داستان کوتاه

شخصیت‌های اصلی داستان این کتاب بزی و غازی هستند. این داستان دربارة برنده شدن و بازنده شدن در بازی است و به کودکان می‌آموزد که چگونه در برد و باخت‌ها باید با یکدیگر برخورد کنند.

هشت داستان کوتاه ارائه شده در این کتاب که براساس معانی هشت آیه از آیات قرآن کریم نگاشته شده‌اند، به تبیین موضوعات تربیتی و اخلاقی، مانند توکل کردن به خدا در همه حال، فضولی نکردن، غیبت نکردن، عذرخوانی به هنگام اشتباه کردن و... می‌پردازند.

بیان کردن آموزه‌های تربیتی، همچون عجول نبودن، شوخ‌طبعی، خسیس نبودن و ... در قالب داستان، و با بهره‌مندی از احادیث پیامبر اکرم(ص) برای کودکان هدف جلد پنجم مجموعة «هر حدیث یک قصه» بوده است.

«هر حدیث یک قصه» حاوی داستان‌های کوتاهی است که براساس احادیثی از پیامبر اکرم(ص) نگاشته شده‌اند. کودکان در جلد چهارم این مجموعه، داستان‌های تربیتی با موضوعاتی چون استغفار کردن، کسب علم و دانش، عبادت کردن، بداخلاق نبودن و... را می‌خوانند.

«هر حدیث یک قصه» دربردارندة داستان‌های کوتاهی است که با هدف شکل‌گیری شخصیت اسلامی در کودکان نوشته شده‌اند. در جلد سوم این مجموعه دربارة به یاد خدا بودن، نیکی کردن، برپا داشتن نماز در مسجد، سنجیده سخن گفتن و... به اختصار صحبت شده است.

در داستان‌های جلد دوم این کتاب که با هدف آموزش احادیث موضوعی به کودکان تحریر شده است، موضوعاتی چون ورزش‌های اسلامی و تندرستی، استفادة درست از فرصت‌ها، بدزبانی نکردن، محبت کردن و... به زبانی ساده نوشته شده است.

«هر حدیث یک قصه»، به منظور آموزش احادیث کوتاهی از پیامبر اسلام(ص) که دارای موضوع تربیتی بوده است، داستان‌های کوتاهی ارائه کرده است. فرو خوردن خشم، صبر، اخلاق نیکو و... از موضوعاتی هستند که در جلد اول این مجموعه مطرح شده‌اند.

کودکی کنجکاو می‌خواهد خدا را دوست داشته باشد. اعضای خانواده‌اش با توصیف ویژگی‌ها و صفات خدا او را تشویق می‌کنند کارهایی انجام بدهد که او را نزد خداوند و مردم محبوب سازد. با مطالعه این کتاب فضایل اخلاقی کودکان رشد خواهد کرد.

در این حکایت قاضی شهر با دیدن رویدادی عجیب، مردم را خبر می‌کند و ماجرای رخ داده را با ناباوری تعریف می‌کند. مردم با شنیدن سخنان قاضی او را دیوانه می‌خوانند. قاضی برای رهایی از این سخن می‌گوید که شوخی کرده است؛ اما حقیقت چیز دیگری است. نگفتن هر سخنی به دیگران و یا به تعبیری «هر راستی را نباید گفت» پیام این حکایت است.

این داستان قرآنی به روایت ماجرای حضرت یوسف (ع) و برادرانش اختصاص دارد. برادران حضرت یوسف بر اثر حسادت، یوسف را به چاه انداخته و به پدرشان، حضرت یعقوب، می‌گویند که او را گرگ دریده است. داستان حکایت از این ضرب‌المثل دارد که ماه هیچ وقت پشت ابر نمی‌ماند و یک روز حقیقت روشن می‌شود.