Skip to main content

قطار سریع‌السیر در ایستگاه پیراشکی‌های خانگی

معرفی کتاب
این قصه درباره یک خانواده است که ناگهان نان‌آور خود را از دست می‌دهد و دچار مشکلات مالی جدی می‌شود. پسر نوجوان این خانواده، هومن، که می‌بیند بعد از مرگ پدر، مادرش برای امرار معاش و تهیه مایحتاج روزمره دچار مشکل است، تصمیم می‌گیرد به دنبال کار بگردد و معاش خانواده را تأمین کند. او پسرکی دبیرستانی است و باید در کنار کار، به تحصیل هم بپردازد. به نظر شما هومن چه کاری را شروع می‌کند؟ آیا او می‌تواند خانواده‌اش را تنگنای مالی نجات دهد؟

کوچه‌‌ی قهر و آشتی و غول جنگ (داستان نوجوان)

معرفی کتاب
ماجرای کتاب حاضر از این قرار است که پسری معلول به نام سهراب در مدرسه با مشکلات زیادی مواجه بود. همه او را مسخره می‌کردند و به او می‌خندیدند، برای همین سهراب تصمیم گرفت دیگر درس نخواند، همراه با پدرش کار کند و بنا شود. پدرش در ابتدا با او مخالف بود و تصور می‌کرد سهراب نمی‌تواند کار کند، اما اوضاع جور دیگری رقم خورد و همه‌چیز ناگهان تغییر کرد..

کلاه اشرفی (داستان نوجوان)

معرفی کتاب
این داستان بلند درباره نوجوانی به نام محمد است که مادرش را از دست داده و با مادربزرگ، پدر و نامادری‌اش زندگی می‌کند. مادر محمد قبل از مرگ برای او یک کلاه اشرفی به ارث گذاشته بود. پدر و نامادری محمد که نمی‌توانستند از فکر و طمع آن کلاه بگذرند، از هیچ آزار و اذیتی نمی‌گذشتند تا محمد و مادربزرگش را از زندگی‌شان بیرون کنند و آن کلاه اشرافی را به دست آورند، اما دست سرنوشت حوادث را به گونه‌ای دیگر رقم زد و حوادثی غیرمنتظره‌ای پیش آمد که خواننده را شگفت‌زده می‌کند.

در مسیر

معرفی کتاب
این کتاب درباره زندگی جوانی به نام ماهان است که می‌خواهد به سیر و سلوک الهی برسد و به دنبال عارفی پاک و دلسوخته می‌گردد. در این میان با فردی به نام میرفتاح نجار آشنا می‌شود که به نظر می‌رسد عارف و خداشناس است، اما میرفتاح درگیر زندگی شخصی و مشکلات خانوادگی است. همین وضعیت باعث می‌شود ماهان در انتخاب خود شک کند و تصور کند میرفتاح عارفی دلسوخته نیست؛ اما به مرور زمان واقعیت‌هایی برای ماهان نمایان می‌شوند که نظر او را درباره زندگی و عرفان تغییر می‌دهد...

سپر

معرفی کتاب
این داستان درباره ترسناک‌ترین فاجعه‌ای است که بالاخره برای بشریت رخ می‌دهد و همه‌چیز را نابود می‌کند. بلایی که خوشبختانه از امروز بسیار دور است و چند میلیارد سال با آن فاصله داریم، اما به هرحال اتفاق می‌افتد؛ آن اتفاق «مرگ خورشید» است. حال جهانی را تصور کنید که خورشیدش دیگر فعالیت طبیعی ندارد و مشغول سوزاندن زمین است. آدم‌ها، حیوانات، گیاهان و... درحال نابودی و سوختن هستند. آب دریاها غیرعادی بالا آمده و خبری از باد و باران نیست. در این جهان، بشر باید چه کار کند؟ آیا می‌تواند خود را از این شرایط نجات دهد یا باید در انتظار مرگ و انقراض باشد؟ نویسنده کتاب حاضر چنین جهانی را شرح داده است. او علاوه بر روایت یک داستان ماجراجویانه، قصد دارد مخاطب خود را با راهکارهایی که با کمک آن‌ها می‌توانیم از محیط‌زیست بهتر محافظت کنیم آشنا کند.

هایدی

معرفی کتاب
هایدی داستان دختری کم سن‌وسال است، که با خاله‌اش در شهر زندگی می‌کرد، اما بعد از اینکه خاله او امکان مراقبت از هایدی را نداشت، دخترک را به روستایی کوهستانی پیش پدربزرگ آورد تا آن پیرمرد سرپرستی هایدی را به عهده بگیرد و او را بزرگ کند. داستان از ورود هایدی به خانه پدربزرگ آغاز می‌شود. چالش‌های موجود بین این دختر کوچولو، پدربزرگ و دوستانی که هایدی در آن روستا پیدا می‌کند، محور اصلی این قصه مشهور هستند.

کی‌کا هپروتی در مدرسه

معرفی کتاب
این داستان درباره کودکی خیال‌پرداز است. پسری به نام «کی‌کا» که مدام خواب‌های عجیب و غریبی می‌بیند و مدرسه را به‌هم می‌ریزد. او خواب می‌بیند پدر نابغه و دانشمندش منفجر شده، مادرش از بین رفته، آدم فضایی‌ها حمله کرده‌اند. نگران است که اگر خورشید و ماه با هم تصادف کنند چه می‌شود؟ این خیالات و دلهره‌ها آرامش را از کی‌کا، هم‌کلاسی‌ها، معلم‌ها، پدر و مادرش گرفته‌اند. هیچ‌کس نمی‌داند باید با کی‌کا چه‌‌کار کند تا او آرام شود. آیا کی‌کا می‌تواند خیالات منفی‌اش را از بین ببرد؟ مدیر و ناظم مدرسه می‌توانند کی‌کا را در مدرسه نگه‌دارند؟
داستان حاضر علاوه‌بر روایتی گیرا و ماجراجویانه، اطلاعات علمی زیادی درباره فیزیک، هوا و فضا و شیمی نیز در اختیار نوجوانان قرار می‌دهد.

نورآباد دهکده‌‌ی من

معرفی کتاب
این داستان درباره اهمیت ماندن در وطن و ساختن آرزوهاست. شخصیت اصلی قصه پسر جوانی به نام احمد است که می‌خواهد پیشرفت کند و موفق شود. او روستایش را ترک کرده تا به شهری با امکانات و مرفه برود. در این میان به روستایی می‌رسد که برخلاف روستای خودشان آباد و پررونق است. برای احمد سؤال می‌شود که این روستا چطور آنقدر آباد و زیباست؟ یکی از اهالی روستا که پیرمردی با تجربه و دنیادیده بود و از سرگذشت روستا خبر داشت، ماجرای پیشرفت‌کردن روستا را برای احمد گفت؛ ماجرایی که گرچه با سختی و مشکلات فراوان همراه بوده، اما نتیجه‌ای موفقیت‌آمیز داشته و باعث شده مردم روستا بدانند فقط در شرایطی می‌توانند روستایشان را نجات دهند که آن‌جا بمانند و برای آبادکردن آن تلاش کنند.

سختون

معرفی کتاب
این داستان درباره یک غار اسرارآمیز طلسم شده است. ماجرا از آن‌جا آغاز می‌شود که پسرکی به نام احمد تصمیم می‌گیرد از کوه بالا برود و وارد غاری طلسم شده به نام غار خورشید شود.
مردم روستا می‌گفتند تا به حال هیچکس نتوانسته از آن غار بیرون بیاید و آن‌جا نفرین و طلسم شده است، اما پدربزرگ احمد این‌طور فکر نمی‌کرد و معتقد بود تمام این حرف‌ها خرافه هستند و واقعیت ندارند. احمد تصمیم گرفت به حرف پدربزرگش اعتماد کند و به این سفر اسرارآمیز برود، اما کار آن‌قدر که او تصور می‌کرد آسان نبود و مشکلات زیادی سرراهش قرار داشت.

گورکن و راسو: خانه‌ سنگی

معرفی کتاب
این داستان درباره یک دوستی عجیب و غریب است. دوستی بین یک گورکن جواهرنشان و یک راسوی بازیگوش.
راسو به خانه نیاز داشت و باید سرپناهی برای خود پیدا می‌کرد اما گورکن بسیار منزوی بود و کار جواهرشناسی نیز به تمرکز احتیاج داشت. راسو برای هم‌خانه‌شدن با گورکن تمام تلاشش را کرد اما گورکن دست بردار نبود و حاضر نبود راسو را بپذیرد. به‌نظر شما حق با راسو است یا گورکن؟ کدام یک موفق می‌شوند به خواسته‌شان برسند؟