ما بوته گلسرخ را از خواب بیدار میکنیم
معرفی کتاب
«نگار»، «سارا» و «سونا» سه خواهر هستند که در روستایی نزدیک کوه سبلان زندگی میکنند. نگار دلش میخواهد که در فصل زمستان، یک گل سرخ به معلمش هدیه بدهد؛ اما به نظر دو خواهرش این کار غیر ممکن است. نگار تصمیم میگیرد که این کار را به کمک دوستانش انجام دهد. در این داستان، کودکان علاوهبر آشنایی با مراحل کاشت گیاه، با همکاری کردن نیز آشنا میشوند.
قصهپیرزنی که دلش میخواست تمیزترین خانه دنیا را داشته باشد
معرفی کتاب
این داستان پیرزنی است که در روستایی زندگی میکند. او بسیار تمیز است و همیشه در حال نظافت؛ اما هر چه تلاش میکند و خانهاش را آب و جارو میکند، باز هم در خانهاش گرد و خاک هست. روزی پیرمردی در گذر از روستای پیرزن، مهمان او میشود و با دیدن غصه پیرزن، او را راهنمایی میکند تا بتواند تمیزترین خانه روستا را داشته باشد.
سرگذشت چمنزار بزرگ
معرفی کتاب
این داستان مضمونی زیستمحیطی دارد که در آن چگونگی رویش گیاهان بررسی میشود. در چمنزاری یک چشمه تنها زندگی میکند که در فصل پاییز آبش خشک شده است. سال بعد باد تندی میآید و چند دانه تخم چمن را به کنار چشمه میاندازد. هر دانه چمن در خاک جا میگیرد و رشد میکند. آن سال آب چشمه خشک نمیشود، آخر تابستان چمنها گل میدهند، گلها دانه میآورند، دانهها روی زمین میریزند و... . نویسنده در توصیف مراحل رشد گیاهان، به صورت غیر مستقیم بخشش و کمک به دیگران را تبیین میکند.
گربههای من
معرفی کتاب
نویسنده ضمن سخن گفتن از زیبایی و بازیگوشی گربهها، به کودکان گوشزد میکند که نباید به گربههای آلوده و بیمار نزدیک شوند. او کودکان را به دنیای خیالی خود دعوت میکند. در این دنیا او با گربهها حرف میزند، بازی میکند، سفر میرود و حتی پرواز میکند. در دنیای او گربهها میتوانند دُمی مانند طاووس داشته باشند یا همراه مهتاب وارد اتاق شوند یا رنگینکمان را بر پشت خود حمل کنند و... .
آن شب که تا سحر
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «یادگارهای نادر ابراهیمی» است که در آن، گوشهای از زندگی «طیفور بن عیسی بایزید بسطامی» روایت میشود. سالها پیش در شهر بسطام، دانشمندی زندگی میکرد به نام «بایزید بسطامی» که بسیار عادل بود. زمانی مدیران مدرسهای در شهر نیشابور، از بایزید دعوت کردند تا به آنجا سفر کند و علت محبوبیت خود را آشکار سازد. بایزید به نیشابور و به آن مدرسه رفت و راز به دست آوردن عزت و احترامش را برای دانشآموزان، مدیران و آموزگاران بیان کرد.
حکایت دو درخت خرما
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «یادگارهای نادر ابراهیمی» است و درباره دو درخت خرماست. درختان خرمایی که در حیاط مردی کافر هستند؛ ولی هر روز چند خرما هم به حیاط همسایه او میریزد که مردی مسلمان و فقیر است. مرد کافر به کودکان او اجازه نمیدهد که آن خرماها را بخورند. پیامبر اکرم (ص) سعی میکنند دو درخت را با قیمتی چند برابر ارزش واقعی آنها بخرند؛ اما مرد کافر رضایت نمیدهد، سرانجام... .
حضرت فاطمه(س)
معرفی کتاب
کودکی در سفری خیالی، به خانه دختر پیامبر، حضرت فاطمه (س)، میرود و از نزدیک با ایشان و زندگیشان آشنا میشود و از آن همه سادگی و پاکیزگی تعجب میکند. دختر پیامبر با خوشرویی و محبت و فقط با ظرفی آب از او پذیرایی میکند و همین پذیرایی ساده برای کودک بسیار دلنشین است. قهرمان داستان، فرزندان حضرت فاطمه (س) را میبیند که در نهایت سادگی و قناعت زندگی میکنند و از آنها درسها میآموزد.
حضرت محمد(ص)
معرفی کتاب
این داستان درباره کودکی است که در سفری خیالی به سرزمین حجاز میرود و از نزدیک با پیامبر اکرم (ص) ملاقات میکند. او سعی میکند قبل از پیامبر سلام کند؛ ولی موفق نمیشود؛ چون پیامبر همیشه در سلام پیشدستی میکنند. کودک شاهد رفتار حضرت محمد (ص) با انسانها و طبیعت است. پیامبر به نیکی به پدر و مادر و احترام به آنان سفارش میکنند. در پایان داستان، این آیه از قرآن کریم آمده است: «گرامیترین مردم نزد پروردگار، پرهیزکارترین و نیکوکارترین آنهاست.»
اماممهدی(عج)
معرفی کتاب
این داستان، آخرین داستان از مجموعه کتابهای «ستارههای دوستداشتنی» است. کودکی در سفری خیالی به شهر سامرا میرود تا امام زمان (عج) را ملاقات کند. او به در خانهای میرود که فکر میکند خانه امام است؛ اما هیچکس آنجا نیست و کسی از ایشان خبر ندارد. قهرمان کوچک داستان نمیتواند امام مهدی (عج) را ببیند؛ اما یاد میگیرد که ناامید نشود و منتظر باشد و متوجه میشود که «باید صبر کرد تا راهی پیدا شود.»
امامحسنعسگری(ع)
معرفی کتاب
کودکی که هر شب به سفری خیالی میرود، این بار به شهر سامرا و به دیدن امام حسن عسگری (ع) میرود. او در این سفر متوجه شرایط سختی میشود که حکومت برای امام به وجود آورده است. امام درباره کسانی سخن میگویند که فکر میکنند با زیادهروی در گفتن خوبیهای خاندان پیامبر، به آنها خوبی میکنند. همچنین به یافتن دوستان خوب و فراوان سفارش میکنند و میگویند: «بهترین دوستان ما کسانی هستند که اشتباهات گذشته ما را نادیده میگیرند و نزد دیگران، خوبیهای ما را بر زبان میآورند.»