تونل زمان
معرفی کتاب
این کتاب درباره یک سفر به عصر دایناسورهاست. سفری ماجراجویانه در زمان!
پدر باب و پیت دانشمندی دیرینهشناس است که با ساختن یک ماشین زمان، سفر خود به گذشته را آغاز میکند؛ اما مشکل از جایی شروع شد که ماشین زمان در سالهایی که پدر پیت و باب میخواست متوقف نشد. آنموقع پیت و باب مجبور شدند برای نجات پدرشان عملیاتی خطرناک در زمان را آغاز کنند و با حوادثی عجیب مواجه شدند.
پدر باب و پیت دانشمندی دیرینهشناس است که با ساختن یک ماشین زمان، سفر خود به گذشته را آغاز میکند؛ اما مشکل از جایی شروع شد که ماشین زمان در سالهایی که پدر پیت و باب میخواست متوقف نشد. آنموقع پیت و باب مجبور شدند برای نجات پدرشان عملیاتی خطرناک در زمان را آغاز کنند و با حوادثی عجیب مواجه شدند.
روزی که پنجره دنیایش را دید!
معرفی کتاب
در این کتاب، ماجرای پنجرهای روایت شده که منتظر است هرچه زودتر نصب شود تا دنیایش را ببیند؛ اما وقتی نصب میشود دیواری کهنه و قدیمی را مقابل خود میبیند. پنجره از پذیرفتن این حقیقت که دنیای او فقط یک دیوار کهنه و قدیمی است غمگین میشود؛ اما در ادامه اتفاقاتی رخ میدهد که باعث تغییر، و دلبستگی او به جهان اطراف میشود.
جا باز کنید، من بزرگ شدم
معرفی کتاب
این کتاب هفت شخصیت دارد: کودک، آقابزرگ، ننهجون، مامان، بابا، آبجی سمیه و داداش جاوید. این افراد خانواده جیگیلخان هستند.
داستان حاضر درباره کودکی است که تازه یک سالش شده و دارد جهان را از نگاهِ طنزگونه و متنوع خودش میبیند. او با نگاه ساده و شیرین خودش اتفاقات کوچک و بزرگی را که در طول روز برایش رخ میدهد تعریف میکند و همیشه از اینکه برای تصمیمات خانواده از او نظر نمیپرسند ناراحت میشود.
این کتاب چهار فصل دارد و جیگیلخان اتفاقات از یک تا چهارسالگیاش را برای ما میگوید.
داستان حاضر درباره کودکی است که تازه یک سالش شده و دارد جهان را از نگاهِ طنزگونه و متنوع خودش میبیند. او با نگاه ساده و شیرین خودش اتفاقات کوچک و بزرگی را که در طول روز برایش رخ میدهد تعریف میکند و همیشه از اینکه برای تصمیمات خانواده از او نظر نمیپرسند ناراحت میشود.
این کتاب چهار فصل دارد و جیگیلخان اتفاقات از یک تا چهارسالگیاش را برای ما میگوید.
اسکار لنگه جورابی
معرفی کتاب
اسکار کوچولو هر جا که میرفت لنگه جورابش را گم میکرد. توی خانه، اتوبوس، فروشگاه، زمین بازی و... کسی نمیدانست چه طوری این کار را میکند. شده بود یک معمای بزرگ تا این که روزی مامان، اسکار را برای معاینه پیش پزشک برد. آقای دکتر بعد از معاینه گفت:... در این کتاب لنگه جورابهای گمشده اسکار بین تصاویر کتاب پنهان شدهاند. کودک علاوه بر لذت بردن از داستان سرگرم پیدا کردن لنگه جورابهای اسکار هم میشود.
قلب فروزان مترسک
معرفی کتاب
مترسک دوست دارد همراه بچهها به هرجا که دلش میخواهد برود و دنیا را ببیند. او هرروز با دیدن بچهها در قطار به رویایش فکر میکند که ناگهان برف همهجا را سفید میکند. کلاغ و موش کور به مترسک پناه میآورند. او هم وسایلش (کلاه، کت و...) را به آنها میبخشد تا اینکه چیزی برای خودش نمیماند، جز... .
کتاب سازی خوب. نهایت بخشندگی تا حد فنا شدن.
کتاب سازی خوب. نهایت بخشندگی تا حد فنا شدن.
خرگوشها پرواز میکنند
معرفی کتاب
نویسنده در این کتاب میخواهد مهارتِ دقت، مهربانی و کمک را به کودکان بیاموزد. آن هم در دنیایی که خبری از انسانها نیست. قهرمان داستان، خرگوشی است که نمیجهد، بلکه در جنگل راه میرود، گاهی میدود و حواسش به اطراف هست. همین خرگوش شاید روزی بتواند پرواز کند و از بالا ببیند چهکسی به کمک نیاز دارد و زودتر از دیگران به کمکش برود؛ اما این چطور ممکن است؟