موش کور
معرفی کتاب
«یوستوس» در حال جدا کردن لاستیکهای اسقاطی عمو «تیتوس» است که متوجه خانم «ویلمرس» میشود. خانم ویلمرس سگ کوچکش را سرزنش میکند؛ چون فکر میکند لباس پسرش را از روی بند رخت دزدیده و جایی پنهان کرده است؛ اما ماجرای دزدی به اینجا ختم نمیشود. سه پسربچه متوجه میشوند که از فروشگاه آقای «پورتر» هم دزدی شده است. بچهها برای به دام انداختن دزدها فقط یک راه دارند، باید عضوی از دزدها شوند!
شهر ترسناک
معرفی کتاب
«یوستوس» و «پتر» و «بوب» تازه خالی کردن بار ماشین عمو «تیتوس» را تمام کرده بودند که زمین زیر پایشان لرزید! البته آنها به این زلزلهها عادت داشتند. سه پسربچه دستمزدشان را گرفتند و به فروشگاه «پورتر» رفتند؛ اگرچه زلزله شدید نبود؛ اما آثارش در شهر دیده میشد. ناگهان ماشین کاراوانی وارد شهر شد و سه نفر با روپوشهای سفید از آن پیاده شدند. آنها معتقد بودند که شهر باید تخلیه شود؛ اما چرا؟
خطر در آسمان
معرفی کتاب
فیلم با سقوط شهابسنگی بزرگ و زمینلرزهای وحشتناک به پایان میرسد و سه پسربچه با دلخوری از سینما بیرون میآیند؛ اما با دیدن دختری به نام «ژانت» دلخوریشان از بین میرود. ژانت برای دیدن عمویش آمده است که دانشمندی عجیب و غریب است. سه پسربچه، ژانت را به رصدخانه عمو «راندولف» میبرند؛ ولی اثری از او نیست! چه بلایی سر این دانشمند آمده است؟
سؤال و سؤال و سؤال
معرفی کتاب
«پتر» و «بوب» و «یوستوس» از بودن در منبع قدیمی و از کارافتاده آب خسته شده بودند و به ماجراهای هیجانانگیز احتیاج داشتند. سه پسربچه گرسنه بودند و روی هم نیمدلار هم پول نداشتند! آنها بطریهای خالی را در کیسهای گذاشتند و به فروشگاه «پورتر» رفتند. در حالی که بچهها سرگرم خنک کردن خودشان بودند، مردی با ظاهری آراسته وارد فروشگاه شد و سراغ آقای «یوناس» را گرفت. آقای یوناس عموی یوستوس! این غریبه با او چه کاری داشت؟
عشق در میان مرغها
معرفی کتاب
«جری گارنت» نویسنده داستانهای کوتاه، همراه دوست قدیمیاش، «اوکریج» و همسرش، برای راهاندازی یک مرغداری، از لندن راهی شهرستان میشوند. در بین راه و در قطار، گارنت به دختری دل میبندد و... . راهانداری مرغداری پیش میرود و از طرفی گارنت شب و روز برای به دست آوردن دلِ پدرِ محبوبش، پرفسور عصبی و زودرنج است و... .
پیپی جوراببلند
معرفی کتاب
«پیپی» وقتی خیلی کوچک بود، مادرش را از دست داد. پدرش هم دریانورد بود و در دریا ناپدید شد؛ اما پیپی مطمئن بود که روزی برمیگردد. او با یک میمون به نام آقای «نیلسن» که هدیه پدرش بود و یک چمدان پر از سکههای طلا از کشتی پدرش پیاده شد و در خانه قدیمیای که پدرش برای روزهای پیریاش خریده بود، ساکن شد و فوری یک اسب برای خودش خرید. این کتاب ماجراهای این دختر 9 ساله است که به تنهایی زندگی میکند.
مدرسه مردودیها
معرفی کتاب
«نیکی» دختر کوچولویی است که به علت سوراخ کردن چرخ ماشینهای راهسازی از مدرسه اخراج شده است و حالا با مادرش آمده تا در مدرسه «مردودیها» ثبتنام کند. تمام بچههای شیطان سراسر دنیا در این مدرسه جمع شدهاند. سه قاچ از قاچهای کره زمین گم شده، نظم روز و شب به هم خورده است و همه مردم شهر قاتی کردهاند! حالا بچههای مدرسه باید با هم متحد شوند تا این مسائل را حل کنند؛ اما آنها چطور میتوانند این کار را انجام دهند؟
گلهای بومادران
معرفی کتاب
این داستان درباره اختلاف خانهای روستایی در آذربایجان است. جوانی به نام «اشکبوس» که پدرش برای «صحبتالله خان» کار میکرده، به تازگی از دنیا رفته است و جایش را اشکبوس گرفته است و اوست که داستان را روایت میکند. برادر ناتنی ارباب، «امیدعلی»، هم برای خان کار میکند هم برای برادرش، «ارباب»، تا اینکه خان از موضوع باخبر میشود و... . امیدعلی از ترس خان در سرداب پنهان میشود و همانجا از دود زغال میمیرد و... .