Skip to main content

اولین روز مدرسه

معرفی کتاب
یکی از اتفاقات مهم زندگی هر کس اولین روز مدرسه است. دنیای جدیدی که نگرانی‌هایی را به همراه دارد. اولین روز مدرسه موش‌کوچولو هم همین‌طور بود، موش‌کوچولو نگران بود. نگران این‌که اگر نتواند صدای معلم را بشنود، یا اگر نتواند معلم را خوب ببیند. آخه موش‌کورها نه خوب می‌بینند و نه خوب می‌شنوند. موش کوچولو وقتی با آشنا شدن با همکلاسی‌هایش متوجه می‌شود که: توانایی‌های ما با یکدیگر فرق دارد. هر کدام از ما یک عالمه چیزهای مختلف بلدیم و با آن‌ها به همدیگر کمک می‌کنیم.

دو پتوی من

معرفی کتاب
این کتاب مصور داستانی درباره‌ دو روی سکه‌ جنگ است؛ یک رو، تلخی و ناکامی‌ مهاجرت اجباری و روی دیگر، شیرینی محبت و مهربانی دوستان جدید. کتاب ماجرای دختری وروجک و شاد است که همیشه لبخند می‌زند؛ اما جنگ چهره‌ی دیگری از زندگی را به او نشان می‌دهد. دخترک، که پر از شور زندگی است، در پی این اتفاق، مجبور می‌شود به همراه خاله‌‌اش به کشور دیگری مهاجرت کند...

خنده گمشده

معرفی کتاب
بسیاری از ما زمانی که کودک بودیم با نظرات منفی دیگران درباره ظاهرمان مواجه شدیم و آن نظرات تأثیر بدی روی روحیات ما گذاشت. این کتاب در تلاش است تا به کودکان بگوید ظاهرشان زیباست و باید قدر آن را بدانند. شخصیت اصلی این داستان یک بچه کفتار است که هروقت می‌خندید همه به او می‌گفتند دندان‌هایش زشت است؛ برای همین خنده‌اش گم شد. دوستان کفتار او به کمک کردند تا خنده‌اش را پیدا کند و این داستان درباره چگونه پیدا شدن خنده اوست.

هاپچی‌میمونه و سلام‌های قاتی پاتی

معرفی کتاب
هاپچی میمونه «سلام‌رسان جنگل» است و هر روز صبح سلام‌های حیوانات را جمع می‌ کند و به دوستانشان می‌رساند. اما یک روز اتفاق بدی می‌افتد. گرگ که سلامی در سبد هاپچی ندارد عصبانی می‌شود و سبد او را پرت می‌کند و همه‌ی سلام‌ها قاتی‌پاتی می‌شود. حالا هاپچی مانده و سلام‌هایی که نمی‌داند باید به کی برساند.

من آفریده‌ خداوندم

معرفی کتاب
کتاب من آفریده‌ خداوندم با هدف خودشناسی و خودپذیری کودکان نوشته شده است. از جمله نکات برجسته‌ این کتاب تصویرگر‌ی‌های جذاب و دیدنی است که هنرمندانه در متن کتاب استفاده شده است.
کودکان و نوجوانان با خواندن این کتاب با ویژگی‌های منحصر به فرد خود آشنا شده و متوجه می‌شوند که خداوند هر یک از آن‌ها را با ویژگی‌ها و مهار‎ت‌های بی نظیری آفریده است.

اوکاپی شلوار گورخری‌اش را دوست دارد

معرفی کتاب
یک روز شامپانزه به اوکاپی گفت: «فکر می‌کنم تو شلوار گورخر را دزدیده‌ای، چون فقط پاهایت شبیه آن‌‌هاست»، اوکاپی گفت: «نه، این‌‎ها راه‌راه‌های پاهای خودم هستند و همیشه آن‌‌ها را داشته‌ام». اوکاپی در عمرش یک گورخر هم ندیده بود. او باید واقعیت را می‌فهمید. باید می‌‎رفت و گورخرهایی را که شامپانزه گفته بود را می‌‎دید.صبح روز بعد، اوکاپی سفر پُرماجرایش را شروع کرد. دوست وفادارش طوطی هم همراهش رفت.

راز قلب بزرگ

معرفی کتاب
این کتاب داستان پسربچه‌ای به نام ویکتور است. او هر یکشنبه بعد از ناهار، به دیدن مادربزرگش می‌رود. این یکی از لذت‌بخش‌ترین لحظات زندگی ویکتور است؛ چون مادربزرگ برای ویکتور داستان‌هایی از دوران کودکی‌اش تعریف می‌کند، روزی مادربزرگ برای ویکتور داستان پدر جَد ویکتور یعنی قلب بزرگ! را تعریف می‌کند. قلب بزرگ، یک کلاه بزرگ سرخ‌پوستی بزرگ با پَرهای رنگی داشت؛ کلاهِ قلب بزرگ جادویی بود و در دل خودش یک راز بزرگ داشت. باید با ویکتور و مادربزرگش همراه شد تا راز پدر جَد ویکتور یعنی قلب بزرگ و کلاهش را فهمید...

خرگوش خانم و کت جادویی

معرفی کتاب
همه حیوانات با خوشحالی در برف بازی می‌کردند. اما خرگوش خانم بین آن‌ها نبود. او از این همه بخشیدن موهایش به بقیه خیلی خسته شده بود. هنگامی که به حوض نزدیک شد، انعکاس تصویر خود را در آب دید. فریاد زد: «وای نه! چه بلایی سر خودم آورده‌ام؟ من دوست دارم موهایم را با بقیه قسمت کنم. اما انگار در این کار زیاده‌روی کرده‌ام. حالا چطور خودم را گرم نگه دارم؟ »

جزیره‌‌ی آقا‌فیله

معرفی کتاب
کتاب تصویری، درباره‌ی امید به زندگی وتلاش و همکاری برای ساختن و تولید کردن است.
آقا فیل این داستان از آن روزی که یادش می‌آید، دریانورد است و با دریا رفیق. اما یک روز دریا طوفانی می‌شود و قایقش را غرق می‌کند. حالا چه کاری از دستش ساخته است؟ شنا کردن! و در ادامه رسیدن به یک سنگ به اندازه‌ی پایش. به نظر آقا فیله، این سنگ یک جزیره است. جزیره‌ای که می‌تواند روی آن بایستد و با خرطومش شیپور بزند و کمک بخواهد. با صدای شیپورِ او، نرم‌نرمک دوستان جدیدی برای کمک و نجات می‌آیند. دوستانی که قایق‌های خودشان را از دست می‌دهند و…
به نظر شما، بالاخره آقا فیله و دوستانش نجات پیدا می‌کنند؟
مطالعه‌ی داستان «جزیره‌ی آقا فیله» به کودکان کمک می‌کند که در لحظات دشوار زندگی امید را فراموش نکنند.

خط سفید بین ما

معرفی کتاب
داستان کتاب از جایی در آسمان شروع می‌شود که سیاه‌چاله‌ای گرسنه می‌خواهد اورانوس را ببلعد، اما سیاره اورانوس برای دهان او خیلی بزرگ است پس با سرفه‌ای آن را به همانجایی که آورده پرتاب می‌کند. اما درست در لحظه‌ای که سیاه‌چاله سرفه می‌کند نوزادی به اسم «یاپراک» به دنیا می‌آید. او بی‌آنکه که بتواند صحبت کند ترانه‌ای را می‌خواند؛ آن‌هم به زبانی دیگر... .
کتاب درعین‌حال که داستان جالبی دارد روی این نکته تأکید می‌کند که جهان کودکان جهان صلح است و دوستی، اگر آن‌ها به‌حال خودشان رها شوند حتی می‌توانند اختلاف بین بزرگسالان را هم حل کنند.