Skip to main content

قنات رستم‌آباد

معرفی کتاب
صدای بی‌موقع اذان بلند شد. هروقت اتفاقی رخ می‌داد، اذان می‌گفتند تا توجه مردم جلب شود. مادر، «منیژه» را صدا کرد. منیژه فکر کرد مادر دوباره عقرب یا رتیل دیده؛ اما وقتی منیژه وارد حیاط شد، مادر را دید که به آسمان نگاه می‌کرد. حالا منیژه هم صدای اذان را می‌شنید. مادر از او خواست به سمت مسجد بدود و خبر بگیرد. وقتی منیژه به مسجد رسید، مردم را دید که جمع شده بودند و... . منیژه مثل فشنگ در رفت؛ اما نه به سمت خانه، سمت خروجی ده!

شوپه رد سرخ خون روی برف

معرفی کتاب
«روجا»، رَدِ خون را روی برگ‌های کفِ جنگل دنبال کرد. خون هنوز تازه بود و او نمی‌توانست بی‌تفاوت باشد. اگر یکی از بچه‌های روستا زخمی شده باشد، چه؟ روجا ردِ خون را گرفت و به چیزی رسید که اصلاً فکرش را هم نکرده بود. توله‌پلنگی زخمی، از درد به خودش می‌پیچید. توله‌پلنگ خیلی کوچک بود و روجا نمی‌دانست چه‌کار باید بکند. اطرافش را نگاه کرد. انگار حتی پرنده هم در جنگل پر نمی‌زد.

قصه‌گوی جنگل سیاه

معرفی کتاب
فصل رعب‌آور در بیشه «شاخ‌گوزن»، فرارسیده است و هیچ بچه‌روباهی امنیت ندارد. هنگامی‌که «میا» و «یولی»، از خواهرها و برادرهایشان جدا می‌شوند، دنیایی پر از هیولا کشف می‌کنند. آن‌ها برای یافتن لانه‌ای که آن را خانه خود بنامند، باید از میان دشت‌ها و جنگل‌های پرمخاطره بگذرند و با مخلوقات وصف‌ناپذیری که در تاریکی زندگی می‌کنند، مواجه شوند؛ چیزهایی آن‌قدر ترسناک که قابل ذکر نیستند.

زائران کوهستان مه‌آلود

معرفی کتاب
این کتاب، داستان سفر مردمانی معتقد و خداجو را روایت می‌کند که در حین سفر معنوی‌شان، رویدادهایی هیجان‌انگیز و پندآموز رخ می‌دهد که هرکدام درسی سخت و مهم از زندگی را به آنان می‌آموزد. این افراد که از گوشه‌گوشۀ کشور گرد هم آمدند تا نفس خویش را پالوده کنند، در این سفر، رفاقت، صمیمیت و ازخودگذشتگی و خشوع را می‌آموزند.

دیوار نامرئی

معرفی کتاب
در سرزمینی اسرارآمیز، در عمق زمین، «کاله‌ویرش» بر موجودات زیرزمینی فرمانروایی می‌کرد. دشمن او، «زوپوی» حیله‌گر، قصد داشت سلطنت را از او بگیرد. روزی عوامل زوپو، پادشاه را غافل‌گیر و به او حمله کردند و او را به سرزمین آدمیان انداختند؛ اما کاله‌ویرش توانست با همدستی و کمک «ماکس» و «جنی »که از بچه‌های آدمیان بودند، به سرزمین خود بازگردد تا با زوپو مبارزه کند؛ اما آیا موفق می‌شود؟

برزخ زمین

معرفی کتاب
سیاره فضایی‌ها نابود شده است و آن‌ها به دنبال جایی برای زندگی هستند که کره زمین را پیدا می‌کنند و در آن ساکن می‌شوند؛ اما گروه اکتشافی‌شان در فضا پخش می‌شوند تا سیاره‌ای قابل سکونت برای خود پیدا کنند و از زمین بروند. آن‌ها در زمین به عنوان مهمان مخفی هستند تا اینکه متوجه می‌شوند بشر چه‌قدر خطرناک است. فضایی‌ها برای اینکه مشکلی برای زمینی‌ها ایجاد نشود، خودشان را به شکل حشرات درمی‌آورند و... .

مانیانالند، سرزمین فرداها

معرفی کتاب
«مکس»، عاشق فوتبال است، اما پدرش طبق معمول اجازه نمی‌دهد برای عضویت در تیم فوتبال ثبت‌نام کند. در «سانتا ماریا»، روستای محل زندگی مکس، قلعه‌ا‌ی قدیمی وجود دارد؛ داستان‌های زیادی که درباره‌ این قلعه روایت شده، آن را تبدیل به مکانی رازآلود کرده است. برخی اعتقاد دارند که روح مردمانی که روزگاری از ظلم حاکم شهرشان فرار کردند و در این قعله پناه گرفتند، هنوز در آنجا به‌جا مانده است و برخی معتقدند که پناه‌گرفتگان دزد و قاتل بودند. مکس که با پدرش زندگی می‌کند در گشت‌وگذار اطراف قلعه، نام مادرش را در بین نام‌های حک‌شده روی دیواره‌ آنجا می‌بیند و تصمیم می‌گیرد به راز نهان در این قعله پی ببرد.

چیدن نور ستاره‌ها

معرفی کتاب
این کتاب داستان مردمی است که در بدترین وضعیت اجتماعی زندگی می‌کنند. حاکمان با دروغ آن‌ها را فریب داده‌اند تا همیشه در بند و اسیرشان باشند و مثل برده‌ها از آن‌ها استفاده کنند. قهرمانان تغییر این اوضاع، جوانانی هستند که ممکن است در ظاهر تندرست و پهلوان نباشند یا حتی معلول باشند، مانند «مالی»؛ اما او با تمام توان می‌کوشد و... .

فرار از آلکاتراز

معرفی کتاب
آقای «گریس‌ولد» برای طراحی بازی «فرار از صخره» که در زندان آلکاتراز برگزار می‌شود، با نویسنده مشهور و انزوا‌طلب داستان‌های جنایی، «ارول روی»، همکاری می‌کند. «امیلی» و «جیمز» هم می‌خواهند در بازی شرکت کنند؛ ولی یادداشت‎‌های تهدیدآمیز و ناشناس، وسایلی که گم می‌شوند و حضور غافلگیرکننده و مشکوک نویسنده معروف دیگری در میان شرکت‌کنندگان، بازی و واقعیت را در هم می‌آمیزد و... .

دختر آفریقا

معرفی کتاب
آفریقا تنها خانه‌ای است که «ریچل» در تمام عمرش می‌شناخت. وقتی پدر و مادرش به علت آنفولانزا می‌میرند، او در مقابل همسایه‌های بدجنسشان به طعمه‌ای بی‌پناه و آسیب‌پذیر تبدیل می‌شود. ریچل بین دروغ و حرص محاصره شده و گرفتار نقشه‌ای مجرمانه می‌شود. او را به انگلستان می‌فرستند و در آن‌جا مجبور می‌شود با فریب و دروغ زندگی کند. ریچل باید مثل شیر صبور و قوی باشد و منتظر فرصتی بماند که بتواند خودش سرنوشتش را به دست بگیرد و دوباره راهی برای برگشتن به خانه پیدا کند.