ابتدایی

کتاب حاضر خاطرات پسربچه‌ای است که روابط خود را با مادر و برادر و همکلاسی‌هایش به رشته تحریر درآورده است. او رابطه صمیمانه‌ای با «رولی» پسر همسایه‌شان دارد؛ ولی این صمیمیت با وارد شدن دوست جدید رولی، کم‌رنگ می‌شود. او و رولی با دوستان دیگرشان قانونی به نام قانون پنج دقیقه دارند؛ ولی با وجود دوست جدید رولی دیگر نمی‌توانند از این قانون استفاده کنند.

نویسنده، داستان دختر معلولی به نام ملودی را روایت می‌کند که علاوه بر معلولیت حرکتی، قادر به حرف زدن هم نیست. ماجرا‌ها به صورت واگویه‌هایی از زبان همین شخصیت روایت می‌شوند و به مشکلات زندگی او در اجتماع و مدرسه می‌پردازد. نویسنده نتیجه می‌گیرد که معلولیت نمی‌تواند سد راه موفقیت باشد. همچنین به مخاطب فرصت می‌دهد از نگاه یک معلول به دنیا بنگرد و درک بهتری از این گونه اشخاص به دست بیاورد.

30 داستان کوتاه ارائه شده در این کتاب، جنبه سرگرمی و طنز دارند و در قالبی تخیلی شکل گرفته‌اند. هر یک از داستان‌ها قوه تخیل و خلاقیت کودکان را تقویت می‌کند.

هوشنگ شاه بعد از راز و نیاز به درگاه خداوند، سپاه دیو‌ها را دور می‌زند و از پشت آن‌ها را غافلگیر می‌کند. کیومرس هم از طرف دیگر فرمان حمله می‌دهد و به این ترتیب بیشتر سپاه دیو‌ها از بین می‌روند و بقیه هم فرار می‌کنند، ولی در این نبرد کیومرس کشته می‌شود. هوشنگ از نوادۀ کیومرس و جانشین اوست. وی نام این سلسلۀ پادشاهی را «پیشدادی» می‌گذارد و برای آبادانی زمین کارهای بسیار مهمی انجام می دهد.

دوران حکومت تهمورس، دوران شکوفایی و پیشرفت آدم‌هاست و همۀ برکت‌های خدا بر ایران جاری می‌شود. دانشمندان بر تخت قدرت می‌نشینند و مردمان به کارهای نیک و بزرگ مشغول می‌شوند.کارگاه‌های بزرگ نخ‌ریسی و پارچه‌بافی بر پا می‌شود، بازارها رونق می‌گیرد و بازرگان‌ها در راه‌های امن به تجارت می‌پردازند. تهمورس یکی از دیوهایی که در نبرد با آدم ها اسیر شده است را آزاد می‌کند مشروط بر اینکه به آدم‌ها نوشتن بیاموزد و دیو شرط را قبول می کند.

آغاز دوران پادشاهی جمشید، پر از نیکی و خوشبختی است؛ اما اهریمن از خواب بیدار می‌شود و از دیدن این همه نیکبختی نعره‌ای بر می‌آورد و قسم می‌خورد که همه‌چیز را نابود کند. اهریمن، دیو مرگبار سرما را بیدار می‌کند تا به جان ایران زمین بیفتد، ولی جمشید دژ زیرزمینی می‌سازد و در آن از همه دانه‌ها و حیوانات و انسان‌ها می‌گذارد تا برای همیشه از شرّ اهریمن محفوظ بمانند.

مازیار، نوۀ دختری حکیم فردوسی که شاهد نوشتن شاهنامۀ پدربزرگش است، تصمیم می‌گیرد داستان‌های شاهنامه را به زبان ساده برای هم‌سن و سالانش بنویسد. داستان اول مربوط به زمانی است که مردم در غارها زندگی می‌کنند و بیشتر از راه شکار زندگی را می‌گذرانند. نخستین پادشاه جهان از ایران‌زمین برمی‌خیزد. مردی به نام کیومرس که دلیرترین و باهوش‌ترین مرد زمان خود است. در جنگی که بین سپاهیان کیومرس و دیو‌ها و اهریمن‌ها درمی‌گیرد، سیامک پسر کیومرس کشته می‌شود .

ضحاک ماردوش، در کابوس می‌بیند که به زودی مردی می‌آید و حکومتش را از بین می‌برد. خوابگزاران می‌گویند کودکی متولد می‌شود که نامش فریدون است و پدرش، آبتین برای خوراک مارها کشته شده است. ضحاک دستور می‌دهد کودک را پیدا کنند و از بین ببرند؛ ولی فرانک مادر فریدون با کودکش به کوه می‌گریزد و فرزند را نزد پیرمردی گذاشته و خودش به صورت ناشناس در روستایی ساکن می‌شود. فریدون تا شانزده سالگی نزد پیرمرد می‌ماند.

وقتی خبر خوشگذارنی‌های بیوراسپ به اهریمن می‌رسد، بیش از همیشه خوشحال می‌شود. خود را به شکل آشپزی درمی‌آورد و با نیرنگ به کاخ می‌رود و آشپز منتخب شاه می‌شود. بیوراسپ از داشتن چنین آشپز ماهری غرق در شادی است و روزی سیزده وعده غذا می‌خورد و آنقدر چاق می‌شود که دیگر نمی‌تواند حتی از جایش تکان بخورد. روزی آشپز از پادشاه می‌خواهد، شانه‌هایش را ببوسد. شاه با خوشحالی این تقاضای کوچک آشپز را می‌پذیرد.

هدف داستان این است که با روایتی مصور کودک با قیچی و کاربرد آن در زندگی آشنا شود. با درون‌مایه‌ای طنز نه‌تنها این کار را به کودکان آموزش می‌دهد، بلکه باعث شادی و سرگرمی آن‌ها می‌شود. روند داستان به گونه‌ای است که توجه به یگدیگر، نظم و انضباط و استفاده درست از وسایل نیز به کودکان توصیه می‌شود.