کی بیشتر میپره؟
معرفی کتاب
«پابلند» ملخ مغروری است که فکر میکند از همه حیوانات دنیا بیشتر میپرد. او همیشه از خودش تعریف میکند و با پرشهای ناگهانی، باعث ترس حیوانات میشود. «دُمقرمز» روباه باهوش و زیرک، برای اینکه ملخ دست از غرورش بردارد، نقشهای میکشد و بین ملخ و قورباغه مسابقهای ترتیب میدهد. دُمقرمز پیش از مسابقه نزد ملخ میرود و او را در حال تمرین میبیند. روباه به او توصیه میکند که حسابی استراحت کند و خوب غذا بخورد؛ چون در هر صورت او برنده میشود؛ اما روز مسابقه اتفاق دیگری رخ میدهد.
غازی خوابالوشده
معرفی کتاب
قرار است «غازی» با دوستانش، «پرسیاه» و «مخملی» بازی کند؛ اما او خیلی خسته است و مرتب چشمهایش را میمالد؛ چون دیشب دیر خوابیده است. وقتی غازی به خواب میرود، پرسیاه و مخملی فکر میکنند که او مریض شده است، برای همین تصمیم میگیرند از جلبکهای کف رودخانه برایش بیاورند تا بخورد و زود خوب شود. مخملی میپرد توی آب!؛ اما او یک خرگوش است و نمیتواند شنا کند. سرانجام مخملی چه میشود؟ آیا کسی هست که او را نجات دهد؟
تا آن روز
معرفی کتاب
در باغ بزرگی، کلاغها و سارها در کنار هم، با صلح و صفا زندگی میکنند تا اینکه کلاغها که چاقتر و قویتر از سارها هستند، به آنها زور میگویند. کلاغها به سارها میگویند یا باید حرفهای ما را قبول کنید یا از این باغ بروید. سارها که باغ و درختهایش را دوست دارند، میمانند. ابتدا همهچیز خوب پیش میرود؛ ولی وقتی زمستان از راه میرسد، دانه کم و هوا سرد میشود و روز به روز حملات کلاغها بیشتر میشود. روزی یکی از خانم کلاغها که مهربان و دلسوز است، جوجهساری را پیدا میکند که پدر و مادرش را از دست داده است و تصمیم میگیرد از او نگهداری کند.
چمدان پرنده
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده شش داستان کوتاه است. «چمدان پرنده»، «قوهای وحشی»، «فرشته» و «پروانه» نام برخی از این داستانهاست. «چمدان پرنده»، داستان پسری است که ارث پدری را به نادرستی استفاده میکند و همه را از دست میدهد. در داستان «قوهای وحشی»، دختری به نام «لایزا» به خاطر رفتارهای بد نامادریاش به جنگل پناه میبرد. داستان «فرشته» از مرگ سخن میگوید و موضوع داستان «پروانه» درباره از دست دادن فرصتهاست.
سگی که میخواست خورشید باشد و سیزده قصه دیگر از قصههای مردم آسیا
معرفی کتاب
این کتاب شامل چهارده قصه از مردم آسیاست که برای مخاطبان کودک و نوجوان انتخاب شده است. آنچه در این قصهها اهمیت دارد، این است که سرانجام، خوبیها پیروز شده و نیروهای اهریمنی نابود میشوند. داستان «سگی که میخواست خورشید باشد»، داستان سگ خیالبافی را روایت میکند که دوست دارد به جای خورشید باشد. او از خورشید میخواهد که پایین بیاید و به جای او سگ شود تا او هم به جای خورشید به آسمان برود و بتابد. خورشید قبول میکند و... .
دفتر مشق الفبا (ج1): (نشانه آ تا گ) پایه اول ابتدایی
معرفی کتاب
کودکان در پایۀ اول ابتدایی به تمرین و تکرار درسها نیاز دارند. کتاب پیش رو جلد اول از مجموعۀ «دفترهای خلاق من» است و همانند دفتر مشق، متمرکز بر تکالیف روزانه، تنظیم شده است. هر نشانه با تصویر متناسب هر درس آغاز میشود. سپس سرمشقها و تمرینهای روزانه آمدهاند تاکمک معلم باشند در تنظیم سرمشقها، تمرینها و تکالیف آدینه.
راهنمای معلم: کتاب کار تلفیقی فعالیتمحور پایه اول، دوره ابتدایی
معرفی کتاب
اگر مفاهیم درسی به طور صحیح و مفهومی آموختهشوند، کاربردی و لذتبخش خواهند بود. کتاب کار فعالیتهای تلفیقی فعالیتمحور شامل فعالیتهایی از مفاهیم کتابهای درسی فارسی، علومتجربی، ریاضی و هنر پایۀ اول ابتدایی به صورت سرگرمکننده است و کتاب حاضر راهنمای معلم آن محسوب میشود. در این کتاب، دربارۀ جزئیات و نحوۀ انجام فعالیتهای انفرادی و گروهی و نیز دستورالعمل انجام فعالیت و نتایج مورد انتظار، راهنماییهای لازم به معلم داده میشود.
ماجرای تنهایی من!
معرفی کتاب
کودکان در تنهایی خود رازهایی دارند که نمیتوانند به هر کسی بگویند. گاهی بعضی پدر و مادرها نیز از این احساسات دنیای کودکانه اطلاع ندارند. در این کتاب، کودکی که پدر و مادرش فکر میکنند دیگر بزرگ شده است و باید مثل بزرگترها رفتار کند، تنهایی خودش را با خرسی که مادربزرگش به او هدیه داده است پر میکند. در واقع، نویسنده راهی پیش پای مخاطب کودک میگذارد. در ضمن، او رامتوجه میکند که این احساسش طبیعی است و بیشتر کودکان با آن مواجهاند.
من و مامانبزرگ
معرفی کتاب
قهرمان داستان درباره مادربزرگش صحبت میکند. مادربزرگ او آرام و خوشاخلاق است و هیچوقت عصبانی نمیشود. آنها ساعتها با هم صحبت میکنند و پسرک تمام مشکلاتش را با او در میان میگذارد. مادربزرگ پیر و ناتوان نیست، آنها به شهربازی میروند و سوار ماشین برقی میشوند و مادربزرگ با تمام توان به ماشینهای دیگر میکوبد و از خنده رودهبر میشود. او هرگز نوهاش را سرزنش نمیکند و وقتی پسرک ناراحت است، مادربزرگ با حرفهایش او را آرام میکند. مادربزرگ بیش از هر چیزی، مهربان بودن را به نوهاش یاد میدهد و پسرک او را بیشتر از هر کسی در دنیا دوست دارد.