Skip to main content
معرفی کتاب
پیرزن هشت دختر داشت و کوچک‌ترین آن‌ها نمکی بود. خانه آن‌ها هشت در داشت و دخترها قرار گذاشته بودند که هرشب یک‌نفر درهای خانه را ببندد. شبی که نوبت نمکی بود، هفت در را بست؛ ولی یکی را فراموش کرد. نیمه‌شب دیوی از همان در وارد خانه شد و آن‌ها را بیدار کرد. مادر دخترها از نمکی که مقصر بود، خواست تا برای دیو غذا درست کند. بعد از غذا دیو رختخواب خواست و بازهم نمکی باید این کار را می‌کرد. بعد نمکی باید برای دیو لالایی می‌خواند! اما وقتی نمکی به دیو نزدیک شد... .
مجموع صفحات
32
سال چاپ
1399

اطلاعات شناسنامه ای

نام مجموعه
قصه‌هایی از ادبیات شفاهی ایران
مولف
شمس، محمدرضا
شابک
9786226630276
نوع کتاب
تربیتی
قطع کتاب
رحلی
درجه بندی
درجه 3

اطلاعات کتابشناختی

دوره و درس

پایه
دوم
سوم
مخاطب
دانش‌آموز