غول بیشاخودم
معرفی کتاب
دخترکی که عادت نداشت موهایش را شانه بزند و هر روز کنار پیادهرو مینشست و لیف و کبریت میفروخت و بیشتر وقتها مردمی را نگاه میکرد که با اخم و عصبانیت از جلویش میگذشتند؛ خودکاری روی موزاییکهای پیادهرو پیدا کرد و برای اینکه حوصلهاش سر نرود روی یک تکّه کارتن مقوایی که صاحب لامپفروشی توی جوی کنار پیادهرو انداخته بود شروع به کشیدن نقاشی کرد، دخترک مدرسه نمیرفت و... .
دفترمشق نشانههای رنگینکمان (1)
معرفی کتاب
این کتاب، جلد نخست از کتاب «دفتر مشق نشانههای رنگینکمان» است که نشانههای «آ» تا «خ» را پوشش داده است. معرفی نشانههای جدید، همراه با تشخیص آن در قالب کلمات صورتگرفته که کودکان را با اصول درستنویسی و زیبانویسی، آشنا میکند. همچنین فعالیتهای بخش کردن و صداکشی، کلمهنویسی و جملهنویسی با هدف انگیزش بهتر در انجام فعالیتها، طراحی شده است. در کتاب با استفاده از دو شخصیت اصلی «آزاده» و «امین»، داستانکهایی ارائهشده که باید توسط والدین یا معلم برای دانشآموز خوانده شود. هدف این فعالیت، تقویت حافظه شنیداری و افزایش قدرت تشخیص نشانه در یک متن میباشد. هر کدام از داستانکها نیز دارای یک مفهوم آموزشی است.
یک کتاب و ده داستان کهن (ویژه دانشآموزان ابتدایی همراه درک مطلب)
معرفی کتاب
در این کتاب، مجموعهای از داستانهای کهن فارسی به همراه درک مطلب، ارائه میشود تا سواد خواندن در این قالب معنا شود. این توانایی در رشد عقلانی، اجتماعی و عاطفی هر کودک نقش مؤثر دارد. همچنین در ابتدای هر داستان زندگینامه نویسنده آن داستان آمده است. «طوطی و تاجر»، «قصر بینظیر شاه»، «روباه بیدستوپا»، «غلام دریا ندیده»، و «دوستی موش و گربه» عنوان برخی از داستانهای کتاب است.
پیامبر و موریانه
معرفی کتاب
در این کتاب که از مجموعه چهار جلدی «دوستان عجیب پیامبر» است، ماجرای عهدنامه و شعب ابیطالب، از زبان موریانه روایت میشود. هنگامی که قریش موفق به بازگرداندن مهاجران حبشه نمیشوند، مبارزه با بنیهاشم را به صورت محاصره اقتصادی و اجتماعی ادامه میدهند. آنها پیماننامهای علیه بنیهاشم امضا میکنند که موجب میشود، پیامبر و یارانش، برای حفظ جان خویش، به شعب ابیطالب پناه ببرند.
خونه مادربزرگ
معرفی کتاب
«مریم» کوچولو، دختر لوسی است که هر چه میخواهد، پدر و مادرش فراهم میکنند. او هیچوقت کارهایش را انجام نمیدهد و به دیگران دستور میدهد. بچهها مریم را دوست ندارند و با او بازی نمیکنند تا اینکه پدر و مادر مریم به سفری کاری میروند و مریم مجبور میشود به خانه مادربزرگش برود. او به مادربزرگ هم دستور میدهد، بدون اینکه از او خواهش کند. مادربزرگ تصمیم میگیرد آداب معاشرت را به مریم یاد بدهد و قوانین خانه را برای او توضیح میدهد و میگوید هر کسی باید کارهایش را خودش انجام دهد و اگر از کسی میخواهد که کاری بکند، باید از کلمه خواهش میکنم استفاده کند؛ اما مریم دوست ندارد این کارها را انجام دهد.
به حرفم اعتماد کنید، هنسل و گرتل بچههای شیرینیاند! داستان هنسل و گرتل از زبان پیرزن جادوگر
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «حالا داستان را من تعریف میکنم» است. در این قسمت، داستان «هنسل و گرتل» را جادوگر بازگو میکند و درواقع زاویه دید عوض میشود. در این نگاه تازه، زن جادوگر نهتنها آدم بدی نیست، بلکه به بچهها کمک میکند و آنها را دوست دارد. هنسل و گرتل با جادوگر زندگی میکنند و خوشحال هستند تا اینکه سر و کله نامادری بچهها پیدا میشود و ... .