خط تماس؛ محمدرضا بایرامی
معرفی کتاب
کتاب «خط تماس» رمانی روایتگونه از زندگی سردار شهید حاج احمد کاظمی از فرماندهان دوران دفاع مقدس است که تا آخرین پرواز همچنان در کسوت فرماندهی سپاه بود. این کتاب با روایتهای متفاوت و رفتوبرگشتی، صحنههای باشکوه دفاع مقدس و پس از آن و نقش برجسته حاج احمد کاظمی را به تصویر میکشد. احمد کاظمی اول تیرماه 1337 شهر نجفآباد اصفهان متولد شد. در طول دوران جنگ تحمیلی بهعنوان فرمانده لشکر 8 نجف در سپاه پاسداران فعالیت میکرد. از سال 1372 تا 1384 فرماندهی قرارگاه حمزه، لشکر امامحسین(ع) و فرمانده نیروی هوایی سپاه فعالیت میکرد. در سال 1384 به فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد. در دیماه 1384 در سانحۀ سقوط هواپیمایی فالکن 20 در نزدیکی ارومیه به شهادت رسید.
شهید عباس دانشگر
معرفی کتاب
امام خمینی(ره) یک شخص نبود، بلکه یک مکتب بود. مکتبی انسانساز که از نوجوان و جوان تا میانسال و مسن، با هر ظرفیتی تحت تربیتش قرار میگرفتند و ره صد ساله را یکشبه طی میکردند. ازاینرو خوانش شرح زندگی این انسانها و معرفی ظرفیتهایشان، الگویی در دسترس نوجوان و جوان ما قرار میدهد که رسیدن به غایت کمال انسانی که خلاصه میشود در کیفیت حیات دنیوی و دستیابی به سعادت اخروی را از محالات نپندارد. شهید عباس دانشگر از شهدای جوان مدافع حرم است که در همین مکتب رشد یافته و به غایت کمال انسانی که رسیدن به مرتبه شهادت است، دست یافته است و مصداق «جوان مؤمن انقلابی» در کلام رهبر معظم انقلاب شده است و در کتابی که خلاصهای از سبک زندگی او را شرح میدهد، در دسترس نوجوانان ما قرار گرفته است.
شهید مهدی زینالدین
معرفی کتاب
امام خمینی(ره) یک شخص نبود، بلکه یک مکتب بود. مکتبی انسانساز که از نوجوان و جوان تا میانسال و مسن، با هر ظرفیتی تحت تربیتش قرار میگرفتند و ره صد ساله را یکشبه طی میکردند. خوانش شرح زندگی این انسانهای تربیتیافته و معرفی ظرفیتهایشان، الگویی در دسترس نوجوان و جوان ما قرار میدهد که رسیدن به غایت کمال انسانی که خلاصه میشود در کیفیت حیات دنیوی و دستیابی به سعادت اخروی را از محالات نپندارد. «شهید مهدی زینالدین» دانشآموز نخبهای که کسب رتبه 4 کنکور و قبولی در رشته پزشکی دانشگاه شیراز را رها میکند و با زمانهشناسی دقیق برای هدفی والاتر ترک تحصیل میکند. گرچه نبوغ او از دید فرماندهان نظامی پنهان نمانده و به او مسئولیت نیروی اطلاعات عملیات و پس از مدتی در کسوت فرماندهی تیپ و لشگر میسپارند. یکی از شاخصههای شخصیت او، رقت قلب و مهربانیاش با همه بود. چنانچه سرباز و نیروی خود را مانند برادرش عزیز و گرامی میداشت و با این رفتار جای خود را در قلب همه باز میکرد تا شهادتش برای همه گران و سنگین بیاید. کتاب تدوینشده خلاصهای از سبک زندگی این شهید والامقام است که در دسترس نوجوانان قرار گرفته است.
شهید مصطفی چمران
معرفی کتاب
این کتاب دربارۀ شهید چمران نوشته شده است. این کتاب اتفاقات، خاطرات و سخنان ایشان را بیان میکند و به سادهزیستی، شجاعت و هوش ایشان اشاره دارد. ایشان چون خودش طعم فقر و محرومیت را چشیده بود سعی در ریشهکنی فقر و ظلم داشت و به همین دلیل دست از مبارزه برنمیداشت و زندگی ساده و بدون امکانات رفاهی را انتخاب کرده بود. در این کتاب زندگی و خاطرات شهید به روایت خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان گردآوری شده است.
شهید کاظم عاملو
معرفی کتاب
امام خمینی(ره) یک شخص نبود، بلکه یک مکتب بود. مکتبی انسانساز که از نوجوان و جوان تا میانسال و مسن، با هر ظرفیتی تحت تربیتش قرار میگرفتند و ره صد ساله را یکشبه طی میکردند. خوانش شرح زندگی این انسانهای تربیتیافته و معرفی ظرفیتهایشان، الگویی در دسترس نوجوان و جوان ما قرار میدهد که رسیدن به غایت کمال انسانی که خلاصه میشود در کیفیت حیات دنیوی و دستیابی به سعادت اخروی را از محالات نپندارد. «شهید کاظم عاملو» جوانی که در دوران دفاع مقدس، به همگان ثابت کرد میتوان با پاکزیستن و دوری از گناه به درجهای از انسانیت حقیقی رسید که مرز و مانعی میان انسان زمینی با ارواح آسمانیشدگان قرار نگیرد و انسان زمینی لایق دیدار آخرین حجت خدا روی زمین شود و با او سخن بگوید و برای مسیر زندگی مسئولانهاش کسب تکلیف کند. کتاب تدوینشده خلاصهای از سبک زندگی این شهید والامقام است که در دسترس نوجوانان قرار گرفته است و گوشههایی از راه و رسم زیستن حقیقی را یادآور میشود.
شهید رسول خلیلی
معرفی کتاب
دفاع از حرم، درست مانند دفاع مقدس، نرمافزار پیشرفت انقلاب اسلامی است. یکی در داخل مرزهای ایران اسلامی و دیگری در خارج از مرزها و در نقطهای که صدای مظلومی شنیده میشود و ایثار در آن تجلی مییابد. تنها تفاوتشان، زمانه این دو است که خوانش آنها را برای نوجوان و جوان امروزی ملموستر میکند. انسانهایی معمولی مانند خودمان، اما با آرمانهای بلند و مقدس، کیلومترها دورتر از مرزهای جغرافیایی، مرز انسانیت را تعریف کرده و در برابر تجاوز ظالمان ایستادهاند و خود، نقطه اتصال رحمت الهی به بشریت شدهاند. کتاب «شهید رسول خلیلی» به بیان مختصری از زندگینامه شهید رسول خلیلی پرداخته است. خاطراتی که هرکدام درسی عمیق برای ما دارد. ایشان در طول زندگیاش بارها به دفاع از حریم اسلام و انقلاب و ولایت اقدام کرد. او در فتنۀ 1388 تمامقد جلوی نااهلان ایستاد و در روز عاشورا با فتنهگران درگیر شد. از صفات بارز او میتوان به نظامیِ متخصص، مطیع امر رهبر، خوشرو و خوشخلق بودن با دیگران اشاره کرد. 27آبانماه1393 مصادف با 14محرمالحرام، در نزدیکی حرم حضرت رقیه(س) بهدرجۀ رفیع شهادت نایل آمد.
کنج حرم
معرفی کتاب
کتاب حاضر روایتی از زندگی شهید مدافع حرم، مهدی حسینی است. این کتاب با محوریت خدمت و عشق به اهلبیت (ع)، داستان زندگی این شهید را از خادمی در حرم حضرت معصومه (س) تا جهاد در سوریه روایت میکند. ماجرای کتاب از زبان همسر شهید نقل میشود و مخاطب را با لحظات ناب عشق، ایمان و ایثار همراه میکند. ویژگی برجسته کتاب، روایت صمیمی و حقیقی آن است که عشق به اهلبیت (ع) را با زندگی روزمره و مسئولیتهای خانوادگی پیوند میدهد.
مردی با آرزوهای دوربرد
معرفی کتاب
مردی با آرزوهای دوربرد، روایتهایی مستند از زندگی پدر موشکی ایران، شهید حسن طهرانیمقدم است که به نگارش درآمده است. در این کتاب طی 35 روایت، با اخلاق، منش و خصوصیات خاص اخلاقی این شهید بزرگوار آشنا شده و میتوانند تلاش کنند پا جای پای این مرد بزرگ بگذارند. کتاب روایتهایی است مستند از زندگی مردی که برد آرزوهایش از برد موشکهایش بلندتر بود. مردی که در انتها بر قلههای تکنولوژی موشکی قدم میزد و دنیا را انگشت به دهان و دشمن را عصبانی کرده بود.
سردار ایرانی
معرفی کتاب
کتاب «سردار ایرانی» با ماجرای تازهای از جنگ، ما را به دل یک سفر زمان و جنگ و گریزهای سه پسر نوجوان به نامهای حامد، حسین و علی دعوت میکند، وقتی همه فکر میکنند آنها زیر آوار جان دادهاند، وسط یک دالان عجیباند، دالانی که اتفاقاً یک سر ماجرا را به ایرانیها میرساند.
کتاب به نقش پررنگ حاج قاسم، در جنگهای سیوسه روزه لبنان اشاره کرده است و این بین با اطلاعات ریز و درشتی که در میان دیالوگها و اتفاقات داستان وجود دارد ما را با فضای جنگهای لبنان، دولت و حزبالله آشنا میکند. پدربزرگ حسین مردی است که پسر و عروسش را در جنگ از دست داده است و حالا هر بار که پیش حسین میآید تا چند روزی را با هم باشند، از خاطرات گذشته، رشادتهای حاجقاسم و چیزهایی که از او شنیده میگوید. او حرفهای دلنشینی برای گفتن دارد و در بعضی فصلها با داستانهای او همراه میشویم تا حسین گره اتفاقاتی را که برایشان پیش میآید به کمک درسهایی که از پدربزرگش گرفته باز کند.
کتاب به نقش پررنگ حاج قاسم، در جنگهای سیوسه روزه لبنان اشاره کرده است و این بین با اطلاعات ریز و درشتی که در میان دیالوگها و اتفاقات داستان وجود دارد ما را با فضای جنگهای لبنان، دولت و حزبالله آشنا میکند. پدربزرگ حسین مردی است که پسر و عروسش را در جنگ از دست داده است و حالا هر بار که پیش حسین میآید تا چند روزی را با هم باشند، از خاطرات گذشته، رشادتهای حاجقاسم و چیزهایی که از او شنیده میگوید. او حرفهای دلنشینی برای گفتن دارد و در بعضی فصلها با داستانهای او همراه میشویم تا حسین گره اتفاقاتی را که برایشان پیش میآید به کمک درسهایی که از پدربزرگش گرفته باز کند.
چشمهای در کویر: 100 روایت کوتاه داستانی از زندگی علامه مصباحیزدی
معرفی کتاب
کتاب «چشمهای در کویر» خاطراتی به زبان داستانی از زندگی علامه محمدتقی مصباح یزدی نگارش شده است. خاطرات این کتاب در قالب صد داستانک به رشته تحریر درآمده است. هدف این کتاب ارائه تصویری گذرا و گویا از زندگی این عالم بزرگوار از طریق خاطراتی از خانواده، همراهان، شاگردان و دوستداران ایشان است. این خاطرات تا حد زیادی نمایانگر زیست علمی، معنوی، مدیریتی و انقلابی ایشان میباشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «پسرها یکییکی از پشت نیمکتها بلند شدند. صدایشان را صاف کردند و بلند جواب دادند. بعضیهایشان ساده و سرراست جواب دادند و بعضیهایشان با بازیگوشی و تپق. معلمشان پرسیده بود قصد دارند در آینده چه شغلی داشته باشند. یکی دوست داشت وزیر بشود. یکی صدایش را کلفت کرد و گفت: «سرهنگ» شغل معلمی هم چندتایی طرفدار داشت. طرفداران پروپاقرص دکتری و خلبانی هم کم نبودند. حتی جواب شاگرد تنبلها هم همین شغلها بود، هرچند باعث خندۀ بقیه میشد. نوبت رسید به محمدتقی. بلند شد و گفت: «میخواهم بروم نجف و درس دین بخوانم»
در بخشی از کتاب میخوانیم: «پسرها یکییکی از پشت نیمکتها بلند شدند. صدایشان را صاف کردند و بلند جواب دادند. بعضیهایشان ساده و سرراست جواب دادند و بعضیهایشان با بازیگوشی و تپق. معلمشان پرسیده بود قصد دارند در آینده چه شغلی داشته باشند. یکی دوست داشت وزیر بشود. یکی صدایش را کلفت کرد و گفت: «سرهنگ» شغل معلمی هم چندتایی طرفدار داشت. طرفداران پروپاقرص دکتری و خلبانی هم کم نبودند. حتی جواب شاگرد تنبلها هم همین شغلها بود، هرچند باعث خندۀ بقیه میشد. نوبت رسید به محمدتقی. بلند شد و گفت: «میخواهم بروم نجف و درس دین بخوانم»