این گوزن مال من است
معرفی کتاب
چندوقت پیش، گوزنی نزد «ویلفرد» آمد. ویلفرد فکر کرد که آمدن گوزن بیدلیل نیست، اسمش را «مارسل» گذاشت و قوانین مربوط به حیوانات دستآموز را برایش توضیح داد؛ ولی مارسل فقط بعضی از این قوانین را رعایت میکرد، مثلاً وقتی ویلفرد به موسیقی گوش میداد، مارسل سروصدا نمیکرد یا وقتی باران میآمد، برای ویلفرد سایهبان میشد و... . روزی در پیادهروی طولانی، ویلفرد و مارسل به پیرزنی رسیدند که مارسل را «رودریگو» صدا میکرد و میگفت که گوزن متعلق به اوست! ویلفرد حیرت زده شد و فکر کرد پیرزن اشتباه میکند؛ اما... .
سایه و نور
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه «اولین کتابخانه علمی من» است. هر کتاب شامل پرسشهایی است که به موضوعی خاص از رشتههای مختلف علوم تجربی دبستان اختصاص دارد. این مجموعه علاوهبر آنکه برای دانشآموزان مفید است، منبع مناسب پرسشهای کاربردی و دقتافزا برای والدین و نیز آموزگاران به شمار میرود. در هر کتاب هر دو صفحه مقابل هم به یک یا دو پرسش مربوط شدهاند؛ اما تصویرها و مثالهایی که در هر صفحه وجود دارد، به فهم موضوع کمک میکند. سایه، نور در زمین و نور در فضا، مطالب ارائه شده این کتاب هستند.
کیت، گربه و ماه
معرفی کتاب
هنگامیکه ماه در آسمان میدرخشید و همه خانهها غرق در خواب بود، صدای «میومیوی» گربهای، «کیت» را بیدار کرد. کیت از پنجره گربه سفیدی را دید که روی دیوار باغ، در حال لیسیدن پنجههایش بود. کیت به گربه نگاه کرد و آرام گفت: «میو». کیت از اتاقش بیرون رفت و درحالیکه تبدیل به گربهای راهراه میشد، روی دیوار باغ پرید و همراه گربه سفید به راه افتاد. آنها با هم کوچهپسکوچهها را رد کردند و از شهرها گذشتند و با هم کلی میومیو کردند؛ حتی ماه هم میومیو کرد. صبح روز بعد، همه از رویایی که دیشب دیده بودند، گفتند و کیت فقط میومیو کرد!
بابا و دایناسور
معرفی کتاب
«نیکولاس» از تاریکی میترسد، همینطور از حشرههای بزرگی که لای بوتهها زندگی میکنند و از زیر در پوشهای فاضلاب؛ اما پدرش از هیچچیز نمیترسد. نیکولاس سعی میکند مثل پدرش شجاع باشد و برای این کار به کمک نیاز دارد. او همیشه یک دایناسور عروسکی همراه دارد؛ چون دایناسورها از هیچچیز نمیترسند. دایناسور نیکولاس هنگام سنگنوردی و شنا و... همراه اوست و نیکولاس بسیار شجاع و نترس است تا اینکه روزی دایناسور گم میشود! حالا چه اتفاقی میافتد؟
سفر به خیر قطره کوچولو
معرفی کتاب
این داستانِ سفرِ یک قطره آب است. قطرهای که ته ظرفی باقی مانده است. او به کمک آفتاب سبک شده و به آسمان میرود و در ابری ساکن میشود. هوا آنقدر سرد است که او تبدیل به یک قطره آب میشود و باد او را جایی خیلی دور و خیلی بالا میبرد. بعد ابر میایستد و قطره کوچولو شبیه بلور برف میشود. او روی گلبرگ گلی مینشیند و با اولین تابش خورشید آب میشود، سپس از روی گلبرگها سُر میخورد و... .
خانه دیوانه
معرفی کتاب
خانهای یک آجرش کم بود و هرکسی به طرفش میآمد، دنبالش میکرد و با ناودانش او را خیس میکرد یا با دودکشش میزد توی سرش! مرغ، گربه، خر و سگ به ترتیب به سراغ خانه دیوانه میروند و از او میخواهند که خانه آنها باشد؛ اما خانه دنبالشان میکند و... . روزی خانه خود را در محاصره گرگها میبیند و از ترس میلرزد و آرزو میکند کاش مرغ و گربه و خر و سگ آنجا بودند و کمکش میکردند. او فریاد میزند و کمک میخواهد و... . آیا کسی برای کمک به خانه دیوانه پیدا میشود؟