مردی که زیاد نمی‌دانست

توجه: استفاده از نماد و Qr-code در کنار هم الزامی است.

-دریافت نماد  -دریافت QRcode
معرفی کتاب: 
مرد جوان در برابر هفت سال کار نزد نعل‌بند، یک تکه بزرگ نقره گرفت و به طرف خانه راه افتاد. بعد از مدتی، از سنگینی نقره خسته شد. در همین وقت، مردی اسب‌سوار را دید و آرزو کرد که ای کاش اسبی مانند آن داشت. مرد اسب‌سوار اسبش را با تکه بزرگ نقره عوض کرد و مرد جوان خوش‌حال بود. مرد جوان که اسب‌سواری نمی‎دانست، بعد از مدتی از اسب پرت شد و در همین موقع کشاورزی را دید که گاوی داشت. او آرزو کرد که ای کاش به جای اسب گاو داشته باشد و... . مرد جوانِ ساده‌لوح، گاو را با گوسفند، گوسفند را با غاز و غاز را با سنگ چاقو تیزکن عوض کرد؛ اما سرانجام... .
سال چاپ: 
1398
مؤلف: 
رز، الیزابت
قطع کتاب: 
وزیری
نوع کتاب: 
تربیتی
مترجم یا مترجمان: 
ناهید زارع
مجموع صفحات: 
28ص.
شابک: 
9789644325298
دوره و درس: 
پایه: 
سوم
چهارم
پنجم
ششم
مخاطب: 
دانش‌آموز
نتیجه داوری کتاب: 
برای ورود به مدرسه بلامانع است
درجه بندی: 
درجه 2