تازهواردها
معرفی کتاب
خانواده «نیما» تصمیم دارند به خانه جدید نقل مکان کنند، پدر نیما از او میخواهد تا با هم برای تهیه کارتن برای جمعآوری وسایل به بیرون از منزل بروند، آنها وارد یک فروشگاه میشوند که صاحب آن دوستِ پدر نیماست، پس از گرفتن کارتنها نیما متوجه میشود که پسرِ صاحب مغازه برای کمک به پدرش در آنجا کار میکند و... .
دردسر کاری پدربزرگ عشق اسباببازی
معرفی کتاب
این کتاب، از کتابهای «آموزش سواد مالی در سطح دو» برای کودکان دورهی دوم دبستان است. پدربزرگِ «فرانسیسکو» تازه دو روز است به کالیفرنیا رسیده است. او انگلیسی بلد نیست و برای همین، نوهاش در پیدا کردن کار به او کمک میکند. اما فرانسیسکو با پنهان کردن حقیقت، پدربزرگ و خودش را حسابی توی دردسر میاندازد. او از این خرابکاری درس بزرگی میگیرد و با کمک پدربزرگ سعی میکند اشتباهش را جبران کند.
من آرامش هستم: کتابی در باره همبستگی
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده داستانی روانشناسانه است که به کودکان نشان میدهد چگونه میتوانند خود را از بند ترسها و نگرانیهایی که مربوط به گذشته و آینده میشود رها کنند و بهجای آن در زمان حال حضور داشته باشند و از چیزهای خوبی که در اطرافشان وجود دارد لذت ببرند. در انتهای کتاب تمرینی برای هوشیاری قرار داده شده که کودکان و بزرگسالان میتوانند با کمک آن به آرامش دست یابند.
یک دنیا دایره
معرفی کتاب
اولش که به این دنیا میآییم، دایرهی دورمان خیلی کوچک است، تنها خودمان داخلش جا میشویم. اما کمکم که بزرگتر میشویم، دایرهی ما هم رشد میکند و بزرگ میشود. حالا خانواده، دوستان، همسایهها و...، همگی داخل دایره هستیم. در این داستان، کودکان میآموزند که چگونه با مهربانی و نیکی کردن میتوانند دنیا و روابطشان را گسترش دهند.
چطوری معذرت بخواهیم؟
معرفی کتاب
آیا اگر همه میدانستند چگونه عذرخواهی کنند، دنیا جای بهتری نمیشد؟ خوانندگان در این داستان یاد میگیرند که «همه اشتباه میکنند» و در این مواقع «بهترین راه معذرتخواهی است». کتاب مقصودش را با استفاده از تمثیلهای بامزه و خندهدار، از معذرتخواهی واقعی و الکی بهصورت کامل و با نمونههای خندهداری مثل جوجهتیغیای که بهطور تصادفی بادکنک دوستش را ترک کرد، حلزونی که با سرعت میدوید و روی انگشتان پاهای تنبلی قدم گذاشت و...، به کودکان میرساند.
من چسبیدهام به تو
معرفی کتاب
این خیلی خوب است که دوستی داشته باشیم که در همه لحظهها با ما باشد، در لحظههای غمگین یا شاد، در لحظههایی که خسته و بیحوصلهایم یا سرشار از انرژی هستیم. کسی که به ما احساس خوب بودن بدهد، کسی که لحظاتمان را زیباتر کند، تکهی آخر شکلاتش را با ما تقسیم کند و... . این کتاب با ترکیب تصاویر خلاقانه و با زبانی صمیمی، دوستی غیرمعمولی سنجاب و خرس را بیان میکند.
گربهها و خروسها: یک قصه افریقایی
معرفی کتاب
در روزگاران قدیم در افریقا، خروسها بر گربهها حکومت میکردند. گربهها از صبح تا شب کار میکردند و شب هرچه جمع کرده بودند پیش خروسها میبردند. خروسها به گربهها گفته بودند که تاج سر ما از آتش است و هر کس از فرمان ما سرپیچی کند، با این آتش او را میسوزانیم! گربهها این حرف را باور کرده بودند و از صبح تا شب برای خروسها کار میکردند. یک شب در خانهی گربهها آتش اجاق خاموش میشودو....
فرانکلین دوباره دوست میشود
معرفی کتاب
داستان این کتاب به موضوع «دوستی» میپردازد. سمور آبی یکی از دوستان «فرانکلین» است که دارد برای دیدنشان بعد از مدتها به محله میآید. فرانکلین خیلی هیجان دارد که سمور آبی را دوباره ببیند و با او مثل قدیم بازی کند. اما هر دوی آنها تغییر کردهاند و بزرگتر شدهاند. آیا آنها با تمام این تفاوتها باز هم میتوانند با هم دوست و خوش باشند؟
فرانکلین گم میشود
معرفی کتاب
داستان این کتاب به موضوع «خوشقولی و وفای به عهد» میپردازد. «فرانکلین» از مادرش اجازه میگیرد تا به خانهی خرس برود و با دوستانش بازی کند. مادر به فرانکلین گوشزد میکند که حواسش باشد تنهایی به جنگل نرود و سر ساعت 6 برای شام خانه باشد. وقتی فرانکلین به خانهی خرس میرسد، خرس، روباه، غاز و سمور آبی درحال قایمباشکبازی هستند. نوبت فرانکلین است که چشمهایش را ببندد. او خرس را زیر بوتهی تمشک و سمور و غاز را زیر پل پیدا میکند ولی از روباه خبری نیست... .
فرانکلین و کلاه دوچرخهسواریاش
معرفی کتاب
داستان این کتاب به کودکان میآموزد که مطابق نظر خود زندگی کنند و به سلیقه دیگران احترام بگذارند. «فرانکلین» با مادرش به مغازه میرود و یک کلاه ایمنی که رویش چراغ چشمکزن دارد انتخاب میکند و میخرد. روز مسابقه دوچرخهسواری فرانکلین خجالت میکشد کلاهش را سرش بگذارد چون میترسد دوستانش مسخرهاش کنند. آیا فرانکلین باید مطابق نظر و سلیقه دیگران عمل کند و کلاهش را کنار بگذارد یا... .