Skip to main content

رخصت مرشد 11 طهرون

معرفی کتاب
کتاب شامل داستان زندگی شش پهلوان شهر تهران در دهه چهل و پنجاه شمسی است. پهلوان «حاج مصطفی طوسی»، «اسماعیل قربانی»، «حاج مهدی کریمی» و... . داستان پهلوان اسماعیل قربانی درباره جوانمردی و بزرگواری این پهلوان است. او از پهلوان جوانی به نام «عباس حریری» شکست می‌خورد و با مناعت طبع این شکست را می‌پذیرد و برخلاف اعتقاد برخی از مردم که فکر می‌کردند پهلوان اسماعیل محبوبیت خود را از دست خواهد داد، معروف‌تر و محبوب‌تر شد؛ اما چرا؟

رخصت مرشد 10 خراسان

معرفی کتاب
کتاب دربردارنده داستان زندگی و جوانمردی ده نفر از پهلوانان خراسان است. پهلوان «محمد مالانی»، «اکبر خراسانی»، «عبدالحسین مقدم کژی» و «عبدالرزاق بیهقی» نام برخی از این پهلوان‌‌هاست. «عبدالرزاق بیهقی» برادر «امین‌الدین»، وزیر ایرانی سلطان «ابو سعید» مغول بود. او و جوانمردان شهر بیهق هم‌پیمان شده بودند تا حکومت مغول را از بین ببرند. پهلوان «عبدالرزاق» به پایتخت رفت و با پهلوان «ابو مسلم» که تمام رقیبان ایرانی و مغول خود را شکست داده بود، کُشتی گرفت و به آسانی پیروز شد و... .

برادران رایت

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «همراه علم، همگام با دانشمندان» است. «ویلبر» و «اوریل» رایت در کودکی هلی‌کوپتر کوچکی از پدرشان هدیه گرفتند و همین اسباب‌بازی کوچک موجب اختراع بزرگ آن‌ها شد. هلی‌کوپتر آن‌ها به سرعت خراب شد و دو برادر تصمیم گرفتند هلی‌کوپتر دیگری در ابعاد بزرگ‌تر بسازند. هلی‌کوپتر جدید پرواز نکرد؛ ولی دو برادر ناامید نشدند و به تلاش خود ادامه دادند تا سال‌ها بعد توانستند هواپیما را اختراع کنند و اختراع آن‌ها در مقابل چشمان بهت‌زده مردم به پرواز درآمد.

سلمان فارسی

معرفی کتاب
نویسنده داستان زندگی «سلمان فارسی» را روایت می‌کند که در دو بخش بیان شده است. در بخش اول، روزبه (سلمان فارسی)، نزد راهب مسیحی پیری زندگی می‌کند. راهب با فرارسیدن مرگش، روزبه را به دنبال پیدا کردن آخرین پیامبر خدا می‌فرستد و سه نشانه از پیامبر اکرم (ص) را به او می‌گوید. بخش دوم درباره کودکی و جوانی سلمان است و اینکه چگونه دین زرتشت را کنار می‌گذارد و به دین مسیحیت درمی‌آید.

هلن کلر

معرفی کتاب
دانشمندان و مخترعان از خانواده‌های فقیر یا متوسط جامعه برخاسته‌اند، ولی به‌خاطر علاقه، اراده، خودباوری، اعتماد به‌نفس، تلاش و کوشش شبانه‌روزی توانسته‌اند با اختراع و اکتشاف، بزرگ‌ترین خدمت را به مردم جهان داشته باشند. کتاب پیش رو یکی از عنوان‌های مجموعه‌ای چند جلدی است و مهم‌ترین زوایای زندگی «هلن‌کلر» را دربرگرفته‌است. هلن در کودکی نابینا و ناشنوا شد، اما با تلاش به چهره‌ای ماندگار تبدیل شد.

مهری از نان ساجی

معرفی کتاب
نویسنده این اثر کوشیده با روایتی مستند، علاوه‌بر بازگویی خاطرات مرتبط با زندگی «شهید رستمی»، گوشه‌هایی از حضور شجاعانه رزمندگان استان کرمانشاه را در دوران دفاع مقدس به تصویر بکشد. کتاب در چهار بخش تهیه شده است. بخش اول خاطرات نگارنده، بخش دوم خاطرات خویشان و همسایگان و... و بخش سوم خصوصیات فردی شهید ابراهیم رستمی از نگاه نویسنده را دربردارد. بخش پایانی شامل تصاویر، اسناد و سال‌شمار زندگی شهید رستمی است.

شهید فضل‌الله خراسانی

معرفی کتاب
«فضل‌الله» پسر ارشد خانواده بود. او از کودکی کمک‌حال پدر بود و در حالی که درس می‌خواند، کشاورزی و دامداری هم می‌کرد و البته از ورزش هم غافل نبود. حضور او در جبهه، وزنه سنگینی به حساب می‌آمد. فضل‌الله به خاک دشمن می‌زد، وجب به وجب آن را اندازه می‌گرفت و برمی‌گشت. گزارش‌های دقیق افرادی مانند او، نقشه‌های فرمانده‌هان عراقی را نقش برآب می‌کرد. فضل‌الله خراسانی در سال ۱۳۶۵ در شهر «مهران» دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید.

شهید رفعت‌الله علیمردانی

معرفی کتاب
«رفعت‌الله» از کودکی کمک‌خرج خانواده بود و فرصتی برای درس خواندن نداشت، مگر تا ششم ابتدایی، اما هوش و استعداد بی‌نظیرش باعث شد که نه‌تنها زبان عربی و ترجمه قرآن، بلکه زبان انگلیسی را هم بیاموزد.در جبهه برای جوان‌های پانزده، شانزده ساله پدری می‌کرد و همه جوره برایشان مایه می‌گذاشت؛ حتی با شستن لباس‌هایشان. رفعت‌الله مردانی در سال ۱۳۶۱ در عملیات محرم به شهادت رسید.

شهید مسعود پرویز

معرفی کتاب
«مسعود» پسر زرنگی بود و دبستان و راهنمایی و دبیرستان را در قزوین خواند. سپس همراه برادرش به تهران رفت و هم درس خواند، هم کار کرد و به دلیل ضعیفی چشم از سربازی معاف شد. مسعود عاشق کتاب بود و تازه مغازه کتاب‌فروشی باز کرده بود که بنای سپاه گذاشته شد. او هم سپاهی شد و با اولین گروه‌ها به کردستان، قصر شیرین و ایلام و... رفت. در جنگ ایران و عراق چندین بار مجروح شد و سرانجام در بیست و یک رمضان ۱۳۶۱ به شهادت رسید.

شهید ابراهیم یعقوبی

معرفی کتاب
«ابراهیم» بعد از مدرک ابتدایی، برای راهنمایی و دبیرستان به ساوه رفت. تا فصل درس بود، پای درس و مشق می‎‌نشست و تابستان‌ها هم می‌رفت سر کار. بوی مبارزه که به مشامش خورد، پسر امام شد و مسجد هم پاتوقش شد. سال ۶۰ با لباس سبز پاسداری به جنوب رفت. فرمانده دسته و گروهان و گردان، مسئولیت‌های او در روزهای سخت جنگ بود. سال ۶۵، پاشنه پایش در «مهران» جا ماند و سرانجام در تیر ماه ۱۳۶۷ در خط پدافندی «مریوان» به شهادت رسید.