Skip to main content

من چی چی‌ام؟

معرفی کتاب
زنبورکی در طی روز به پروانه -ملخ - مورچه -کرم ابریشم - حلزون برخورد می‌کند و توانایی آنها را در انجام کارها می‌بیند و مدام با خود می‌گوید من هیچی نیستم و کاری بلد نیستم و از این بابت بسیار ناراحت است. در پایان شب مادرش او را صدا می‌کند....

چه جشن تولدی؟ !

معرفی کتاب
روز تولد زنبورک است. قرار است جشنی برای او برپا شود اما زنبورک فراموش کرده که باید دوستانش را به مهمانی دعوت کند. او به سمت مزرعه راه افتاد تا سوسک، حلزون، پروانه و باقی دوستانش را به جشن تولد دعوت کند، اما وقتی به خانه آن‌ها رسید یاد بدترین ویژگی دوستانش افتاد و از دعوت‌کردن آن‌ها منصرف شد؛ اما مادر زنبورک که می‌دانست این‌طوری نمی‌شود تولد برگزار کرد، برای همین فکر بهتری در سرش بود...

یار هم... در کنار هم

معرفی کتاب
این کتاب با هدف توجه به اهمیت دوستی و برای کودکان نگاشته شده است. «آ» کسی را نداشت. «آ» دلش می‌خواست تنها نباشد. «آ» راه افتاد و گفت خدایا کمکم کن! هرجا رفت بیابان بود. هوا، گرم بود. خسته شد، دیگر نتوانست راه برود. «آ» صدایی شنید....

کوچولوی مهربان

معرفی کتاب
این داستان درباره سنجاقکی کوچک است که دوست دارد جثه بزرگی داشته باشد و از ماهی‌ها هم بزرگ‌تر شود. هر قدر باقی حیوانات به او می‌گویند که سنجاقک‌ها بزرگ‌تر از او نمی‌شوند قبول نمی‌کند. سنجاقک کوچولو تصور می‌کند باید به اندازه هواپیما بزرگ شود و بابت این موضوع دوستانش را آزرده می‌کند. در آخر متوجه می‌شود که نیازی نیست به طور غیرعادی بزرگ باشد. خوشحال و قوی‌بودن ربطی به بزرگی جثه ندارد.

سالی که باران نبارید و شش قصه‌ دیگر

معرفی کتاب
این کتاب سیزدهمین جلد از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های خیلی قشنگ» است که در آن هفت داستان آمده‌اند. این داستان‌ها گوشه‌هایی از رفتار منصفانه و عادلانه معصومین و ائمه را با اصحاب و مسلمانان روایت می‌کنند و می‌توانند الگوی خوبی برای مسلمانان باشند.
در این قصه‌ها توصیه شده است که مسلمانان نباید بین فرزندان خود تبعیض قائل شوند؛ نباید نسبت به خدمتکاران و زیردستان خود سختگیری کنند؛ مسلمانان باید به فقرا کمک کنند؛ لزوم مراقبت از اموال عمومی و رعایت حق‌الناس.

گدایی که پادشاه شد

معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، از مجموعة شش جلدی «قصه‌های تصویری از گلستان»، است. در این داستان می‌خوانیم: پادشاهی به آخر عمرش نزدیک شده اما جانشینی ندارد. او وصیت کرد که صبح روز بعد از مرگش اولین کسی که وارد دروازة شهر شود، شاه مملکت است. پادشاه مرد و اولین کسی که وارد شهر می‌شود یک گدا است. گدا غرق در لذت‌های پادشاهی می‌شود و به مشکلات مملکت توجه ندارد. اوضاع مملکت به هم می‌ریزد. او سوار اسبش شدو از شهر بیرون رفت. در راه دوست قدیمی‌اش را دید، او می‌فهمد که «انسان هر چه مال و منال کمتری داشته باشد، غصه‌اش کمتر است...

نگهبان جوان

معرفی کتاب
کتاب مصوّر حاضر، از مجموعة شش جلدی «قصه‌های تصویری از گلستان» است. در این داستان می‌خوانیم: بازرگانی قصد سفر از شهر بلخ به خراسان را دارد. او یک نگهبان بی‌تجربه اما قوی‌هیکل را به خود همراه می‌کند. جوان در طول راه دیوار را خراب و درخت را از ریشه در می‌آورد. اما او با دیدن دزدها به دلیل نداشتن تجربة کافی پا به فرار می‌گذارد. بازرگان نیز به دنبال او فرار می‌کند...

شعرهایی درباره حق همسایه

معرفی کتاب
این کتاب شعر مصور پنجمین شماره از مجموعه کتاب‌های «ما کودکان مسلمان» است. در این شماره دو شعر درباره حق همسایه و لزوم مهربانی و مدارا با همسایه‌ها به نام‌های «آقای صاحب‌خانه» و «آقا رضا» آمده‌اند.
نویسنده قصد دارد کودکان را نسبت به اهمیت رعایت حقوق دیگران به‌خصوص همسایه‌ها آگاه کند.

شعرهایی درباره نیکی به پدر و مادر

معرفی کتاب
این کتاب مصور چهارمین شماره از مجموعه کتاب‌های شعر «ما کودکان مسلمان» است. این شماره درباره نیکی به پدر و مادر و لزوم به احترام و محبت به آن‌هاست.
در این کتاب دو شعر کودکانه با نام‌های «بابا ستاره است» و «مادربزرگ» آمده‌اند.

چه فکر خوبی!

معرفی کتاب
یک روز مادر یک جعبه مداد رنگی از بازار خرید و آن را به دو پسرش داد. برادرها مدادهای رنگی را بین خود تقسیم کردند و مشغول نقاشی شدند. اما هر نقاشی که می‌کردند با واقعیت فرق داشت. بالاخره فکر خوبی به ذهن آنها می‌رسد و تصمیم می‌گیرند شریک بشوند و مدادها مال هر دو نفر آن‌ها باشد...