شعر

پلنگ خال‌خالی کوه‌ها را برای دیدن دوبارۀ ماه پشت سر می‌گذارد و به همه می‌گوید که ماه فقط برای اوست. چه کسی می‌تواند خال‌خالی را از اشتباه دربیاورد؟

خرسی قصه از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند در حال قل خوردن به سمت پایین کوه است. اما انقدر سنگین است که هیچکس نمی‌تواند کمکش کند و او را نگه دارد. خرسی تا کجا قرار است قل بخورد؟

در این کتاب، شعرهای ساده و موزونی در موضوع دوستی می‌خوانید. طراحی و برش مجموعه به گونه‌ایست که کودک می‌تواند با دیدن تصویر شخصیت‌ها که از هر صفحه بیرون آمده، شخصیت مورد علاقه‌اش را بیابد و شعر همان بخش را بخواند.

در این کتاب، قصّۀ دو خواهر را می‌خوانید که خیلی همدیگر را دوست دارند. بعضی وقت‌ها خواهر کوچک‌تر که یک نی‌نی است کارهای بامزه‌ای می‌کند و باعث خندۀ خواهر بزرگ می‌شود. دوست دارید تعدادی از کارهای خنده‌دار او را بخوانید؟

این کتاب، شعرهای شاد و موزونی دارد و کودک می‌تواند با صدایی که اول هر شعر آمده، از تخیلش کمک بگیرد و حدس بزند آن صدا مربوط به چیست. خیالی بودن بعضی از شعرها و تصاویر باعث می‌شود خواننده، در آخر با جواب‌های غیرمنتظره‌ای رو‌به‌رو شود.

کتاب حاضر داستان کلاغ و مار را به زبان شعر بیان می‌کند. مار تخم‌‌های کلاغ را می‌خورد و التماس‌های کلاغ بیچاره فایده‌ای ندارد، مگر اینکه از آنجا فرار کند؛ اما فکری به ذهنش می‌رسد. او گردنبند عروس را می‌دزدد و آن را روی سر مار می‌اندازد. مردم دنبال کلاغ می‌روند و گردنبند را روی سر مار می‌بینند و... .

این کتاب قصه‌ای کودکانه را به زبان شعر روایت می‌کند. در این قصه، مشاغل گوناگونی مانند آهنگری، خیاطی و نانوایی معرفی شده و کارکرد هر کدام مختصر توضیح داده می‌شود. شایان ذکر است که این کتاب شامل ۵ جورچین است.

آقا گرگه با هزار ترفند، وارد خانه بز زنگوله‌پا می‌شود و شنگول و منگول را می‌خورد؛ ولی حبه انگور پنهان می‌شود. وقتی بز زنگوله‌پا به خانه می‌آید، حبه انگور تمام ماجرا را برایش تعریف می‌کند. بز زنگوله‌پا برای جنگیدن با گرگ آماده می‌شود؛ اما گرگ هم بیکار نمی‌نشیند و دندان‌هایش را تیز می‎کند. شایان ذکر است که این داستان به شعر ارائه شده است.

«نمکی» کوچک‌ترین و هفتمین دخترِ پیرزن است. خانه آن‌ها هفت در دارد و هر شب یکی از دخترها، مسئول بستن درهاست. شبی که نوبت نمکی است، او یکی از درها را نمی‌بندد. به همین دلیل دیو وارد خانه می‌شود و نمکی را با خود می‌برد؛ ولی در خانه دیو اتفاقات دیگری رخ می‌دهد. این داستان به شعر روایت شده است.

حیوانات جنگل از ترس شیر، تصمیم می‌گیرند هر روز یکی از حیوانات را نزد او بفرستند تا از حمله‎های او در امان باشند. روزی قرعه به نام خرگوش می‌افتد. او فکری به ذهنش می‌رسد و با اجرای آن، همه از دست شیر خلاص می‌شوند. این داستان به زبان شعر روایت شده است.