به کیلکاها رحم کنید
معرفی کتاب
کودکان طنز و سرگرمی را دوست دارند. مجمموعۀ چهار جلدی «دستورالعمل گیجبازی» داستانهای ندانمکاری دو دسته موجود خیالی را روایت میکند که در اثر نادانی، نه تنها زندگی خود، بلکه زندگی اجتماعی و محیط زیست را نیز به نابودی میکشانند. داستانها به طنز روایت شدهاند. این جلد به خرابکاری آنها در زمینۀ نابودی کیلکاهای دریا، که تنها منبع اصلی خوراکشان است، اختصاص دارد.
ماجراهای شیرین از زندگی شیرین یک فرماندار
معرفی کتاب
مرد هنوز میخواهد بخوابد؛ اما دخترش او را بیدار میکند و میگوید: «صبح به خیر آقای فرماندار! نتیجه انتخابات اعلام شده است و حالا شما فرماندار هستید.» مرد باورش نمیشود که فرماندار شده است. حالا تمام مردم شهر، چشم امیدشان به اوست و باید بار سنگین مسئولیت فرمانداری را به دوش بکشد! آیا او از عهده این کار سخت برمیآید؟
فرازمینیها
معرفی کتاب
«دانا» و «فاکس» دو دوست هستند و میخواهند شب را در چادرشان که وسط حیاط عَلَم کردهاند، بمانند. دانا با خواندن داستان «پروندههای مجهول» که درباره آدمفضاییهاست، ترسیده است و از فاکس میخواهد که داخل خانه بخوابند؛ اما فاکس معتقد است که آدمفضاییها واقعی نیستند. در ادامه داستان، حوادثی رخ میدهد که دانا را بیشتر از قبل میترساند.
فرار از آتش
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «پرنده و سنجاب» است و در قالب کمیک استریپ نوشته شده است. پرنده و سنجاب بالاخره به خانه میرسند، آنها سفر طولانی و پر ماجرایی را پشت سر گذاشتهاند. حالا پرنده میخواهد مهمانی برپا کند؛ ولی سنجاب حال و حوصله جشن را ندارد. یک سگ آبی مردمآزار با سدی که ساخته، رودخانه را بسته است و حیوانات بیشه از خطری که آنها را تهدید میکند، دچار دلهره شدهاند. آیا بیشه با وجود این سد، خشک میشود؟ آیا این خطر جدید، مهمانیشان را خراب میکند؟ و آیا پرنده میتواند سنجاب را راضی کند تا خوش بگذرانند؟
لبه پرتگاه
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «پرنده و سنجاب» است که در قالب کمیک استریپ نوشته شده است. پرنده و سنجاب در راه خانه هستند و فقط باید از کوهستان عبور کنند؛ اما وقتی میبینند بچهخرسی در محاصره گرگهاست، او را نجات میدهند... . ضربهای که به سرِ پرنده میخورد، باعث فراموشی او میشود. حالا سنجاب باید به ترسهایش غلبه کند و در حالی که مراقب پرنده و بچهخرس است، از کوهستان عبور کند؛ اما گله گرگهای گرسنه دنبال آنها هستند. آیا سنجاب میتواند پرنده و بچهخرس را سالم از آن مخمصه بیرون ببرد؟
نهنگ گرسنه
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «پرنده و سنجاب» است که به صورت کمیک استریپ نوشته شده است. پرنده و سنجاب در قطب جنوب با پنگوئنی دوست میشوند که نامش «ساکاری» است. ساکاری فکر میکند پرنده برگزیده است و آمده است تا آنها را از دست نهنگ بزرگ نجات دهد؛ اما نهنگ گرسنه است و میخواهد پرنده را یک لقمه چپ کند. حالا سنجاب باید دست به کار شود و نقشهای برای فرار بکشد و اگر کمی شانس بیاورند، ممکن است جان سالم به در ببرند؛ اما آیا آنها میتوانند فرار کنند؟
بزن به جاده
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه «پرنده و سنجاب» است و در قالب کمیک استریپ نوشته شده است. در این داستان، سنجاب تمام ذخیره غذایی خود را از دست میدهد و با پیشنهاد پرنده تصمیم میگیرد همراه او به جنوب سفر کند؛ اما گربه گرسنه در هر گوشه و کناری کمین میکند و دلش میخواهد آنها را یک لقمه چپ کند! او یک مزاحم به تمام معناست.
ته آتیشپارههای دنیا
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتابهای «پنی قشقرق»، حاوی سه داستان است. «پنی قشقرق نهایت تلاشش را میکند»، «پنی قشقرق و ماده سّری» و «پنی قشقرق و شاگرد جدید» نام این داستانهاست. در داستان «پنی قشقرق نهایت تلاشش را میکند»، «پنی» واقعاً نمیخواهد هیچ قشقرقی به پا کند. او فقط میخواهد مفید باشد و لیستی از کارهای مفیدی که میتواند انجام دهد، مینویسد و... . او میخواهد با یک آزمایش علمی کاری کند تا «جوشوآ باتملی»، از خواهرش «دیسی» خوشش بیاید؛ اما... .
یک فاجعه تمامعیار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «پنی قشقرق» است و سه داستان دارد. «پنی قشقرق و موش»، «پنی قشقرق در زنگ ببین و بگو» و «پنی قشقرق و فاجعه فجیع گربهای» نام این داستانهاست. در داستان «پنی قشقرق و موش»، آقای «شومان»، مدیر مدرسه، پیشنهاد میکند که بچهها یک حیوان خانگی انتخاب کرده و در کلاس از آن نگهداری کنند و آخر هر هفته یکی از بچهها آن را به خانه ببرد. موش حیوانی است که انتخاب میشود و در اولین هفته قرعه به نام «پنی» میافتد. آیا پنی میتواند به خوبی از موش نگهداری کند؟ مادر و مادربزرگ چه عکسالعملی نشان میدهند؟ آیا آنها از این کار راضی هستند؟
آهنربای دردسر
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «پنی قشقرق» است و سه داستان دارد. «پنی قشقرق آرایشگر میشود»، «پنی قشقرق و بازرس مدرسه» و «پنی قشقرق و دستیار وفادارش»، نام این داستانهاست. نام قهرمان داستان «پنلوپه جونز» است؛ اما این لقبی است که پدرش برای او گذاشته است. پنی فکر میکند اصلاً هم قشقرق نیست؛ فقط بعضی وقتها ایدههای درخشانی به ذهنش میرسد که البته همیشه هم درخشان از آب در نمیآیند! در داستان «پنی قشقرق آرایشگر میشود»، پنی متوجه میشود، بهترین دوستش، «کاسمو»، کچل شده است. چرا؟ چون... . پنی فکر میکند میتواند آرایشگر شود و بدهیاش را به مادرش بپردازد.