برج سکوت: کتاب سوم، در مرز دیدار روشنان
معرفی کتاب
این کتاب سومین جلد از کتاب «برج سکوت» است. موضوع داستان درباره اعتیاد و آدمهایی است که به مواد مختلف معتاد هستند. آنهایی که چیزی برای جنگیدن ندارند. زندهاند؛ ولی زندگی نمیکنند. مکان وقوع اتفاقهای داستان، جایی در حاشیه شهر است که راوی نامش را «هیچآباد» گذاشته است. شخصیتهای داستان اسم ندارند و یکدیگر را با لقبهایی صدا میکنند که از بچگی با آن بزرگ شدهاند. داستان در این جلد با شیطنتهای کودکی حرمله و دوستانش و سرگردانی و سردرگمی او در کوچه پس کوچههای محله برای پیدا کردن مقدار ناچیزی مواد ادامه پیدا میکند. در بخش از کتاب میخوانیم: «حتی اگر هیچکس را نداشته باشیم، آن آدمی که توی خیابان از کنارش میگذریم، آن آدمی که در دورترین نقطه از ما در شهری دیگر زندگی میکند، با کار من و آتش من خواهد سوخت و تاوان خواهد داد... .
برج سکوت: کتاب دوم، دیوار شیشهای
معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد دوم از کتاب سه جلدی «برج سکوت» است که مضمون اصلی آن را اعتیاد تشکیل میدهد؛ اما مسائل دیگری مانند جنگ، شهرنشینی، دغدغههای کودکانه و روابط اجتماعی را نیز بررسی میکند. ماجراهای داستان در «هیچآباد» رخ میدهد، جایی که هیچ نامی ندارد؛ اما جایی است در حاشیه شهر. آدمهای داستان هیچ کدام نامی ندارند، آنها با لقبهای خاصی که از بچگی روی آنها گذاشته شده است، یکدیگر را صدا میکنند. قهرمان داستان که خود گرفتار اعتیاد شده است، داستان کودکی و جوانی و اعتیادش را روایت میکند. نگاه راوی، نگاه آدمی است که از دنیا سیر شده و جانش به لب رسیده است و دنیا را دنیای زالوها میداند! در این جلد که دیوار شیشهای نام دارد، راوی حسرت میخورد که ای کاش قبل از اینکه معتاد شود، اعتیاد را از پشت یک دیوار شیشهای میدید و به جهنم درون آن پی میبرد.
برج سکوت: کتاب اول، نمایش مرگ
معرفی کتاب
این کتاب اولین جلد از کتاب سه جلدی «برج سکوت» است. موضوع اصلی داستان، حول محور اعتیاد میچرخد و داستان زندگی افرادی را روایت میکند که در ورطه اعتیاد دست و پا میزنند. شخصیتهای داستان نامی ندارند و هر کدام با لقبی خاص شناخته میشوند. قهرمان و راوی داستان «حرمله» است که داستان را در دو زمان متفاوت روایت میکند، کودکی و جوانیاش. او آدم بیسرو پایی نیست، بلکه دانشگاهرفته و تحصیلکرده است. در بخشی از این کتاب، صحنه به دار آویختن یکی از دوستان حرمله به تصویر کشیده شده که نمایش مرگ نامیده میشود.
شهر معمولی
معرفی کتاب
«فلیسیتی» دوازده سال دارد. او با مادر و خواهر و گربهاش به دره «نیمهشب» میروند که زادگاه مادرش است. فلیسیتی برای اولینبار جایی را پیدا میکند که میتواند خاطرات خوب بسازد و شاید دوستی هم پیدا کند. مردم شهر میگویند که سالها پیش، دره نیمهشب، شهری جادویی بوده است. فلیسیتی احساس میکند هنوز کمی از آن جادو در دره وجود دارد؛ چراکه فکر میکند جادو در حال قایمباشکبازی است. او به دنبال راهحلی است تا جادو آزاد شود.
جادوگر موشها
معرفی کتاب
«هرییت» شاهزادهخانم همسترهاست؛ اما برخلاف همه شاهزادهخانمها دوست دارد به جنگ هیولاها برود. او دنبال کاری میگردد که انجام دهد تا اینکه با موش پیری روبهرو میشود. موش پیر برای او داستان دوازده شاهزاده موش طلسمشده را تعریف میکند و هرییت متوجه میشود او تنها جوندهای است که میتواند آنها را نجات دهد و... .
مثل پروانه
معرفی کتاب
«ستاره» دختر جوان و زیبایی است که دلباخته پسری به نام «فرهاد» است. از سویی «ارسلان»، یکی از جوانان محل، دلباخته ستاره است. خواست مادر ستاره این است که او با ارسلان ازدواج کند. مقاومت ستاره نتیجهای ندارد و در نهایت، او با ارسلان ازدواج میکند. ارسلان مرد مهربانی است و با محبت، ستاره را عاشق خود میکند. آنها صاحب فرزندی به نام «آرش» میشوند؛ اما با اتفاقی ساده زندگی ستاره دگرگون میشود.
آخرین امید
معرفی کتاب
«نرگس» دختری هفده ساله است که در آتشسوزی تمام خانوادهاش را از دست میدهد. جسد خواهر کوچک نرگس پیدا نمیشود و همین موضوع روزنه امیدی در دل او باز میکند. نرگس مجبور میشود به شهر دیگری برود و با خانواده عمویش، کسانی که تا به حال ندیده است و هیچ شناختی از آنها ندارد، زندگی کند. او در کنار عمو و خانوادهاش که همگی مهربان و دلسوز هستند، آرامآرام به زندگی بازمیگردد تا اینکه خبر میرسد ستاره پیدا شده است. نرگس با عجله راهی تهران میشود؛ ولی او را نمییابد. چه اتفاقی برای ستاره افتاده است؟ او کجاست؟
پرواز با پاراموتور را دوست دارم!
معرفی کتاب
«عباس» در تعمیرگاه کار میکند و به غیر از خالهاش هیچکس را ندارد. روزی پیرمردی شیکپوش و تمیز، سراغ عباس میآید و او را با خود میبرد؛ اما عباس نمیداند به کجا... . پیرمرد پاراموتور خود را به عباس میدهد و میگوید از دوستان قدیمی پدرش است. عباس که همیشه رویای پرواز با پاراموتور را داشته است، این هدیه را قبول میکند؛ ولی پاراموتور خراب است و باید تعمیر شود. از آن سو، «ثریا»، دختر خاله عباس، نفر دوم المپیاد ریاضی میشود؛ اما همیشه با فقر دست به گریبان است و پدر و مادرش هیچ درکی از نخبه بودن او ندارند.
باغ طوطی
معرفی کتاب
این کتاب زندگی «میثم تمار» است. او در نوجوانی اسیر شده و به زنی به نام «ماجده» فروخته میشود که شوهرش در جنگ با ایرانیان ناپدید شده است. ماجده نام پسر نوجوان را «سالم» میگذارد و با گذشت زمان و آرامآرام، نگاههای نفرتانگیزش به سالم کم میشود و رنگ میبازد. با گذشت روزها، سالم با اینکه حرفهای ماجده را نمیفهمد؛ ولی متوجه لحن مادرانه او میشود. روزی که چادرها آتش میگیرند، سالم خود را به دل آتش میزند تا ماجده و پسر کوچکش را نجات دهد. او در مقابل چشمان شگفتزده مردم، همراه ماجده و پسر ک، از آتش بیرون میآید. آری سالم آنها را نجات داده است؛ اما او یک جوان عجم است!
دخیل عشق
معرفی کتاب
«حوریه» در آسایشگاه جانبازان کار میکند و به «سیدرضا» که یک دست و دوپایش را از دست داده است، دل میبندد. حوریه همه خواستگارهایش را جواب کرده است؛ او نذر کرده است فقط با یک جانباز ازدواج کند؛ اما سیدرضا هیچ توجهی به او نمیکند تا اینکه حوریه با تمام حجب و حیایی که دارد، در فرصتی مناسب، راز دلش را به او میگوید؛ ولی سیدرضا حتی به او نگاه هم نمیکند. قرار است به مناسبت روز جانباز، مراسمی برگزار شود و حوریه به این فکر میکند که چطور میتواند مردهایی را که بیشترشان نمیتوانند حتی از تخت پایین بیایند، خوشحال کند.