Skip to main content

من مترسکم ولی می‌ترسم

معرفی کتاب
مترسک این داستان را خیلی زشت ساخته اند تا حیوانات و پرندگان از او بترسند، اما مترسک دلش نمی خواهد کسی را بترساند. او خیلی مهربان است و از تنهایی می ترسد. سرانجام مترسک تصمیم می گیرد از مزرعه فرار کند و با دیگران دوست شود.

چی بپوشم؟

معرفی کتاب
سارا قرار است برای جشن سال که در مهد کودک برگزار می شود لباسی بپوشد که آینده شغلی او را نشان دهد. یک روز سارا همراه مادرش به خیاطی می رود و به خیاطی علاقه مند می شود. روز بعد فضانوردی را در تلویزیون می بیند و دلش می خواهد فضانورد شود. سارا به شغل های دیگری هم علاقه مند می شود و سرانجام با کمک یک مربی ورزشی مشخص می شود که سارا استعداد زیادی در بند بازی دارد پس او تصمیم می گیرد بندباز شود.

هل‌هلی و خاله‌سوسکه

معرفی کتاب
«هِل‌هِلی» دختر بچه تنهایی است که دوستی ندارد و با کتاب قصه خودش را سرگرم می‌کند. روزی هل‌هلی مشغول خواندن کتاب خاله‌سوسکه است که ناگهان خاله‌سوسکه از کتاب بیرون می‌آید و با هل‌هلی دوست می‌شود. هل‌هلی می‌خواهد با خاله‌سوسکه به خانه همسایه‌ها برود؛ اما آن‌ها او و دوستش را راه نمی‌دهند تا اینکه... .

پسر نامرئی

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان پسری به نام «برایان» است که بسیار گوشه‌گیر و تنهاست. هیچ‌کس به برایان توجه نمی‌کند و به هیچ گروه یا مهمانی‌ای دعوت نمی‌شود تا اینکه دانش‌آموز جدیدی به نام «جاستین» از راه می‎رسد و برایان با لبخندش به او خوش‌آمد می‌گوید. برایان و جاستین در یگ گروه قرار می‌گیرند تا روی تکلیف مشترکی کار کنند و برایان استعداد و توانایی خود را نشان می‌دهد.

گرگ و هفت بزغاله

معرفی کتاب
بُز مادر برای جمع کردن علف به جنگل می‌رود و به بزغاله‌هایش سفارش می‌کند که مراقب گرگ بدجنس باشند. گرگ بدجنس وقتی دور شدن بُز مادر را می‌بیند، به خانه او می‌رود و خودش را بُز مادر معرفی می‎کند؛ اما بزغاله‌ها به این راحتی گول نمی‌خورند. سرانجام گرگ نقشه‌ای می‌کشد و وارد خانه می‌شود.

جوجه اردک زشت

معرفی کتاب
جوجه‌اردک‌ها یکی پس از دیگری از تخم بیرون می‌آیند؛ اما آخرین جوجه بسیار زشت و بزرگ است. حیوانات مزرعه او را اذیت می‌کنند. سرانجام جوجه اردک طاقتش تمام می‌شود و از آنجا فرار می‌کند. او به جاهای مختلفی می‌رود؛ ولی هیچ‌کس او را قبول نمی‌کند تا اینکه جوجه اردک، پرنده‌های سفیدی را می‌بیند که برق می‌زنند و... .

یک روز فوتبالی با ویزگول

معرفی کتاب
«ویزگول» یک مگس است و دوست خوبی به نام «ویزی» دارد. ویزی فوتبال بازی می‌کند و ویزگول مشوق خوبی برای اوست. روز مسابقه ویزگول شانس می‌آورد و می‌تواند به جای یکی از بازیکنان، بازی کند. ویزی و ویزگول نقشه‌شان را اجرا می‌کنند و پیروز می‌شوند.

ویزگول و غذای قلنبه قهوه‌ای

معرفی کتاب
«ویزی» نام پسری است که دوستی به نام «ویزگول» دارد. ویزگول یک مگس است. ویزی برای ویزگول یک اتاق دنج و یک هواپیمای شخصی ساخته است. ویزگول غذای مخصوصی هم دارد که بسیار بدبو است. یک روز ویزی، همراه خانواده‌اش به پیک‌نیک می‌رود. ویزگول گم می‌شود. همه ویزگول را از خودشان دور می‌کنند و سرش فریاد می‌زنند تا اینکه ویزگول، ویزی را پیدا می‌کند و به غذای مورد علاقه‌اش می‌رسد.

خانه‌ای برای مورچه

معرفی کتاب
مورچه تنبل دلش نمی‌خواهد هیچ کاری بکند. به همین علت، مورچه‌ها او را از شهر بیرون می‎کنند. مورچه تنبل یک کندوی عسل پیدا می‌کند؛ اما نمی‌تواند عسل درست کند. سپس یک سیب پیدا می‌کند؛ ولی حتی نمی‌تواند سیب را هم سوراخ کند. او تصمیم می‌گیرد به شهر مورچه‌ها بازگردد و همراه آن‌ها کار کند.

فیل دماغ

معرفی کتاب
فیل بدون دماغ است و خرطوم هم بدون فیل. آن‌ها هر کدام فکر می‌کنند بدون هم می‌توانند زندگی کنند و به راه خودشان ادامه می‌دهند؛ اما هر دو به این نتیجه می‌رسند که باید با هم باشند. فیل به خرطوم قول می‌دهد که دیگر از هم جدا نشوند.