Skip to main content

سلام مامان! سلام بابا!

معرفی کتاب
«اژی» و «قوری» متوجه می‌شوند که پدر و مادرشان در درّه گیر افتاده‌اند. اژی و قوری برای نجات آن‎ها کلی فکر می‌کنند تا راه‌حل درستی پیدا کنند. آن‌ها با کمک گوسفندها، طناب پشمی خیلی بلندی درست می‌کنند و سر طناب را پایین می‌اندازند و ناگهان اژی و قوری قشنگ‌ترین صدای دنیا را می‌شنوند، صدای پدر و مادرشان را!

خاله گوسفندها

معرفی کتاب
«اژ‌ی» و «قوری» می‌دانند که پدر و مادرشان بالای کوه هستند. برای همین، به سختی از کوه بالا می‎روند. اژی آتش درست می‌کند و همه دور آن جمع می‌شوند که غذا بخورند. قوری ملخ می‌آورد و اژی این غذا را دوست ندارد؛ اما سرانجام گرسنگی اژی را مجبور می‌کند تا ملخ را بخورد. در همین موقع، صدایی به گوششان می‌رسد. کسانی کمک می‌خواهند! آن‌ها پدر و مادر اژی و قوری و خاله گوسفندها هستند!

اومدیم مامان! اومدیم بابا!

معرفی کتاب
«اژی» و «قوری» که همه‌جا را دنبال پدر و مادرشان گشته‌اند، به کوه بلندی می‌رسند. آن‌ها در حالی که از کوه بالا می‌روند، مادر و پدرشان را صدا می‌کنند که ناگهان صدای عجیبی به گوششان می‌رسد: «بع‌بع‌بع» و با کلی گوسفند روبه‌رو می‌شوند! اژی و قوری در حال بازی با گوسفندها هستند که صدای پدر و مادرشان را می‌شنوند و به راهشان ادامه می‌دهند.

نامه مال منه

معرفی کتاب
آقای پستچی در حال نگاه کردن به پلاک‌هاست. همه همسایه‌ها از کنار پنجره خانه‌شان به او نگاه می‌کنند و دلشان می‌خواهد آن نامه برای آن‌ها باشد. آقای پستچی نمی‎تواند پلاک مورد نظرش را پیدا کند و خسته و کلافه روی سنگی می‌نشیند. همسایه‌ها که می‌خواهند به او کمک کنند، شماره پلاکشان را بلند می‌گویند؛ اما هیچ‌کدام شماره‌ای نیست که روی نامه نوشته شده است. حالا آقای پستچی چگونه آن خانه را پیدا می‎کند؟

تولد برفی

معرفی کتاب
تولد هشت سالگی دختر ی کوچولو و مهربان است. او برای خودش جشن تولد می‌گیرد و کلی مهمان دعوت می‌کند؛ اما آن روز برف شدیدی می‌آید و هیچ‌کدام از مهمان‌ها نمی‌توانند به تولد بیایند. دختر کوچولو غمگین است تا اینکه مادربزرگ و پدربزرگش به خانه آن‌ها می‌آیند. او بسیار خوش‌حال است که روز تولدش، در کنار خانواده‌اش است.

قصه‌های چهارفصل: زمستانه

معرفی کتاب
جلد چهارم از مجموعه «قصه‌های چهارفصل»، شامل دوازده داستان کوتاه است. داستان‌ها با استفاده از تغییرات روی داده در فصل زمستان، پاره‌ای مباحث اجتماعی و اخلاقی را مطرح می‌کند. داستان «گنجشک برفی» از به دنیا آمدن گنجشکی در برف سخن می‌گوید. داستان «جنگ‌بازی»، درباره پادگانی عجیب و غریب است که سربازهای آن همه بچه هستند. داستان «بازی» نمادی از اهمیت پرچم ایران است و در داستان «کلاغ آوازه‌خوان»، بچه‌کلاغ منتظر فصل زمستان است تا با آمدن آن بزرگ شود.

قصه‌های چهارفصل: پاییزانه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های چهار فصل» است و چندین داستان کوتاه دارد. «آواز پرنده»، «گولو»، «هپولی»، «وول‌وولی» و «بتاز اسب سفید، بتاز!»، نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «وول‌وولی» درباره فاخته‎ای است که در لانه عقابی به دنیا می‌آید و هنگامی که کمی بزرگ می‌شود، نمی‌داند چرا با عقاب که فکر می‌کند مادرش است، این‌قدر فرق می‌کند. در داستان «بتاز اسب سفید، بتار!» اسب سفید و زیبایی به دنبال کره کوچکش می‌گردد؛ اما شکارچی می‌خواهد او را شکار کند.

قصه‌های چهارفصل: تابستانه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های چهار فصل» است و چندین داستان کوتاه دارد. «باغ دنیا»، «آواز آب»، «بوی گل»، «ماع ماع» و «ماهی‌ها»، نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «ماع ماع» درباره دختری به نام «روژین» است که زیر درختی نشسته و غرق کتاب خواندن است که گاو بزرگی سر می‌رسد و کتابش را می‌خورد! در داستان «ماهی‌ها» دختر کوچولویی کنار ساحل عروسکش را گم کرده است و از موج‌های دریا سراغ عروسک را می‎گیرد!

قصه‌های چهارفصل: بهارانه

معرفی کتاب
جلد نخست از مجموعه «قصه‌های چهارفصل»، شامل دوازده داستان کوتاه است. در این داستان‌ها با استعاره از فصل بهار، پاره‌ای از تغییرات محیطی و اصول اخلاقی بیان می‌شود. طلوع خورشید در فصل بهار که نماد مهربانی و تلاش است، شادی کردن، کمک به دیگران، مرگ زمستان و آمدن بهار، تمثیلی از قیامت و آزادی و... از مفاهیم موضوعی داستان‌هاست. «عمونوروز»، «بوی خورشید»، «ننه سرما و عمونوروز»، «کواک کواک» و «دارام و دوروم» نام برخی از این داستان‌هاست.

راز لِنا

معرفی کتاب
«لنا» دختر خوبی است و بسیار دوست‌داشتنی؛ البته فقط وقت‌هایی که پدر و مادرش سر به راه هستند و هر کاری که او می‌خواهد، برایش انجام می‎دهند؛ ولی متأسفانه کم پیش می‌آید که مامان و بابای لنا به حرفش گوش کنند. برای همین لنا سراغ جادوگری می‌رود تا پدر و مادرش را با جادو و جنبل به راه بیاورد؛ اما چرا هیچ‌چیز آن‌طور که لنا انتظار دارد، پیش نمی‌رود؟