Skip to main content

من زی هستم: دوست زی

معرفی کتاب
"زی" یک بچه قورباغه است. او یک دوست هم دارد که ساعات زیادی را با هم می‌گذرانند. آن‌ها خیلی شبیه هم نیستند. اما همدیگر را دوست دارند و از تفاوت‌های یکدیگر لذت می‌برند. طراحی کتاب به گونه‌ای است که در بیشتر صفحات، دوست زی، در بخشی از صفحه قرار دارد که می‌توان آن را به شکلی جداگانه ورق زد. این طراحی در کنار خواندن داستان، برای کودکان سرگرمی بیشتری فراهم می‌کند.

پیشی کوچولو دوست پیدا می‌کنه

معرفی کتاب
"پیشی کوچولو" عاشق بازی کردن است. او روزی بیرون می‌رود تا با دوستانش بازی کند. از پرنده می‌پرسد با من بازی می‌کنی؟ اما پرنده می‌خواهد لانه بسازد و وقت بازی کردن ندارد. سنجاب، خرگوش، اردک، قورباغه و پروانه نیز هر کدام مشغول کاری هستند. پیشی که دیگر ناامید شده است ناگهان صدایی می‌شنود: ناراحت نباش، بیا با هم بازی کنیم...

ده پرنده زرد و سبز و آبی

معرفی کتاب
این کتاب داستان ده پرندۀ کوچک را تعریف می‌کند. پرنده‌هایی که یکی یکی روی شاخۀ درخت می‌آیند و برای گرم شدن به هم می‌چسبند. طراحی هر صفحه به گونه‌ای است که تصویر هر پرنده در همان صفحه باقی می‌ماند و با کوچک‌تر شدن صفحات بعد، پرنده‌های دیگر نیز در کنار پرندۀ قبل قرار می‌گیرند. اما یکی از این ده پرنده دوست ندارد روی شاخه‌ای که دوستانش نشستند، بیاید. تا طلوع خورشید زمان زیادی باقی مانده است و پرندۀ تنها دیگر طاقت سرما را ندارد. اگر دوست داشتید، تا این پرندۀ لجباز یخ نزده است کتاب را تا صفحۀ آخر بخوانید. شاید بتوانید نجاتش دهید.

یک دوست تازه

معرفی کتاب
"خرگوشک" بیشتر اوقات نقاشی می‌کشید. او به دوستانش هم نقاشی کردن را یاد می‌داد. تا اینکه یک روز دوستی جدید پیدا کرد. یک گل سرخ. او هر روز به دوست جدیدش سر می‌زد و دوستان قدیمی‌اش دیگر او را نمی‌دیدند. تا اینکه یک روز باد تندی دوست جدید را با خود برد و خرگوشک افسرده و ناراحت به خانه برگشت. اما دوستان قدیمی تنهایش نگذاشتند و برای او هدیه‌های زیبا بردند. تصویرپردازی کتاب به گونه‌ای است که تمام صفحات با رنگ پر شده‌اند و فضای یک اثر نقاشی شده را به خواننده منتقل می‌کنند. حالاتی که خرگوشک با دوست جدیدش داشت، همه در قالب نقاشی‌هایی روی کاغذ روایت شدند. سایه‌روشن‌ها، استفاده از تکنیک پاشیدن رنگ و تکنیک‌های دیگر در کار با آبرنگ، از زیبایی‌های تصویرپردازی در هر صفحه از این کتاب هستند.

ماهی قرمز، ماهی طلایی

معرفی کتاب
ماهی قرمز و ماهی طلایی با هم زندگی می‌کنند. روزی صیادان ماهی طلایی را صید می‌کنند و ماهی قرمز تنها و غمگین می‌شود؛ اما خبر ندارد که پرنده‌ها تور صیادها را پاره کرده و ماهی طلایی را به دریایی برده‌اند که آبش طلایی است و ماهی طلایی در آنجا با آرامش زندگی می‌کند. بعد از مدتی، پرنده‌ها ماهی قرمز را هم به دریای طلایی می‌برند. ماهی قرمز از بودن با ماهی طلایی خوشحال است؛ اما نمی‌تواند آنجا زندگی کند و می‌خواهد به دریای خودش بازگردد.

دوست من فیلی

معرفی کتاب
این کتاب، داستان دخترکی است که یک دوست به اسم "فیلی" دارد. فیلی یک فیل است و خیلی به دخترک کمک می‌کند؛ مثلا گاهی دوچرخۀ او را می‌شوید، با گوش‌هایش دختر را باد می‌زند، برایش شعر می‌خواند، با هم به گردش می‌روند و گاهی اوقات نیز با گِل مجسمه می‌سازند. این دو دوست خیلی همدیگر را دوست دارند.

دوست من خرسی

معرفی کتاب
خرس‌ها معمولا حیوانات قوی و مهربانی هستند. در این داستان، یکی از همین خرس‌ها دوست یک دختر کوچک است. دختر و "خرسی" سرگرمی‌های زیادی دارند؛ آن‌ها با هم به پیاده‌روی کنار رودخانه می‌روند، به گل‌های باغچه آب می‌دهند، قصه می‌خوانند و همدیگر را خیلی دوست دارند. شما هم دوست دارید یک خرسی داشته باشید؟

دوست من زرافه

معرفی کتاب
در این داستان، پسرک یک دوست زرافه دارد. آن‌ها دوست‌های خوبی برای هم هستند. یکی از ویژگی‌های زرافه، گردن بلند او است و با همین ویژگی، می‌تواند کمک‌های بسیاری به دوست کوچکش بکند؛ مثل میوه چیدن از شاخه‌های بلند، ساختن تاب روی گردنش، برداشتن شکلات‌ها از بالای یخچال و خیلی کارهای دیگر. اگر دوست داشتید با آن‌ها همراه شوید.

دوست من میمون

معرفی کتاب
یک میمون چه کارهایی می‌تواند انجام دهد؟ با دمش از درخت‌ها آویزان شود؟ نارگیل بچیند؟ موز بخورد؟ یک میمون می‌تواند فلوت هم بزند؟ شعبده‌بازی چطور؟ انگار میمون این قصه می‌تواند همۀ این کارها را بکند. دوست دارید قصۀ پسری را بخواند که دوستش این میمون بامزه است؟

گوریل و دوست کوچکش

معرفی کتاب
گوریل بزرگی در باغ‌وحش زندگی می‌کرد. او خیلی تنها بود. دلش یک دوست می‌خواست و روزی این موضوع را با زبان اشاره به نگهبانان باغ‌وحش گفت. نگهبانان توانستند دوستی برای گوریل بزرگ تنها پیدا کنند؛ یک دوست کوچک. گوریل عاشق دوست کوچکش بود و همیشه از او مراقبت می‌کرد.دوست کوچک هم به شیوۀ خود از گوریل مراقبت می‌کرد؛ اما چطور؟