Skip to main content

قصه‌ عجیب نوبی!

معرفی کتاب
نوبی آماده می‌شود تا به دیدار پسر عمویش برود. نوبی لباس‌ها و وسایل مورد نیازش را جمع می‌کند. اما این همه وسیله را توی چی بگذارد؟ او که چمدان ندارد. با داستان نوبی همراه شوید تا ببینید چه کسی به او کمک خواهد کرد تا یک چمدان پیدا کند؟

مهربان بودن

معرفی کتاب
برادر خرسی عاشق ماکت هواپیماست و آن‌ها را می‌سازد، تعمیر می‌کند و پرواز می‌دهد. یک روز او با خواهر خرسی به پارک رفتند تا آخرین مدل هواپیمایش را امتحان کند. در پارک خرس کوچکی به او نزدیک شد. خرس کوچک دوست داشت به برادر خرسی در پرواز دادن هواپیما کمک کند...

کفش‌های مارک‌دار

معرفی کتاب
جرمی خیلی دلش می‌خواهد یک جفت از کفش‌هایی که تازه در مدرسه‌شان مد شده را داشته باشد، ولی مادربزرگش می‌گوید که از کفش‌هایی که «دلش می‌خواهد» خبری نیست. جرمی باید چیزی را حتماً «لازم داشته باشد» تا مادربزرگ آن را برایش بخرد. زمستان نزدیک است و جرمی پوتین لازم دارد، نه کفش‌هایی که تازه به بازار آمده‌اند....

سه پیشی و یک آرزو

معرفی کتاب
در این داستان سه پیشی با اسم‌های پیتی، پاتی و پوس با هم دوست بودند و از روی پشت‌بام به ستاره‌ها نگاه می‌کردند. پوس گفت:«هرکس یک ستاره دنباله‌دار ببیند، هرچه آرزو کند برآورده می‌شود». پیتی از آن شب به آسمان خیره بود. هیچ‌ کار دیگری نمی‌کرد به‌جز انتظارکشیدن برای دیدن ستاره دنباله‌دار. دوستانش که دیدند جان و سلامت پیتی در خطر است، با استفاده از چراغ‌قوه، در آسمان نوری ایجاد کردند و یک ستاره دنباله‌دار مصنوعی را به پیتی نشان دادند. پیتی که فکر کرد آن ستاره واقعی است، سریع آرزویش را گفت؛ آرزویی که دوستی و محبت بین آن سه دوست را بسیار محکم‌تر کرد.

خانه سخن‌گو، 30 قصه

معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعه داستانی است که از کتاب‌های طوطی‌نامه، لطایف‌الطوایف، قابوس‌نامه، فیه‌مافیه، کشف‌المحجوب، حدیقه‌الحقیقه، اسرارالتوحید، رساله قشیریه، اخلاق محسنی و زینت‌المجالس برگزیده شده است. داستان‌های این مجموعه تعلیمی و اخلاقی است. گردآورنده، نثر این داستان‌ها را به نثر ساده و روان امروزی برگردانده و زبان آن‌ها را برای کودکان و نوجوانان مناسب‌سازی کرده است. مضامینی که در این آثار به کار رفته‌اند به طور مثال عبارت‌اند از: نتیجه عمل به خود فرد برمی‌گردد؛ نباید با خشم تصمیم گرفت؛ نباید زندگی افراد را قضاوت کرد؛ مهربانی و انسانیت مهم‌ترین خصلت آدمی است.

قانون طلایی خرسی: آن‌چه برای خودت می‌پسندی برا ی دیگران هم بپسند

معرفی کتاب
این داستان درباره تصمیم خرسی کوچولو است. او باید تصمیم بگیرد با خرس جدیدی که وارد مدرسه شده مهربان باشد یا مانند دوستانش با آن خرس تازه‌وارد بدرفتاری کند. خرسی کوچولو که خیلی ناراحت و سردرگم بود، به یاد جمله طلایی مادر و پدرش افتاد که گفته بودند :«آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند.» این جمله به خرسی کمک کرد تا تصمیمش را قطعی کند و با تازه وارد مهربان باشد.

دانکن، قطار حسود

معرفی کتاب
این داستان هجدهمین جلد از مجموعه «قصه‌های قطاری» است. دانکن یکی از قطارهای ایستگاه است که اخلاق خوبی ندارد و هر بار که مسافرها را جابه‌جا می‌کند بدخلقی می‌کند و غر می‌زند. رئیس ایستگاه که می‌دانست این اخلاق دانکن به آن‌ها آسیب می‌زند برای او خاطره‌ای از قطاری به نام رینیز تعریف کرد که چون اخلاقش خوب بود و مسافرها را دوست داشت، مسافرها نیز به او وقتی که خراب شد، کمک کردند. این خاطره اخلاق و برخورد دانکن با مسافران را تغییر داد.

کشتی دردسر‌ساز

معرفی کتاب
این کتاب پانزدهمین جلد از مجموعه قصه‌های قطاری است. در این داستان چند قطار و یک کشتی به نام بالسترود وجود دارد که بسیار بداخلاق و غرغرو است و باقی قطارها از اخلاق بد او خسته شده‌اند و شکایت می‌کنند. یک روز که بار واگن قطارها زغال‌سنگ بود، رفتارهای بد بالسترود باعث شد تا بار قطارها واژگون شود. در این حادثه خود او بیشتر از همه در دردسر افتاد. این اتفاق باعث شد تا این کشتی غرغرو از بین قطارها بیرون برود و نتواند کسی را اذیت کند.

اولیور، قطار اوراقی

معرفی کتاب
این داستان چهاردهمین کتاب از مجموعه «قصه‌های قطاری» است. الیور قطاری قدیمی است که رئیس ایستگاه می‌خواهد او را از رده خارج و به اوراقی منتقل کند. یک شب که او در اوراقی تنها بود صدای دوستش را شنید و ماجرای از رده خارج شدنش را برای او گفت. دوستِ اولیور و باقی قطارها به او کمک کردند تا از اوراقی بیرون بیاید. رئیس که همدلی و دوستی میان قطارها را دید، از تصمیمش پشیمان شد و الیور را به خط برگرداند.
این داستان اهمیت دوستی و همدلی را به کودکان یادآوری می‌کند و سعی دارد آن‌ها را نسبت به وضعیت دوستان و اطرافیانشان، خصوصاً اگر در شرایط خوبی نباشد، مسئولیت‌پذیر کند.

هندل، قطار غر‌غرو

معرفی کتاب
این داستان درباره قطار بداخلاق و مغروری به نام آقای هندل است. او از روز اول کارش با همه بدخلقی می‌کرد و همکارانش را از خود رنجانده بود. کمی که گذشت، باقی قطارها هم شروع کردند با او لجبازی و بداخلاقی کردند و حرف‌هایش را نشنیده گرفتند. رفتار باقی قطارها باعث شد آقای هندل متوجه رفتار زشتش بشود و با دوستان و همکارانش بهتر برخورد کند.