب، اقتباسی است از یکی از داستانهای «کلیلهودمنه» که در قالب شعر برای گروه سنی «ب» و «ج» به چاپ رسیده است. در برکهای زیبا مرغ ماهیخواری که پیر و ناتوان شده بود، تصمیم گرفت برای شکار ماهیها نقشهای بکشد. او با خبر دروغ آمدن صیادان به برکه برای صید ماهی، ماهیان را به وحشت انداخت. آنگاه به آنها قول داد که هر روز چندتایی از آنها را به برکه جدید ببرد، اما در راه همه آنها را میخورد. روزها گذشت و نوبت خرچنگ رسید، او در راه متوجه اسکلت ماهیهای مُرده شد و به نیرنگ مرغ ماهیخوار پی برد؛ بنابراین ... .