داستان‌ کوتاه

دکتر مصطفی چمران در لبنان و کردستان جنگیده و با روش‌های جنگ‌های چریکی و نامنظم آشنا بود. در جنگ ایران و عراق او سوسنگرد را آزاد کرد و مانع تصرف اهواز شد. دکتر چمران در جبهه دهلاویه شهید شد، ولی سرداران دیگری مانند او توانستند، تمامی شهرهای ایران را از عراق پس بگیرند و دشمن را از خاک ایران بیرون کنند.

در کتاب 6 قصه تخیلی ارائه شده است. بهزاد و باران، خواهر و برادری هستند که با نقاشی‌هایشان به قهرمانان داستان‌ها جان می‌دهند. همچنین بازی سرگرم‌کننده‌ای در کتاب درج شده است. شایان ذکر است که هدف افزایش مهارت خواندن و قوه تفکر و خلاقیت کودکان است.

در جنگل دور افتاده‌ای پلنگ پیری زندگی می‌کند که بزرگ قبیله پلنگ‌هاست. او پیر و نابینا شده، ولی قصه‌های زیادی می‌داند. شبی که همه پلنگ‌ها دور او جمع شده‌ بودند، افسانه پیدا شدن گربه بر روی زمین را برایشان تعریف می‌کند.

داستان در قالب تخیلی بیان شده و کودکان با فواید درختان برای انسان آشنا می‌شوند و اینکه چگونه باید از آن‌ها نگهداری کنند. همچنین کودکان متوجه می‌شوند، نباید کارهایی مثل قطع کردن درختان، سوزاندن آن‌ها و یا خراشیدن تنه درخت را انجام دهند. ضمن آنکه به صورت غیرمستقیم به پدیده بازیافت نیز اشاره شده است.

دو پرنده بر سر خوردن یک کرم خاکی اختلاف دارند، آن‌ها هیچ راهی جز دعوا ندارند تا اینکه جغد مهربان، بهترین راه‌حل را برای اختلاف آن‌ها پیشنهاد می‌کند. هدف داستان این است که بزرگ‌ترها بیاموزند درباره مسائل مختلف با کوچک‌ترها صحبت کنند تا آن‌ها نیز راه‌های گفت‌و‌گوی مسالمت‌آمیز را یاد بگیرند.

گربه‌ای پنیر صبحانه خود را گم کرده است. در همسایگی او موش کوچکی زندگی می‌کند. گربه بدون هیچ مدرکی به او تهمت دزدی می‌زند. آیا واقعاً موش پنیر گربه را دزدیده است؟ بهترین راه پیدا کردن پنیر چیست؟

این داستانی واقعی از قصه‌های مصر باستان است. نریا دختر کوچکی است که به همراه پدرش در خانه مردگان، مرده‌ها را طبق آداب و سنن مصری‌ها مومیایی می‌کنند؛ تا اینکه فرعون، پادشاه مصر می‌میرد. در آن زمان پادشاه نمی‌توانست بدون حیوانات خانگی‌اش به خانه آخرت برود. نریا چگونه می‌تواند گربه فرعون را از مرگ نجات دهد.

این داستان گوشه‌هایی از زندگی «ابومحفوظ» مشهور به « معروف کرخی»، یکی از بزرگان مشایخ قرون اولیه اسلام است. ابتدا جریان اسلام پذیرفتن معروف ذکر شده است. سپس با نقل ماجراهایی، زشتی مسخره کردن دیگران و زیبایی کمک به دیگران بیان می‌شود.

پادشاه کوتوله‌ها تمام کسانی را که دارای مشخصات خودش نیستند، از شهر بیرون می‌کند. آخرین دستور او مبنی بر اینکه صاحبان دماغ‌های کوچک باید از شهر بیرون بروند، دردسرهای بسیاری را به وجود می‌آورد، چراکه دخترش عاشق مردی با دماغ کوچک شده است.

پادشاه کوتوله‌ها با بدجنسی دستور داده تا از مردم مالیات بگیرند. یک روز به تولد پادشاه مانده است و او دستور داده که مجسمه‌اش را بسازند. مجسمه‌ساز پیر با ترفندی جالب معرکه‌ای به راه می‌اندازد که موجب شادی مردم می‌شود. در داستان به صورت غیرمستقیم به داشتن نگرش مثبت در رویکرد‌های مختلف اشاره می‌شود.