Skip to main content

جناب گورکن و شاهزاده‌خانم سخت‌گیر

معرفی کتاب
«جناب گورکن»، سال‌های سال است که در هتل «بوبلی» کار می‌کند. او مدیر مناسبت‌های خاص است. یعنی مهمانی‌ها و مراسم شادی را در هتل برگزار می‌کند. او عادت دارد با همه مهمان‌ها کنار بیاید. اما یک روز در مهمانی سالانه انجمن «تمبر جمع‌کن‌ها» یک مهمان خیلی سختگیر وارد شده و اتاق‌های سلطنتی را می‌خواهد و... .

مثل بقیه باباها

معرفی کتاب
این کتاب مشتمل بر داستان‌های کوتاه با عنوان‌های «خون برای نقطه‌ها و الماس لب‌پریده»، «شیشه سوم»، «سه تا نوار سفید موازی»، و... است. این داستان‌ها به خواننده نوجوان کمک می‌کند که وارد دنیای تازه‌ای شود و تجربه‌های جدیدی را کسب کند. در هر داستان یک کودک یا نوجوان، راوی و مرکز داستان است. داستان این کتاب، داستانی از وقایع انقلاب اسلامی است. پسری که دوست دارد به راهپیمایی برود و پدرش مخالف است. پسر با ترفندهای بسیار می‌تواند در یکی از راهپیمایی‌ها شرکت کنند و در آنجا کسی را ببیند که حتی فکرش را هم نمی‌کرد در راهپیمایی شرکت کند و... .
شخصیت اصلی داستان یک نوجوان است در حقیقت خود نویسنده است که در اواخرسلطنت محمد رضا شاه دوران متوسطه‌ی دوم را می گذرانده از بچه های انقلاب است همه‌ی آن شرایط را خودش تجربه کرده وبه خوبی کل تاریخ تحول حکومت از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی را دیده. نویسنده سعی کرده چیزی را از قلم نیندازد .کسی که این قصه را با حوصله بخواند جواب خیلی از سوالهایش را می گیرد وماجرا ها مثل یک فیلم با ذکر جزییات برایش نمایش داده می شود .در واقع تاریخ در قالب داستان آنهم کاملا واقعی بدون هیچ اغراقی برایش توضیح داده شده. شخصیت پردازی خوب وفضاسازی ها ی عالی به دلیل اینکه نویسنده خودش همه‌ی آنها رازندگی کرده کاملا روشن وبی تعصب وبدون قضاوت کردن مخاطب را با خودش همراه می کند.

گوزن بانو و اژی تخسه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه طنزِ «قصه‌های قانون جنگل»، حاوی سه داستان است. داستان اول درباره یک اژدهای تخس به نام «اژی‌تُخسه» است که در جنگل شیرخان زندگی می‌کرد و در بدجنسی لنگه نداشت. روزی اژی‌‌تخسه دور از چشم بچه‌هایش از غار بیرون آمد تا گشتی بزند و ببیند چه دسته‌گلی می‌تواند به آب بدهد. رفت تا رسید به «گوزن‌بانو». گوزن‌بانو داشت کهنه‌ بچه‌اش را می‌شست تا روی شاخ‌های شوهرش پهن کند و بگذارد زیر آفتاب خشک بشود. اژی تخسه که بدجنسی‌اش گل کرده بود... .

قصه‌های غولی

معرفی کتاب
آقای غول به شکلی کاملاً اتفاقی از زندان بطری که سال‌ها در آن بود، بیرون آمد. یک لحظه در بطری باز شد و آقای غول زود بیرون پرید. بعد لگد محکمی به بطری زد. بطری هم محکم به صخره‌ای خورد و تکه‌تکه شد. آقای غول نفس عمیق و بلندی کشید و گفت:‌ «آخیش، راحت شدم». آقای غول پس از پشت سر گذاشتن کلی ماجرا، با خانم غول ازدواج می‌کند و صاحب هفت تا بچه غول قد و نیم‌قد می‌شود؛ اما... .

دیو‌باکلاه، دیو بی‌کلاه

معرفی کتاب
این کتاب دارای سه داستان با عنوان‌های «دیو باکلاه، دیو بی‌کلاه»، «عمو‌شکلاتی» و «خل‌بازی‌های خلبان اتوبوس هوایی» است. داستان اول درباره بچه‌دیو قدبلندی است که به خواب خواهر و برادری به نام «پونه» و «بهروز» می‌آید. بچه‌دیو پشت کوه دوماند زندگی می‌کند و... . درحالی‌که پونه با بچه‌دیو صحبت می‌کند، ناگهان احساس خفگی می‌کند، از خواب می‌پرد و... .

ستاره‌بان

معرفی کتاب
در آغاز، جهان، تاریک بود. هفت ریش‌سفید که می‌دانستند مردم در تاریکی زنده نمی‌مانند قلب خود را به‌شکل ستاره به آسمان فرستادند تا جهان روشن شود. اما موجوداتی که از تاریکی بودند در کوه‌های «راداماک» پنهان شدند تا در فرصتی مناسب ستاره‌هایی که به زمین می‌افتند را برای همیشه خاموش کنند و تاریکی را بر جهان مسلط کنند. «کایرو» و پدرش با یکدیگر زندگی می‌کنند. پدرِ کایرو، ستاره‌بان است اما مدتی است که ناپدید شده است... .

ایدا لاولیس: جادوگر اعداد

معرفی کتاب
«ایدا لاولیس»، ریاضی‌دان، نویسنده و نخستین برنامه‌ساز رایانه بود. وزارت دفاع امریکا در سال 1979 به افتخار این دانشمند، نام وی را بر زبان برنامه‌نویسی، ایدا (آدا) گذاشت. جامعه کامپیوتر بریتانیا نیز از سال 1998 جایزه‌ای با نام او به برگزیدگان این رشته اهدا می‌کند. همچنین در سال 2008، مسابقات سالانه‌ای برای زنان دانشجوی علوم رایانه با نام «ایدا لاولیس» برگزار می‌شود. متأسفانه او خیلی زود و در 27نوامبر سال 1852 درحالی‌ که 36سال بیشتر نداشت، از دنیا رفت. در این کتاب، مخاطبان کودک و نوجوان با زندگی این بانوی علم برنامه‌نویسی و ریاضی‌دان بزرگ، آشنا می‌شوند.

پرنده تنها بود!

معرفی کتاب
نویسنده در حال نوشتن داستانی درباره تنهایی است. تنهایی درخت، تنهایی پرنده و تنهایی آسمان؛ اما وقتی پرنده روی شاخه درخت می‌نشیند، پرنده و درخت دیگر تنها نیستند و وقتی آسمان بالای درخت خیمه می‌زند، دیگر هیچ‌کس تنها نیست تا اینکه شکارچی از راه می‌رسد و... . نویسنده داستان، خودش تنهاست و در آرزوی اینکه کاش می‌توانست به جایی، به کسی، چیزی یا آدمی تکیه کند!

چشم‌بادمجانی‌ها

معرفی کتاب
نویسنده در چشم بادمجانی ها، از اهالی شهر چشم‌بادمجانی‌ها می‌گوید. از بس که بی‌خواب بودند، چشم همه رنگ بادمجان شده بود. شب‌ها یک نفر زنگ در خانه‌ها را می‌زد و فرار می‌کرد. اهالی شهر بالاخره با تصمیم رئیس پیرشان به سراغ «زاغ‌نخواب» رفتند تا شاید او راهی پیدا کند... .

گول گولاخین

معرفی کتاب
این کتاب پنج داستان دارد. قهرمان همه داستان‌ها موجودی به نام «گول‌گولاخین» است که همه حیوانات جنگل را آزار می‌دهد. یک‌بار غذای مورچه و خرس و زنبورها را می‌دزدد و یک‌بار جوجه اژدها را. در داستان دیگری حیوانات جنگل را با هم دشمن می‌کند و در داستان بعدی چراغ جادو را می‌دزدد و...؛ اما در همه داستان عواقب کارهایش را می‌بیند.