مهارت‌های ارتباطی

در این داستان، فینبو نهنگ کوچکی است که به دلیل جثة بزرگش نمی‌تواند با دوستانش بازی کند. او بسیار ناراحت است تا اینکه روزی در یک حادثه عجیب متوجه می‌شود که اندام بزرگ او می‌تواند بسیار مفید باشد.

در این داستان، فینبو نهنگ آبی کوچکی است که بسیار احساس تنهایی می‌کند؛ چرا که هیچ‌یک از دوستانش به دلیل عظیم‌الجثه بودنش با او بازی نمی‌کنند. تا اینکه روزی حادثه‌ای رخ می‌دهد که فینبو شجاعت بسیاری از خود به نمایش می‌گذارد و دوستانش متوجه قدرتمند بودن او می‌شوند و بعد از آن با او دوستی می‌کنند.

در اثر حاضر، راهکارهایی بیان می‌شود که به‌وسیله آن‌ها والدین می‌توانند بعضی از مشکلات تربیتی فرزندانشان را حل و امکان ایجاد زندگی شیرین را برای آنان فراهم کنند. خودشناسی والدین، مهارت‌های ارتباطی با فرزندان از اهم مطالب بررسی شده در این کتاب هستند.

این داستان که به روایت دو شخصیت اصلی بزی و غازی و در دو داستان مجزا تحریر شده، داستانی درباره گم کردن و پیدا کردن اسباب‌بازی است. داستان به گونه‌ای روایت شده است که به کودکان کمک می‌کند، از زاویه دید دیگری به موضوع‌ها بنگرند و دیگران را بهتر درک کنند.

دختر کوچکی به‌نام یاسمین نابیناست و با آنکه خورشید را بسیار دوست دارد، نمی‌تواند آن را ببیند. روزی "یاسمین" با گل آفتابگردانی سخن می‌گوید و به این باور می‌رسد که باید دنیا را جور دیگری ببیند و از زیبایی‌های آن لذت ببرد.

نویسنده در این کتاب، با شرح هر یک از اجزای زبان بدن ــــ حرکات سر و تن و حرکات سر و دست ــــ خواننده را از علامت‌ها و نشانه‌های غیر کلامی‌اش آگاه می‌سازد و نشان می‌دهد که چگونه مردم با استفاده از این وسیله می‌توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.

موموشی بچه‌موش بازیگوشی است که رخدادهای داستانی این کتاب را شکل می‌دهد. با مطالعه داستان‌های کوتاه این کتاب کودکان با مهارت‌های تلاش کردن برای جبران اشتباه و تقاضا کردن مؤدبانه برای دریافت چیزی و ایجاد خلاقیت در کار آشنا می‌شوند.

در این داستان، نانسی با پسری به نام رابرت آشنا می‌شود. این آشنایی و اتفاقات پس از آن به نانسی می‌آموزند که نباید درباره دیگران پیشداوری کند. به علاوه او می‌آموزد که خوب به شنیده‌هایش توجه کند و عجولانه درباره اطلاعات و داده‌های ذهنی‌اش قضاوت نکند.

داستان «گوش دادن» به صورت هدفمند را به کودکان می‌آموزد و می‌کوشد با تقویت مهارت پشتکار در آنان و تشویقشان به شرکت در کار گروهی، کمکی مؤثر در جهت استاندارد کردن تربیت کودک به والدین بدهد. ضمن آنکه اتفاقات داستان را می‌توان به‌صورت عملی برای کودک بازسازی کرد.

شاید برای کودکان، دانستن دربارۀ جشن تولد دیگران، به اندازۀ یک تجربه واقعی، آموزنده و سرگرم کننده باشد. تانی، قهرمان کتاب حاضر، تولد می‌گیرد. دوستانش به جشن او می‌آیند، کلاه تولد بر سر می‌گذارند، بازی و شادی می‌کنند و کیک می‌خورند. بعد هم کادوها را باز می‌کنند و از دیدن آن‌ها لذت می‌برند. تانی از بچه‌ها تشکر می‌کند و به آن‌ها می‌گوید که هدیه‌هایشان او را خوش‌حال کرده است.