پیامبران

کتاب حاضر بخش‌هایی از تاریخ زندگی پیامبر اسلام (ص) است که به بازگویی ماجرای آخرین حج ایشان و جریان مباهله و نیز تعیین جانشین پیامبر در واقعه غدیر خُم اختصاص دارد. آشنایی با تاریخ اسلام و نیز زندگی حضرت محمد (ص) و سرمشق گرفتن از آن‌ها از آموزه‌های کتاب است.

نویسنده در این کتاب با بهره‌مندی از مستندترین مطالب تاریخی، داستان‎هایی را به زبانی ساده، درباره زندگی خانوادگی، اجتماعی ، سیاسی و به طور کلی همه ابعاد زندگی پیامبر اکرم (ص) به رشته تحریر در آورده است. همچنین چگونگی کاربست روش زندگی حضرت محمد (ص) در زندگی امروز، از اهداف کتاب است.

این کتاب در قالب داستان‌های کوتاه، گوشه‎هایی از زندگی پیامبر اسلام (ص) را در روایتی کودکانه بازگو می‌کند. در این داستان که فتح قلعه خیبر روایت می‌شود، به سبک و سیره پیامبر در خانواده و جمع مردم توجه ویژه‌ای شده است. نویسنده تلاش کرده تا پیامبر را به عنوان الگویی کامل معرفی کند.

خدیجه از قبیله قریش بود و چندین کاروان تجارتی داشت. ابوطالب، عموی حضرت محمد (ص)، از خدیجه می‌خواهد که محمد (ص) با کاروان او همراه شود. مدتی بعد خدیجه از محمد (ص) خواستگاری می‌کند و تمام ثروتش را در اختیار ایشان می‌گذارد.

این کتاب با هدف تعمیق محبت کودکان مسلمان به پیامبر اکرم (ص) تهیه شده است و چهارده حکایت از مهربانی‌های پیامبر به کودکان را بازگو می‌کند. الگوسازی و اهمیت دادن به تربیت دینی و همچنین تبیین اخلاق اسلامی در زندگی از دیگر اهداف کتاب حاضر است.

کودکان داستان‌های مذهبی را بسیار خوانده و درباره‌شان شنیده‌اند. در کتاب حاضر نیز مخاطب با داستان زندگی حضرت یوسف آشنا می‌شود. یوسف پسر حضرت یعقوب بود. برادرانش از روی حسادت او را به چاه انداختند. اما به خواست پروردگار یوسف عزیز مصر شد و سال‌ها بعد پدرش را از دیدار خویش خرسند ساخت. این کتاب شرح کامل زندگی این حضرت را آورده است.

این داستان به ماجرای قوم ثمود و رهبری حضرت صالح و دعوت آنان به یکتاپرستی می‌پردازد. کافران و حضرت صالح تصمیم می‌گیرند که هر یک معجزه‌ای انجام دهند. کافران معجزه حضرت صالح را جادو می‎خوانند و ایمان نمی‌آورند. پس از چندی آن‌ها به دلیل ظلم و جورشان به عذاب الهی گرفتار می‌آیند.

در روزهای آخر ماه رمضان سال هشتم هجری، سران طایفه «هوازن» آماده جنگ با یاران پیامبر شدند. مالک، جنگ‌جوی جسور و باهوش هم آماده بود. در جنگ، یاران پیامبر فاتح بودند و مالک با دیدن این صحنه ایمان آورد. خبر پیروزی پیامبر به رومی‌ها رسید و آن‌ها تصمیم گرفتند در منطقه تبوک رویاروی پیامبر (ص) بایستند.

فرعون فرمانروای مصر، خوابی می‌بیند و خوابگزارانش این‌چنین تعبیر می‎کنند که به زودی نوزاد پسری به دنیا می‌آید که حکومت او را سرنگون خواهد کرد. فرعون دستور می‎دهد که تمام نوزادان پسر را به قتل برسانند. مادر حضرت موسی (ع)، او را داخل سبدی گذاشته و به رود نیل می‌سپارد. موسی به دست آسیه، همسر فرعون، نجات می‌یابد و در آغوش او بزرگ می‌شود.

روزی مردی از حضرت موسی (ع) پرسید، آیا در جهان کسی عالم‌تر از شما هست؟ در آن‌هنگام بر موسی (ع) وحی شد که حضرت خضر در «مجمع‌البحرین» داناتر از اوست. موسی برای دیدن حضرت خضر به همراه یکی از یارانش به نام «یوشع بن نون» سفر آغاز کرد و با دیدن خضر (ع)، بسیاری از نا‌آموخته‌ها را آموخت. شکیبایی در رسیدن به اهداف از نکات این داستان است.