لولوی نخورنخوره
معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه پنججلدی «داستانهای خبیث»، برای کودکان نوشته و تصویرگری شده است. نویسنده هرکدام از این مجموعه کتابها یکی از نویسندگان ایرانی کتاب کودکان است. در داستان این کتاب، «لولوچه» از زندگیاش میگوید؛ از زمانی که متولد میشود تا بیرون رفتن و آدمچهها را ترساندن، دزدی کردن و... .
اسب سفید بالدار
معرفی کتاب
«موفرفری» عروسک دختری بود به اسم «شادی»، شادی کوچولو رفته بود و او را تنها گذاشته بود. موفرفری خیلی دلش برای شادی تنگ شده بود. یک روز با خودش گفت: «کاش میتوانستم من هم اینجا و آنجا بروم.» اسب سفید بالدار صدای موفرفری را شنید. میدانست دختر کوچولو و خانوادهاش دیگر بر نمیگردند. برای همین آمد تا به موفرفری کمک کند.
پینوکیو
معرفی کتاب
«پینوکیو» عروسک چوبیای بود که پیرمرد آن را درست کرد و از سرِ تنهایی آن را به جای پسرش گذاشت. «پینوکیو» مثل همه پسربچهها دوست داشت پستیوبلندیهای زندگی را تجربه کند؛ به حرف بزرگترها گوش ندهد و از درس و مدرسه فرار کند. او هم مثل همه پسربچهها دوست داشت به دنبال آرزوهایش برود؛ اما مشکل اینجاست که از تجربههایش درس نمیگرفت و درگیر ماجراهای زیادی شد تا اینکه بالاخره... .
عملیات نجات صورتی
معرفی کتاب
این کتاب، داستان پسری به نام «رامین» است. او کلاس سوم دبستان است و چون عاشق داستانهای کارآگاهی است، به او میگویند: «کارآگاه رامی». در یک شب خیلیخیلی طولانی، رامین سرش را روی بالش گذاشت و صدای پاهای کسی را شنید که در بالش او راه میرفت! رامین که باید کشف میکرد صدای پای کیست، شکاف بالش را بیشتر کرد و وقتی پرها پخش شد، آقای «بلوط» را دید. آقای بلوط از رامین خواست که خانم «صورتی»، مامانِ «پرتقال»، را نجات بدهد. پرتقال یک... .
گوزن بانو و اژی تخسه
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه طنزِ «قصههای قانون جنگل»، حاوی سه داستان است. داستان اول درباره یک اژدهای تخس به نام «اژیتُخسه» است که در جنگل شیرخان زندگی میکرد و در بدجنسی لنگه نداشت. روزی اژیتخسه دور از چشم بچههایش از غار بیرون آمد تا گشتی بزند و ببیند چه دستهگلی میتواند به آب بدهد. رفت تا رسید به «گوزنبانو». گوزنبانو داشت کهنه بچهاش را میشست تا روی شاخهای شوهرش پهن کند و بگذارد زیر آفتاب خشک بشود. اژی تخسه که بدجنسیاش گل کرده بود... .
شیرخان و شلغمپخته
معرفی کتاب
این کتاب سه داستان طنز دارد و ماجراهای این داستانها در جنگل رخ میدهد؛ جنگلی که مقررات خودش را دارد، قویترها قانون آن را تنظیم میکنند و البته خودشان هم نظارتش را بهعهده میگیرند! در داستان «شیرخان و شلغم پخته»، یک روز صبح که شیرخان بیدار شد، شکمدرد بدی داشت، دلپیچهای که تا به حال تجربه نکرده بود. اطرافیان شیر، هرکدام نظری داشتند و درمانی را پیشنهاد کردند؛ اما وقتی هیچکدام فایدهای نداشت، به دستور شیر به دنبال گورکن، طبیب مخصوص شیرخان، فرستادند و... .
قصههای غولی
معرفی کتاب
آقای غول به شکلی کاملاً اتفاقی از زندان بطری که سالها در آن بود، بیرون آمد. یک لحظه در بطری باز شد و آقای غول زود بیرون پرید. بعد لگد محکمی به بطری زد. بطری هم محکم به صخرهای خورد و تکهتکه شد. آقای غول نفس عمیق و بلندی کشید و گفت: «آخیش، راحت شدم». آقای غول پس از پشت سر گذاشتن کلی ماجرا، با خانم غول ازدواج میکند و صاحب هفت تا بچه غول قد و نیمقد میشود؛ اما... .
طلسم لوناری
معرفی کتاب
ساکنان نیمۀ تاریک ماه میخواهند به شیراز حمله کنند. ماهنشینها سلاحی مخفی دارند، سلاحی که سرنوشت جنگ را مشخص خواهد کرد. رئیسجمهور پیازی از همه کمک میخواهد، حتی از ساکنان نیمۀ روشن ماه که به آفتابپرستها معروفاند. «امیر» و «رامین» برای دفاع از شیراز شجاعانه میجنگند؛ اما در این میان رازهای بزرگی برملا میشود و... .
ستارهبان
معرفی کتاب
در آغاز، جهان، تاریک بود. هفت ریشسفید که میدانستند مردم در تاریکی زنده نمیمانند قلب خود را بهشکل ستاره به آسمان فرستادند تا جهان روشن شود. اما موجوداتی که از تاریکی بودند در کوههای «راداماک» پنهان شدند تا در فرصتی مناسب ستارههایی که به زمین میافتند را برای همیشه خاموش کنند و تاریکی را بر جهان مسلط کنند. «کایرو» و پدرش با یکدیگر زندگی میکنند. پدرِ کایرو، ستارهبان است اما مدتی است که ناپدید شده است... .
بغلیناسور
معرفی کتاب
در یک روز آفتابی! «بغلیناسور» با پدرش خداحافظی میکند و برای اولینبار در عمرش، بهتنهایی به دنیای واقعی قدم میگذارد. بغلیناسور یک زمینبازی را میبیند که دایناسورهای دیگر در آن بازی میکنند، آنها او را به بازی دعوت میکنند؛ اول همهچیز هیجانانگیز است. آنها سرسرهبازی هم میکنند؛ اما کمی که میگذرد، همه یادشان میرود نوبت چهکسی است و دعوا شروع میشود... .