حوض و ماه
معرفی کتاب
حوض بزرگ، پر از ماهی است؛ ولی شبها ماهیها میخوابند و حوض تنها میماند. یک شب ماه، بالای حوض میآید و عکسش در آب میافتد. ماه و حوض تا صبح با هم حرف میزنند. آنها دوستان خوبی هستند تا اینکه یک شب، هر چه حوض منتظر میماند، ماه نمیآید. حوض نمیداند که ماه آمده است؛ اما ابرها روی آن را پوشاندهاند. باران شروع به باریدن میکند و... .
گردالی خیلی بد
معرفی کتاب
«مورچه کوچولو» به دنبال غذاست که یک چیز گرد زردرنگ میبیند. مورچه به آن چیز یک گاز میزند و آن را به طرف لانه هُل میدهد. «مورچه تپلی»، آن چیز گرد را بو میکند و یک گاز میزند و آن را هُل میدهد. دم در انبار، «مورچه غرغرو» آن را تکهتکه میکند و یک گاز هم خودش میزند؛ ولی این چیز گرد زردرنگ چیست؟
گرگ قرمزی
معرفی کتاب
آقا گرگه همه دندانهایش ریخته و دیگر نمیتواند گوشت بخورد. او فقط یک آرزو دارد و آن اینکه فقط یکبار بتواند مادربزرگ را شکار کند و بخورد. او به خانه مادربزرگ میرود و از پشت پنجره میبیند که مادربزرگ دندانهای مصنوعیاش را درآورده است. آقا گرگه به سرعت دندانها را برمیدارد و داخل دهانش میگذارد و... .