وقتی مینا از خواب بیدار شد
معرفی کتاب
این داستان درباره دختری است که سعی میکند برای رهایی از دنیای نیستی، دنیای خود را به کمک یک صدا به وجود آورد. «مینا» ناگهان خود را در جهان خواب مییابد که همهچیز در آن از بین رفته است. او در این دنیای بیآب و رنگ و شکل، احساس سردرگمی میکند و تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا به جهان بیداری بازگردد. نویسنده در این داستان با شکلگیری گفتوگویی میان مینا و صدا سعی میکند مخاطب را با گفتههای سوالبرانگیز در داستان شرکت دهد و ذهن او را به تصورات دور فراخواند.
داستان قلقلک
معرفی کتاب
این داستان شامل سه قسمت است. در قسمت اول، وقت به دنیا آمدن بچه است و آقا قلقلی دکتر «گردک» را خبر میکند و... . حالا خانم قلقلی و آقا قلقلی یک بچه کوچولو دارند که نه سفید سفید است، مثل مادرش و نه قرمز قرمز، مثل پدرش. او سفید و قرمز است و سالم و سرحال. دکتر گردک سفارش میکند که مراقب بچه باشند و تا یاد نگرفته است قِل بخورد، در سرازیری قِلش ندهند؛ چون ممکن است سرش به جایی بخورد و... . «قِل خوردن قلقلک» و « جشن قِل زدن»، نام دو قسمت بعدی داستان است.
آخرین دانه سحرآمیز
معرفی کتاب
زنگ درِ خانه «زویی» و گربهاش، «ساسافراس»، یک زنگ جادویی است و وقتی به صدا درمیآید، یعنی حیوانات جادویی از آنها کمک میخواهند. حالا یک دوست قدیمی برای دیدن زویی به اصطبل آمده و با خود یک چیز عجیب و درخشان آورده که شبیه غلاف دانه است. زویی و گربهاش و «پیپ»، به کمک هم باید کشف کنند که این گیاه جادویی و مرموز برای رشد کردن به چه چیزی نیاز دارد؛ اما باید بجنبند تا همه دانههای آن به مشتی خاکستر بنفش تبدیل نشده است!
پرپیشیها در یخبندان
معرفی کتاب
«زویی» و گربهاش، «ساسافراس»، هر لحظه منتظر شنیدن زنگ اصطبل هستند. وقتی این زنگ به صدا درمیآید؛ یعنی حیوانی جادویی، پشت در منتظر کمک است. هنگامیکه برف و بوران پیشبینی نشدهای موجودات جادویی جنگل را به دردسر میاندازد، زویی و ساسافراس، برای کمک به آنها از راه میرسند و تلاش میکنند تا تخمهای پَرپیشیها را که گیر افتادهاند، نجات دهند؛ اما دچار اشتباه بزرگی میشوند. آیا آنها میتوانند قبل از اینکه پَرپیشیها سر از تخم دربیاورند، همهچیز را درست کنند؟
اسبهای دریایی
معرفی کتاب
مادر «زویی» تقریباً تمام عمرش به حیوانات جادویی کمک کرده و حالا نوبت زویی است که این کار را انجام دهد. زنگ در خانه زویی جادویی است و وقتی به صدا درمیآید؛ یعنی حیوانی جادویی پشت در اصطبل منتظر کمک است. روزی زویی و گربهاش متوجه میشوند که موجودات جادویی نهر در خطر هستند. آنها هرچه زودتر باید دست به کار شوند و مشکل را حل کنند. آیا زویی و ساسافراس میتوانند راز نهر را کشف کنند و جان اسبهای آبی را نجات دهند؟
لونای کلمه جمعکن
معرفی کتاب
«لونا»عاشق جمع کردن کلمههاست، کلمههای بامزه، کلمههای زیبا، کلمههای مهربانی که روح را در آغوش میگیرند و... . یک روز لونا متوجه میشود که تمام کلمههایش ناپدید شدهاند! او از پرندهها، ابرها و ... سراغ کلمهها را میگیرد و همه آنها یکصدا میگویند: «مردم تمام کلمههای زیبا را فراموش کردهاند و دیگر کلمهها برایشان مهم نیست؛ چون سرشان خیلی شلوغ است!» لونا راهی سفر میشود و هرجا خشم و نفرت وجود دارد، کلمههای عشق و دوستی را در قلب مردم میکارد، هرجا... تا جایی که تمام کلمههایش تمام میشوند؛ اما باز هم خوشحال است. اگر قرار است داشتههایمان را با دیگران قسمت نکنیم، جمع کردن آنها چه فایدهای دارد؟
آدمبرفی سردشه
معرفی کتاب
آدم برفیای که بچهها درست کردهاند، خیلی سردش است و میلرزد! او نوشیدنی گرم میخواهد؛ ولی با خوردن یک فنجان شکلات گرم، آب میشود. بچهها با ناراحتی فریاد میزنند و نمیدانند چه کار کنند. آدم برفی که حالا فقط مقداری آب است، از آنها میخواهد او را دوباره بسازند. بچهها آدم برفی را درست میکنند؛ ولی باز هم او سردش است. اینبار در یک دیگ آب جوش میپرد! و... . بچهها دوباره آدمبرفی را میسازند و آدم برفی همچنان سردش است! بچهها آتش روشن میکنند و باز آدم برفی... . اینبار... .
دری وروجک و یک دوست واقعی
معرفی کتاب
«دُری» که همه او را وروجک صدا میکنند، میخواهد به مدرسه برود. او یک هیولا و یک پری مهربان دارد که فقط خودش آنها را میبیند. او از هیولایش درباره مدرسه میپرسد. «مری»، هیولای دُری، میگوید باید لباسهای کثیف پدرش و یک عالمه کالباس و آبلیمو را در کولهپشتیاش جا دهد و به مدرسه برود و.... در کلاس دُری دختری هست که در قلعه زندگی میکند و اژدها دارد! یعنی این دختر واقعی است؟
قالیچه پرنده
معرفی کتاب
قالیچه پرنده مهربان، هرکسی را به مقصد میرساند، بالای کوه، آن طرف دریا یا لابهلای درختها. وقتی قالیچه خسته میشود، روی دست باد یا در چمنزار میخوابد. قالیچه با پریدریایی دوست است و گاهی برای دیدن او به کنار دریا میرود. روزی هنگامیکه قالیچه در حال استراحت است، غول بزرگی روی او میپرد و میخواهد نزد پریدریایی برود! قالیچه به پرواز درمیآید؛ ولی بعد از مدتی، خسته میشود؛ اما غول اجازه استراحت به او نمیدهد. آنها سرانجام به دریا میرسند. غول چراغش را میخواهد؛ چون فکر میکند ممکن است کسی آن را پیدا کند و دوباره مالک غول شود؛ اما... .
دردونهخانم و جیرجیری
معرفی کتاب
«دُردونه» عروسک دخترکوچولو است و همهجا همراه دخترک میرود؛ حتی وقتی دخترکوچولو به مدرسه میرود، دردونه در کیف دخترک مینشیند و گاهیوقتها در جامیز دخترک دراز میکشد! روزی دردونه در جامیز به خواب میرود و وقتی بیدار میشود، میبیند مدرسه تعطیل شده و او جامانده است. دردونه از ناراحتی و تنهایی به گریه میافتد؛ اما ناگهان متوجه صدای «جیرجیر» میشود!