Skip to main content

رزی، قطار سر‌درگم

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته‌ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. رزی قطار کوچکی بود که دوست داشت شبیه توماس باشد، به همین دلیل همه کارهای او را تقلید می‌کرد و همین باعث شده بود توماس عصبانی شود..

راکی، جرثقیل بی‌موتور

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. همه فکر می‌کردند راکی، جرثقیل بزرگ بدون موتور، به درد هیچ کاری نمی‌خورد تا اینکه آن‌ها به کمک راکی نیاز پیدا کردند...

فردی، قطار بی‌باک

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. فردی، قطار بی‌باک، فکر می‌کرد سریع‌ترین قطار جزیره است. اما روزی دو قطار دیگر پیشنهاد مسابقه‌ای به او دادند...

نویل، قطار تازه‌وارد

معرفی کتاب
این مجموعه داستان‌هایی از دنیای زیبای قطارهاست. نویسنده سعی کرده است در هر کتاب با داستانی زیبا و جذاب از یک‌سو خواننده را با راه آهن و انواع قطارها و کارکرد هر یک آشنا سازد و از طرف دیگر، با روایت داستانی اخلاقی و تربیتی، نکته ای پندآموز را به خواننده آموزش دهد. نوبل، قطار تازه‌وارد، دلش می‌خواست با بقیه‌ی قطارها دوست باشد. اما آن‌ها به نوبل این فرصت را نمی‌دادند تا این‌که ...

خودنمایی

معرفی کتاب
یک خرس جدید به شهر خرس‌ها آمده و همه‌ی بچه‌ها طرفدارش شده‌اند. خواهرخرسی هم خیلی دوست دارد با او دوست شود. ولی آیا خواهرخرسی حاضر می‌شود به خاطر این تازه‌وارد تغییر کند و آدم جدیدی بشود یا این‌که قدر خودش را می‌داند و همان کسی که هست می‌ماند؟

قانون طلایی خرسی: آن‌چه برای خودت می‌پسندی برا ی دیگران هم بپسند

معرفی کتاب
این داستان درباره تصمیم خرسی کوچولو است. او باید تصمیم بگیرد با خرس جدیدی که وارد مدرسه شده مهربان باشد یا مانند دوستانش با آن خرس تازه‌وارد بدرفتاری کند. خرسی کوچولو که خیلی ناراحت و سردرگم بود، به یاد جمله طلایی مادر و پدرش افتاد که گفته بودند :«آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند.» این جمله به خرسی کمک کرد تا تصمیمش را قطعی کند و با تازه وارد مهربان باشد.

ادوارد، قطار قراضه

معرفی کتاب
ادوارد یک قطار کهنه و قدیمی بود که پیچ‌هایش شل بودند و مدام سروصدا می‌کرد. او به خاطر سن بالایش گیج شده بود و خراب‌کاری می‌کرد. باقی قطارها او را به خاطر مشکلاتش مسخره می‌کردند. یک روز یکی از همان قطارها در دردسر افتاده بود و تنها کسی که توانست به او کمک کند ادوارد بود. بعد از آن روز ادوارد دیگر فقط یک قطار پیر و قراضه نبود، بلکه در نظر دوستانش شجاع و مهربان بود.

گوردن، قطار ناسپاس

معرفی کتاب
این داستان درباره قطار مغروری به نام گوردون است که هرکس برایش هرکاری می‌کند، از طرف مقابل تشکر و سپاس‌گزاری نمی‌کند. زمانی که برای دیگران اتفاقی ناخوشایند می‌افتد گوردون شروع به تمسخر و خندیدن می‌کند. این رفتارهای گوردون باعث ناراحتی و رنجش دوستانش می‌شود. یک روز که گوردون توی دردسر افتاده بود و بوقش خراب شده بود، خیلی خجالت کشید و متوجه شد مشکل و حادثه فقط برای دیگران نیست، برای او هم می‌تواند اتفاق بیفتد.

اولیور، قطار اوراقی

معرفی کتاب
این داستان چهاردهمین کتاب از مجموعه «قصه‌های قطاری» است. الیور قطاری قدیمی است که رئیس ایستگاه می‌خواهد او را از رده خارج و به اوراقی منتقل کند. یک شب که او در اوراقی تنها بود صدای دوستش را شنید و ماجرای از رده خارج شدنش را برای او گفت. دوستِ اولیور و باقی قطارها به او کمک کردند تا از اوراقی بیرون بیاید. رئیس که همدلی و دوستی میان قطارها را دید، از تصمیمش پشیمان شد و الیور را به خط برگرداند.
این داستان اهمیت دوستی و همدلی را به کودکان یادآوری می‌کند و سعی دارد آن‌ها را نسبت به وضعیت دوستان و اطرافیانشان، خصوصاً اگر در شرایط خوبی نباشد، مسئولیت‌پذیر کند.

اگر مؤدب نباشم چی؟

معرفی کتاب
این داستان درباره پسرکی به نام آرین است که نمی‌تواند مؤدب باشد و بلد نیست به حقوق دیگران احترام بگذارد. آرین سلیقه دوستانش را مسخره می‌کرد. بدون اجازه وارد اتاق خواهرش می‌شد. بعد از مدتی تمام دوستان و اطرافیانش از او ناراحت و عصبانی بودند. آرین از مادربزرگش کمک خواست تا رفتارش را بهتر کند و مادربزرگ راه مؤدب و محبوب‌شدن را به آرین یاد داد.