Skip to main content

بچه‌های آتش‌پاره!

معرفی کتاب
در جلد چهارم از مجموعه کتاب‎های «نیکلا کوچولو»، پدر و مادر «نیکلا» و «آلسست»، دوست نیکلا، قرار است به رستوران بروند. نیکلا و آلسست خوش‌حال هستند؛ چون می‌توانند با هم تنها در خانه بمانند؛ اما ناگهان پدر نیکلا آن‌ها را غافلگیر کرده و پرستار «بریژیت» را معرفی می‎کند. او قرار است شب، کنار بچه‌ها بماند.

غذاخوری مدرسه عالیه

معرفی کتاب
در این قسمت از مجموعه کتاب‌های «نیکلا کوچولو»، نیکلا دوست ندارد در سالن غذاخوری مدرسه، غذا بخورد. پدرش به او قول می‌دهد که اگر در مدرسه غذا بخورد، برایش هدیه بخرد. نیکلا با این امید، به سالن غذاخوری مدرسه می‌رود و از خوردن غذا بسیار لذت می‌برد و آن‌قدر به او خوش می‌گذرد که دیگر دوست ندارد برای ناهار به خانه بازگردد.

حمله به قلعه

معرفی کتاب
در جلد دوم از مجموعه کتاب‌های «نیکلا کوچولو»، مادر نیکلا از همسرش می‌خواهد تا مبل‌های راحتی ساحلی را به حیاط ببرد؛ اما پدر نیکلا با شرایطی روبه‌رو می‌شود که نمی‌تواند درخواست همسرش را به خوبی انجام دهد. نیکلا و دوستانش می‌خواهند شوالیه‌بازی کنند، برای همین نیکلا از پدرش می‌خواهد که در ساخت قلعه به آن‌ها کمک کند؛ اما پدر باید اول خواسته مادر را انجام دهد.

پیش به سوی گروه موزیک!

معرفی کتاب
در جلد نخست از مجموعه داستانی «نیکلاکوچولو»، «نیکلا» و دوستانش تصمیم می‌گیرند با سازهایشان یک گروه موزیک راه‌اندازی کنند؛ اما جالب آنجاست که هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توانند ساز بنوازند. آن‌ها نام گروهشان را «رفقا» می‎گذارند و می‌خواهند کنسرتی اجرا کنند؛ ولی چگونه می‌توانند چنین کاری را انجام دهند؟

چرا من گورخرم؟

معرفی کتاب
گورخر جوان و کنجکاو دلش می‌خواهد همه چیز را بداند. او سوال‌های زیادی دارد و بزرگ‌ترین سوالش این است که گورخرها سفیدند با خط‌های سیاه یا سیاه‌اند با خط‌های سفید؟ گورخر به شدت به فکر فرو می‌رود، طوری که حتی در خواب‌هایش هم خود را در رنگ‌های مختلف می‌بیند. گورخر دوست دارد برای یک تغییر کوچک هم که شده، راه‌راه نباشد؛ اما با از بین رفتن خط‌ها هم نمی‌تواند سوالش را جواب دهد. آیا گورخر می‌تواند هویت خود را پیدا کند؟

خانواده‌ها خنده‌دارند

معرفی کتاب
راوی این داستان که کوچک‌ترین عضو خانواده است، خانواده‌اش را عجیب و غریب با رفتارهای خارج از انتظار تعریف می‌کند. او به این نتیجه می‎رسد که خانواده‌ها واقعاً خنده‌دار هستند. پدرش همیشه تأکید می‎کند او همان لحظه‌ای که صدایش می‌کنند، باید بیاید؛ اما خودش هیچ‌وقت به موقع نمی‌آید. مادربزرگ بچه‌‌ها را لوس می‌کند و بعد می‌گوید بچه‌ها در زمان کودکی آن‌ها خیلی بهتر بودند... . هر کدام از اعضای خانواده به نحوی پیام‌های مبهم و گیج‌کننده‌ای را که ترکیبی از عاطفه و نقد است، به بچه می‌رسانند.

ویلفرد گوردن مک‌دونالد پارتریج

معرفی کتاب
«ویلفرد گوردن مک‌دونالد پارتریج» پسربچه کم سن و سالی است که خانه‌اش دیوار به دیوار خانه سالمندان است. او همه ساکنان آنجا را می‌شناسد و بیش از همه، دوشیزه «نانسی آلیسون دلاکورت کوپر» را دوست دارد؛ چون اسم او نیز مثل اسم خودش چهار قسمتی است. وقتی ویلفرد متوجه می‌شود که دوشیزه نانسی حافظه‌اش را گم کرده است، تصمیم می‌گیرد به او کمک کند تا دوباره حافظه‌اش را پیدا کند.

باغچه امیلیا الیکات

معرفی کتاب
«امیلیا الیکات» و گربه‌اش «مُسی»، در خانه شماره ۵۶ زندگی می‎کنند. امیلیا باغچه بزرگ و مرغ‌های زیبایی دارد و هر روز درباغچه‌اش مشغول کار است. کنار ِخانه او آپارتمان سه طبقه‌ای قرار دارد؛ اما امیلیا بدون توجه به آن‌ها به باغچه‌اش می‌رسد و به مرغ‌هایش غذا می‌دهد. او فکر می‌کند خیلی تنهاست و هیچ‌کس نیست که آن همه زیبایی را نشانش‌بدهد. در آپارتمان، «تونی» و همسرش، «دنا»، هر شب مرغ‌های امیلیا را نگاه می‌کنند و آرزو دارند که به آن‌ها نزدیک شوند. «آدریان پوپا» همسایه دیگر، دلش می‌خواهد گوشه‌ای از آن باغچه، کدو و کلم بکارد و... تا اینکه روزی توفان بزرگی تمام باغچه امیلیا را به هم می‌ریزد و همه‌چیز را با خود می‌برد؛ اما دقیقاً در همان‌لحظه همسایه‌ها سر می‌رسند و... .

رز به دیدن آقای وینتر گارتن می‌رود

معرفی کتاب
توپِ «رُز» در خانه آقای «وینترگارتن» افتاده است. دوستان رُز می‎گویند که آقای گارتن بدجنس است و بچه‌ها را می‌خورد. رز به توصیه مادرش، تصمیم می‌گیرد با کمی کیک داغ و چند شاخه گل به دیدن او برود و توپش را پس بگیرد... . رز باعث می‌شود که آقای گارتن کاری انجام دهد که سال‌هاست آن را انجام نداده است و... .

چمدان پرنده

معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده شش داستان کوتاه است. «چمدان پرنده»، «قوهای وحشی»، «فرشته» و «پروانه» نام برخی از این داستان‌هاست. «چمدان پرنده»، داستان پسری است که ارث پدری را به نادرستی استفاده می‌کند و همه را از دست می‌دهد. در داستان «قوهای وحشی»، دختری به نام «لایزا» به خاطر رفتارهای بد نامادری‌اش به جنگل پناه می‌برد. داستان «فرشته» از مرگ سخن می‎گوید و موضوع داستان «پروانه» درباره از دست دادن فرصت‌هاست.