افسانهی فیلها
معرفی کتاب
«مجموعه داستانهای شگفتانگیز آفریقا» مجموعهای از داستانهای کودکانه است که در قاره آفریقا اتفاق میافتد و معمولاً بر محور حیوانات آفریقایی متمرکز است. در داستان «افسانهی فیلها» مردی از نامیبیا آمده و براساس مدرکی مکتوب ادعا میکند که پارک حفاظتشدهی ساووبانا از امروز متعلق به اوست. این یعنی جدایی مارتین از زرافهی سفیدش و همچنین ازدسترفتن تمام حیوانات شگفتانگیز آن منطقه. مارتین و بن نمیتوانند منتظر بمانند تا روال قانونی کارها سپری شود؛ بنابراین با شنیدن یک پیشگویی رازآلود که میگوید: «فیلها تو را به حقیقت میرسانند»، قدم در راهی پرمخاطره میگذارند.
آخرین پلنگ
معرفی کتاب
«مجموعه داستانهای شگفتانگیز آفریقا» مجموعهای از داستانهای کودکانه است که در قاره آفریقا اتفاق میافتد و معمولاً بر محور شخصیت اصلی مارتین و حیوانات آفریقایی متمرکز است. این مجموعه داستانها شامل داستانهای مختلفی هستند که در ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدهاند و در محیطهای متنوعی از آفریقا روایت میشوند و این مجموعه برای کودکان و نوجوانان بسیار جذاب است و به آنها کمک میکند تا با فرهنگ و طبیعت آفریقا آشنا شوند. این داستان «آخرین پلنگ» میباشد که مارتین دوست دارد تعطیلات را با زرافهی محبوبش، جمی سپری کند. اما دست سرنوشت، او را بار دیگر به سرزمینی شگفتانگیز میکشاند، زیمباوه. جایی که میگویند گنجینهی شاهانهای در دل خاکش مدفون است. افرادی سودجو بهدنبال این گنجینه میگردند، اما مارتین و بن در پی نجات پلنگ درندهای هستند که بهنوعی از گنجینه محافظت میکند.
آواز دلفین
معرفی کتاب
«مجموعه داستانهای شگفتانگیز آفریقا» مجموعهای از داستانهای کودکانه است که در قاره آفریقا اتفاق میافتد و معمولاً بر محور شخصیت اصلی مارتین و حیوانات آفریقایی متمرکز است. این مجموعه داستانها شامل داستانهای مختلفی هستند که در ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدهاند و در محیطهای متنوعی از آفریقا روایت میشوند و این مجموعه برای کودکان و نوجوانان بسیار جذاب است و به آنها کمک میکند تا با فرهنگ و طبیعت آفریقا آشنا شوند. این داستان «آواز دلفین» میباشد که مارتین با همکلاسیهایش برای گردش علمی به ساحل جنوب آفریقا میرود تا کوچ ساردینها را از نزدیک تماشا کند. اما با وقوع توفانی مهیب، این تجربهی رویایی تبدیل به کابوسی وحشتناک میشود. امواج خروشان دریا، مارتین و چند همکلاسی دیگرش را در معرض حملهی کوسهها قرار میدهد.
زرافهی سفید
معرفی کتاب
«مجموعه داستانهای شگفتانگیز آفریقا» مجموعهای از داستانهای کودکانه است که در قاره آفریقا اتفاق میافتد و معمولاً بر محور شخصیت اصلی مارتین و حیوانات آفریقایی متمرکز است. این مجموعه داستانها شامل داستانهای مختلفی هستند که در ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدهاند و در محیطهای متنوعی از آفریقا روایت میشوند و این مجموعه برای کودکان و نوجوانان بسیار جذاب است و به آنها کمک میکند تا با فرهنگ و طبیعت آفریقا آشنا شوند. این داستان «زرافهی سفید» میباشد که مارتین علاقهی خاصی به حیوانات دارد. اما در محیط شهری زادگاهش اجازه و فرصت این را نمییابد که حتی از یک حیوان خانگی کوچک نگهداری کند. تا اینکه دست سرنوشت، او را به آفریقا میکشاند. در این قارهی اسرارآمیز، او در مییابد که ارتباط روحی خاصی با حیوانات دارد. بهویژه حیواناتی که در معرض خطرند. مارتین، در ساووبانا، در قلب یک منطقهی حفاظتشدهی حیات وحش با زرافهی سفید برخورد میکند، زرافهای که فقط افسانهاش بر سر زبانهاست و هرگز کسی آن را به چشم ندیده...
جفرسون
معرفی کتاب
جِفِرسون رمانی خواندنی برای نوجوانان است که در آن آقای جِفِرسونِ جوجهتیغی یک روز دلانگیز پاییزی تصمیم میگیرد به آرایشگاه برود و کاکلش را صفایی بدهد. اما وقتی به آنجا میرسد، با جنازهی آرایشگر روبهرو میشود. جفرسون که متهم به قتل آرایشگر شده است، متواری میشود و با دوستش ژیلبرت در صدد برمیآید تا قاتل یا قاتلان واقعی را پیدا کند. آیا جفرسون میتواند خود را نجات دهد؟ یا سالها در زندان ماندگار میشود؟ ...
دنیای بدون من
معرفی کتاب
کتاب «دنیای بدون من» داستانی تخیلی میباشد. این کتاب داستان پسری یازده ساله به نام مکسول را روایت میکند که همیشه دردسر درست میکند و از دست خودش و اطرافیانش خسته شده است. مکسول یازده ساله پسری پر جنبوجوش و پر از انرژی است که اغلب درگیر شیطنتها و کارهای ناخواسته میشود. این رفتارها باعث ناراحتی خانواده، همسایهها و دوستانش شده و حتی مدیر مدرسه را به فکر اخراج او انداخته است. مکسول از خودش و از دعواهای والدینش و همچنین از وضعیت آشفته مدرسه خسته شده است. یک روز، مکسول در یک کتابخانه با کتابی جادویی روبهرو میشود که میتواند او را به دنیای بدون خودش ببرد. او با این کتاب به آینده میرود و با زندگی بدون خودش در دنیای اطرافش آشنا میشود. این تجربه به او کمک میکند تا دیدگاهش را نسبت به زندگی و اطرافیانش تغییر دهد و به اهمیت وجود خودش در این دنیا پی ببرد.
آواز ققنوس
معرفی کتاب
شاهو از پدربزرگ شنیده گلی وجود دارد که هر دردی را درمان میکند و هر مشکلی را حل میکند. او میبیند که هم مردم به جان هم افتاهاند و هم پدرش به دستور حاکم زندانی است. از پدربزرگ شنیده که تنها راهحل این دو مشکل، پیدا کردن برگ یا برگهایی از گل هفتپر است تا با خوراندنش به مردم و حاکم، هم مردم با هم مهربان شوند و هم حاکم پدرش را آزاد کند. اما مدتهاست حاکم دستور داده هر جا اثری از گل دیدند آن را از ریشه بکنند، به دربار بفرستند و جایزههای عالی بگیرند. برای همین اثری از گل نیست. شاهو برای نجات پدر و مهربان کردن مردم به فکر پیدا کردن گل میافتد. ولی سالهاست نه کسی رنگ آن را دیده و نه بویش به دماغشان خورده…
من مینوتار هستم: طردشدهها هم قدرت دارند
معرفی کتاب
متیو، نوجوان 14 ساله، سعی میکند با سختیهای زندگی کنار بیاید. او با مادرش زندگی میکند، مادری که نه تنها بیمار است بلکه درآمدی هم ندارد. متیو حتی نمیتواند هفتهای یک بار حمام کند. در مدرسه هم قلدرها رهایش نمیکنند؛ بوگند صدایش میزنند و دائما آزارش میدهند. تنها دلخوشی متیو همشاگردیاش اری است، البته اگر بتواند توجه او را به خود جلب کند. متیو در سیر همین تلاشهاست تا مسیر سرنوشتش را به خوبی تشخیص دهد و به سمت آن حرکت کند؛ چیزی که در باور او غیرممکن است. آیا متیو موفق میشود؟ ...
خانه سیب قرمز
معرفی کتاب
آقای ناظم جدی و بیاندازه سختگیر بود. او معمولاً نمیخندیدند و شوخی نمیکرد. میدانست پسرها زود صمیمی میشوند و سوء استفاده میکنند. آقای نظم محلهای که دبیرستانشان در آن قرار داشت وجب به وجب میشناخت. او خوب میدانست هرکدام از پسرها در کدام خیابان یا کوچه زندگی میکنند. همهی بچهها وظیفه داشتند براساس نوبت تعیین شده آشغالهای حیاط و راهروها را جمع کنند. بچهها در محله هم کارهای مهمی انجام میدادند؛ کارهایی که باعث شد آقای ناظم آن روی مهربان خودش را نشان بدهد. بچهها در محله چهکاری انجام میدادند؟
زندگی را آفتابی میکنم
معرفی کتاب
رایان هارت عاشق وقتگذرونی با دوستهایش است. عاشق این که غذاهای جدید ابداع کند و به مدرسه ببرد. شرایط زندگی برای خانواده رایان سخت میشود و پدر مجبور از کار جدیدی با درآمد کم پیدا کند و همین باعث تغییراتی در زندگی آنان میشود، مثل فروختن ماشین و اسبابکشی به یک خانهی جدیدِ قدیمی. اما رایان دختری هست که میداند چطوری در تاریکی، آفتاب درست کند. چون بلد است که چیزهای خوب رو ببیند. حتی وقتی شرایط اصلاً باب میلش نیست، برادرش روی اعصابش است، مامان و بابا درکش نمیکنند و دستور غذاهایش خوب از آب درنمییاید و وقتی اتفاقهای غیرمنتظرهای میافتند و پاک غافلگیر میشود، باز هم میتواند با فکر و هوش خودش و به کمک آفتابِ تابان، راهی به جلو پیدا کند...