Skip to main content

خودم بلدم، بلدم، بلدم!

معرفی کتاب
توله خرس قهوه‌ای چون از شهر به جنگل آمده است، خیال می‌کند همه چیز بلد است! بدتر از همه این که حاضر نیست چیزهای جدید را یاد بگیرد! اما وقتی به دردسر بزرگی می افتد، از رفتار مهربانانه‌ی توله خرس‌های ّخاکستری متوجه می‌شود که هنوز خیلی چیزهاست که باید یاد بگیرد!

کوچولوی مهربان

معرفی کتاب
این داستان درباره سنجاقکی کوچک است که دوست دارد جثه بزرگی داشته باشد و از ماهی‌ها هم بزرگ‌تر شود. هر قدر باقی حیوانات به او می‌گویند که سنجاقک‌ها بزرگ‌تر از او نمی‌شوند قبول نمی‌کند. سنجاقک کوچولو تصور می‌کند باید به اندازه هواپیما بزرگ شود و بابت این موضوع دوستانش را آزرده می‌کند. در آخر متوجه می‌شود که نیازی نیست به طور غیرعادی بزرگ باشد. خوشحال و قوی‌بودن ربطی به بزرگی جثه ندارد.

سالی که باران نبارید و شش قصه‌ دیگر

معرفی کتاب
این کتاب سیزدهمین جلد از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های خیلی قشنگ» است که در آن هفت داستان آمده‌اند. این داستان‌ها گوشه‌هایی از رفتار منصفانه و عادلانه معصومین و ائمه را با اصحاب و مسلمانان روایت می‌کنند و می‌توانند الگوی خوبی برای مسلمانان باشند.
در این قصه‌ها توصیه شده است که مسلمانان نباید بین فرزندان خود تبعیض قائل شوند؛ نباید نسبت به خدمتکاران و زیردستان خود سختگیری کنند؛ مسلمانان باید به فقرا کمک کنند؛ لزوم مراقبت از اموال عمومی و رعایت حق‌الناس.

جعبه بزرگ

معرفی کتاب
دم نارنجی موقع گردش صبحگاهی در جنگل یک جعبه می‌بیند. او دوستانش را خبر می‌کنند. با کمک دوستانش جعبه‌ای را که پر از کتاب است به کتابخانه وسط جنگل می‌برند. خانم کتابدار از دیدن جغبه گم شده خوشحال می‌شود و...

هیولای بنفش

معرفی کتاب
دوستان دم نارنجی از هیولایی بنفش نزدیک پمپ بنزین صحبت می کنند. فکر هیولای بنفش دم نارنجی را رها نمی کند. او به فکر می افتد که درباره هیولای بنفش کتاب بخواند و بداند هبوالای بنفش کیست و چه کار می کند. راستی هیولای بنفش کیست؟ ....

انجمن زیرزمینی

معرفی کتاب
صدای بنگ بنگ می آید. دم نارنجی از این صدا ترسیده وارد تونل می شود. او در تونل راه افتاده و به جایی می رسد که حیوانات در حال کتاب خواندن هستند. دم نارنجی تا آن موقع فکر می کرده که فقط خودش می تواند کتاب بخواند. او به خانه اش بر می گردد در حالی که کتابی برای خواندن ندارد و ....

آرزوی پرواز

معرفی کتاب
کتاب «قصّه‌های تصویری از پروین اعتصامی»، اقتباسی از اشعار دیوان «پروین اعتصامی»، بانوی شاعر معاصر ایران است که دربردارندة داستان‌های آموزنده است. در کتاب «آرزوی پرواز» آمده: روزگاری، کبوتر خانم سه تا تخم گذاشت و روی تخم‌ها خوابید تا بچه کبوترها به دنیا آمدند، یکی از کبوتریها بیش از حد برای پرواز کردن اشتیاق داشت و هر چه مادرش می‌گفت صبر کن، او طاقت نمی‌آورد. بالاخره یک روی که مادرش در لانه نبود از لانه بیرون آمد و شروع به پریدن کرد...

سفر دور و‌دراز

معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، از مجموعة شش جلدی «قصه‌های تصویری از گلستان»‌است. در این داستان می‌خوانیم: جوان ورزش‌کاری با وجود قدرت و زور و بازو، زندگی سختی دارد. او برای کسب پول قصد سفر می‌کند. او همه‌جا به جای استفاده از عقلش از زور استفاده می‌کند. اتفاقات بدی برایش می‌افتد. شاهزاده‌ای به او پول می‌دهد تا به دیار خود بازگردد...

گدایی که پادشاه شد

معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، از مجموعة شش جلدی «قصه‌های تصویری از گلستان»، است. در این داستان می‌خوانیم: پادشاهی به آخر عمرش نزدیک شده اما جانشینی ندارد. او وصیت کرد که صبح روز بعد از مرگش اولین کسی که وارد دروازة شهر شود، شاه مملکت است. پادشاه مرد و اولین کسی که وارد شهر می‌شود یک گدا است. گدا غرق در لذت‌های پادشاهی می‌شود و به مشکلات مملکت توجه ندارد. اوضاع مملکت به هم می‌ریزد. او سوار اسبش شدو از شهر بیرون رفت. در راه دوست قدیمی‌اش را دید، او می‌فهمد که «انسان هر چه مال و منال کمتری داشته باشد، غصه‌اش کمتر است...

درویش طمع‌کار

معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، چهارمین جلد از مجموعة شش جلدی «قصه‌های تصویری از گلستان» است که حاوی داستان‌های آموزنده، برگرفته شده از «گلستان سعدی» است. در داستان «درویش طمع‌کار» می‌خوانیم: حاکمی به جای علاقه به تیراندازی، به شعر و شاعری علاقه دارد. روزی مرد درویشی با خواندن شعری توجه حاکم را جلب کرد. حاکم به او کیسه‌ای پول و لباسی فاخر بخشید. او تمام پول‌هایش را خرج کرد، دوباره به این فکر افتاد که با خواندن شعر تازه‌ای از شاه پول بگیرد. آن روز شاه خشمگین بود و به مرد کمک نکرد. وزیر به حاکم گفت که باید به این گونه افراد کم‌کم پول بدهد تا یکدفعه خرج نکنند. در این صورت حاکم نیز مجبور نیست آنها را از خود براند...