Skip to main content

سه پیشی و یک هیولا

معرفی کتاب
این کتاب داستان درباره «ترس» است. ترسیدن سه گربه کوچولو از هیولایی که خیال می‌کنند وجود دارند اما این فقط تصور نادرست آن‌هاست. یک روز که گربه‌ها مشغول بازی در برف‌ها بودند، سگ کوچولویی را پیدا می‌کنند و او را از یخ‌زدن نجات می‌دهند. شب که فرا می‌رسد، گربه‌ها سایه ترسناکی را می‌بینند و فکر می‌کنند او هیولاست، اما آن سایه مادر سگ کوچولو بود که به دنبال فرزندش آمده بود.
این کتاب سعی دارد کودکان را نسبت به ترس و شجاعت‌هایشان آگاه کند تا با تصورات خودشان، از هرچیزی هیولا نسازند.

اولیور، قطار اوراقی

معرفی کتاب
این داستان چهاردهمین کتاب از مجموعه «قصه‌های قطاری» است. الیور قطاری قدیمی است که رئیس ایستگاه می‌خواهد او را از رده خارج و به اوراقی منتقل کند. یک شب که او در اوراقی تنها بود صدای دوستش را شنید و ماجرای از رده خارج شدنش را برای او گفت. دوستِ اولیور و باقی قطارها به او کمک کردند تا از اوراقی بیرون بیاید. رئیس که همدلی و دوستی میان قطارها را دید، از تصمیمش پشیمان شد و الیور را به خط برگرداند.
این داستان اهمیت دوستی و همدلی را به کودکان یادآوری می‌کند و سعی دارد آن‌ها را نسبت به وضعیت دوستان و اطرافیانشان، خصوصاً اگر در شرایط خوبی نباشد، مسئولیت‌پذیر کند.

بیل و بن، قطارهای فداکار

معرفی کتاب
این داستان دوازدهمین جلد از مجموعه قصه‌های قطاری است. بیل و بن دو قطار بودند که رئیس ایستگاه تصمیم گرفت آن‌ها را برای مأموریتی به معدن بفرستد. قطارهای معدن آن دو را مسخره می‌کردند و آزار می‌دادند تا اینکه یک روز اتفاق بدی افتاد. معدن ریزش کرد و قطارها و کارگران زیادی زیر آوار ماندند. بیل و بن آن روز به خوبی به دوستانشان کمک کردند و آن‌ها را از زیر آوار بیرون کشیدند. پس از این حادثه، باقی قطارها قدر بیل و بن را بیشتر می‌دانستند و با آن دو دوست شدند.
کتاب حاضر در تلاش است تا به کودکان بگوید حتی اگر در شرایطی بودید که دیگران با شما چندان دوستانه رفتار نمی‌کردند، شما مانند آن‌ها نباشید و هنگام مشکلات به دیگران کمک کنید. مطمئن باشید که نتیجه کمک‌کردن خود را به خوبی می‌بینید.

توماس، قطار بی‌ادب

معرفی کتاب
این داستان درباره قطاری به نام توماس است که دوست دارد ریل خودش را داشته باشد تا بهتر و مفیدتر کار کند اما ریلی ندارد. توماس با دیگر قطارها شوخی‌های نابه‌جایی می‌کند و هرازگاهی باعث ناراحتی آن‌ها می‌شود. اما این ویژگی بد تمام شخصیت او نیست. یک روز که یکی از قطارها از ریل بیرون افتاده بود و واگن‌هایش از هم جدا شده بودند، توماس کاری کرد و به همه نشان داد که لیاقت داشتن ریل مستقل را دارد.

دوستی مثل تو

معرفی کتاب
این داستان مصور درباره پاندایی است که می‌خواهد به آن طرف کوه‌ها سفر کند. میمون بازیگوش در این مسیر با او همراه می‌شود. میمون بسیار سریع می‌رود و از روی درختان می‌پرد اما پاندا آرام راه می‌رود و می‌تواند در آب شنا کند. این دو رفیق به دلیل تفاوت‌هایشان در آغاز راه نمی‌توانند به راحتی با هم کنار بیایند اما پس از مدت کوتاهی تفاوت‌های همدیگر را می‌پذیرند و برای رسیدن به مقصد با هم همکاری می‌کنند.
این داستان در تلاش است تا کودکان همکاری‌کردن با دوستان خود و توانایی پذیرش تفاوت‌ها را بیاموزند و در زندگی با دوستان خود مدارا کنند.

اوابال قلنبه و نی‌نی‌مو

معرفی کتاب
این کتاب، رمانی کودکانه و فانتزی است که به فرآیند حل مسئله، برنامه‌ریزی، اهمیت خاطره‌نویسی و تقویت تخیل کودکان توجه دارد. این مجموعه خواندنی برای تقویت روخوانی و روان‌خوانی دانش‌آموزان کلاس اول و دوم نیز تأثیرگذار است. «اِوا» خیلی هیجان‌زده است، چون قرار است از برادر کوچکش نگهداری کند. اِوا و دوستانش برای او آب‌نبات حشره، نمایش عروسکی، و آوازی برای وقت خوابش آماده کرده‌‌اند. آن‌ها برای همه‌چیز آماده‌اند. اما خیلی زود اِوا می‌فهمد که مراقبت از یک بچه جغد کوچولو کار خیلی سختی است؛ آیا او می تواند برادرش نی نی مو را قبل از این که مامان و بابایش به لانه برگردند، بخواباند؟

چه فکر خوبی!

معرفی کتاب
یک روز مادر یک جعبه مداد رنگی از بازار خرید و آن را به دو پسرش داد. برادرها مدادهای رنگی را بین خود تقسیم کردند و مشغول نقاشی شدند. اما هر نقاشی که می‌کردند با واقعیت فرق داشت. بالاخره فکر خوبی به ذهن آنها می‌رسد و تصمیم می‌گیرند شریک بشوند و مدادها مال هر دو نفر آن‌ها باشد...

تبر

معرفی کتاب
داستان تبری است که به یک جنگل می آید و چون درختان جنگل متحد نیستند، بسیاری از آنها را قطع می کند، اما همین تبر، به جنگل دیگری می رود که گیاهان و درختان در هم پیچیده اند و با هم محکم شده اند و اتحاد دارند....

یک‌دو‌سه‌های!

معرفی کتاب
خورشید صبح طلوع می‌کند، ولی ابر سیاهی جلوی آن را گرفته است. او نگران مردم است که از کارها عقب می‌افتند. از بچه باد کمک می‌گیرد، او نمی‌تواند ابر را جابه جا کند. مادر ابر می‌آید، او هم نمی‌تواند و....