وقتی پدربزرگ به تو جعبه ابزار هدیه میدهد
معرفی کتاب
شخصیت کودک این داستان برای عروسکهایش یک خانه میخواهد، اما حالا پدربزرگش برای تولدش یک جعبهابزار هدیه میدهد؛ حال او چه کار کند؟ شاید فرستادنِ جعبه به سیارهی دیگر یا دادنش به یک دایناسور «تیرکس» ایدهی خوبی نباشد، اما شاید با کمی صبر و دقت، با این جعبهابزار بتواند استعداد خودش را شکوفا کند و حتی با راهنماییهای پدربزرگ به خانه عروسکی که میخواهد هم برسد... . این داستان به موضوع مهربانی، سختکوشی و جامعه میپردازد.
دایره کوچک شادی
معرفی کتاب
من یک دایره شادی هستم. من به شما کمک میکنم خوش باشید و شادی را به دیگران هم بدهید. کتاب حاضر با نقاشیهای زیبا و جذاب، به کودکان نشان میدهد که چطور هر روز با انجام کارهای سادهای که میتوانند بهوسیلۀ آنها یک وضعیت منفی را به مثبت تغییر دهند، دایرۀ شادی خودشان را بزرگ کنند و صدها دایره شادی دیگر هم بهوجود آورند.
دایره کوچک دوستداشتن
معرفی کتاب
من یک دایرۀ کوچک دوست داشتن هستم. من احساسی هستم که وقتی شما خیلی به کسی اهمیت میدهید یا وقتی کسی خیلی به شما اهمیت میدهد، به شما دست میدهد. چطور میتوان دایرۀ دوستداشتن خود را بزرگ کرد؟ کتاب حاضر دوستداشتن را در قالب یک دایرۀ صورتی بامزه به تصویر میکشد و راههایی که کودکان میتوانند علاقهشان به دیگران را ابراز کنند، از گوش دادن گرفته تا مهربان بودن، نشان میدهد.
هدیه خوشمزه
معرفی کتاب
شخصیت اصلی کتاب، موش کوچک و مهربانی است که تصمیم میگیرد سالِ نو برای مادرش هدیه بخرد. موش کوچولو در همین فکر است که ناگهان چشماش به قارچ بزرگی میافتد و آن را بهترین هدیه برای مادرش میپندارد. اما در بین راه دوستانش را میبیند و مجبور میشود قارچ را با آنها سهیم شود و... . نویسنده در این کتاب، سعی دارد کودکان را با صفات «مهربانی» و «بخشش» آشنا کند.
روی مرمر سفید
معرفی کتاب
این داستان، ماجرای پسر نابینایی بهنام «امیر» را روایت میکند که دلش میخواهد پرندهها بیایند پشت پنجره خانهشان در طبقه چهارم یک مجتمع 70واحدی. امیر، باور دارد اگر بخواهد و تلاش کند پرندهها خواهند آمد. در این میان خواهرش «سارا» خیلی دوست دارد برادرش به خواستهاش برسد. برای همین تلاش میکند این خواسته برادرش محقق شود. سارا در این مسیر با مشکلاتی روبهرو میشود و به کمک دوستش، سعی میکند موفق شود... . این کتاب، بیانگر تلاش و امید و داشتن عشق و محبت به خانواده و حیوانات است. کتابی که میگوید نابینایی بهمعنای ندیدن پرواز و ناتوانی در دیدن نیست!
فرانکلین و روز پدر
معرفی کتاب
«فرانکلین» در یک روز آفتابی به خانه دوستش «روباه» میرود تا به همراه هم به اسکیتبُرد سواری بروند، اما روباه درخواست فرانکلین را نمیپذیرد؛ چون دلش میخواهد آن روز را که روز پدر است بهطور کامل با پدرش بگذراند و به همراه او کارهایی را که دوست دارد انجام بدهند، فرانکلین هم تصمیم میگیرد به خانه بازگردد و با پدرش به اسکیتبُرد سواری برود، اما... .
بیا مهربانی بکاریم
معرفی کتاب
آیا میشود مهربانی را کاشت؟ دختر کوچولویی این کار را کرد و به دانهاش آب، گرمای خورشید و محبت داد و هرروز این کارها را تکرار کرد؛ اما مدتها گذشت و خبری از سبز شدن مهربانی نبود و داشت دیر میشد. دختر کوچولو نگران و ناراحت بود تا اینکه روزی جوانه سر از خاک درآورد و... . دختر کوچولو تصمیم گرفت آن را با همه تقسیم کند و... .
مهربان باش
معرفی کتاب
روی لباس «تانیشا» آب انگور میریزد و تمام لباسش رنگی میشود. همه بچهها به او میخندند؛ اما یکی از بچهها سعی میکند مهربان باشد و برای تانیشا کاری بکند و فکر میکند چه کاری میتواند برای او انجام دهد. اصلاً مهربان بودن یعنی چه؟ شاید بخشیدن یا کمک کردن و شاید توجه کردن. مهربانی کردن شاید فقط کارهای کوچکی است که از دستمان برمیآید و این کارهای کوچک به یک چیز بزرگ تبدیل میشود، آنقدر بزرگ که سرریز میشود و میتواند دنیا را تغییر دهد!