گوریل و دوست کوچکش
معرفی کتاب
گوریل بزرگی در باغوحش زندگی میکرد. او خیلی تنها بود. دلش یک دوست میخواست و روزی این موضوع را با زبان اشاره به نگهبانان باغوحش گفت. نگهبانان توانستند دوستی برای گوریل بزرگ تنها پیدا کنند؛ یک دوست کوچک. گوریل عاشق دوست کوچکش بود و همیشه از او مراقبت میکرد.دوست کوچک هم به شیوۀ خود از گوریل مراقبت میکرد؛ اما چطور؟
خانهای برای بچهخرس
معرفی کتاب
"خرسکوچولو" در یک خانۀ تاریک زندگی میکرد و دیگر از بودن در آن خسته شده بود. دلش میخواست به جنگل برود و آنجا زندگی کند. از کوه پایین آمد و به جنگل رسید. سنجاب کوچکی را دید که مشغول جمع کردن گردو بود. سنجاب به خرسکوچولو گفت چرا نمیآیی روی درخت من تا خانهای کنار خانۀ من بسازی و با هم زندگی کنیم؟ خرسکوچولو کمی فکر کرد و گفت...