Skip to main content

زمانی برای دویدن

معرفی کتاب
در روستای «گوتو»، در کشور «زیمباوه»، پسرها فوتبال بازی می‌کنند که از دور سربازهایی را می‎بینند که سوار بر جیپ‌هایشان به آن‎ها نزدیک می‎شوند. «دئو» فکر می‌‏کند شاید رئیس‌جمهور آن‌ها را فرستاده است. «بابا گودالی» می‏‌گوید هروقت مردم از گرسنگی ضجه بزنند، آن‎وقت سربازها می‏‌آیند؛ اما دئو تا به حال ندیده است که آن‌ها با خودشان غذا بیاورند. پسرها بازی را ادامه می‎دهند، شاید تا رسیدن سربازها نتیجه بازی عوض شود. وقتی سربازها می‎رسند، یکی از آن‌ها از جیپ پیاده می‎شود و... . او سراغ شورشی‌ها را از دئو می‏‌گیرد و دئو نمی‎داند چه جوابی باید بدهد، پس سکوت می‏‌کند، بعد... .

راز اسب‌های توی آینه

معرفی کتاب
«اِمالاین» و «آنا» و ... همراه چند راهبه، ازجمله خواهر «کانستنس»، در بیمارستان «برایرهیل» زندگی می‏‌کنند. آنا به شدت بیمار است و دکتر پشت در اتاقش برچسب قرمز زده است، یعنی نمی‎تواند حتی از تخت بیرون بیاید! اولین روزی که امالاین به بیمارستان می‎آید، یک راست به دفتر خواهر کانستنس می‎رود و وقتی جلوی آینه درحال مرتب کردن موهایش است، اسبی بال‌دار را در آینه می‎بیند. امالاین سعی می‏‌کند خواهر را متوجه اسب کند؛ اما خواهر کانستنس در آینه هیچ اسبی نمی‎بیند و بعد از آن پچ‌پچ‌ها شروع می‌شود. امالاین در آینه بالای سرِ آنا هم اسب‌های بال‌دار را می‌بیند؛ ولی هیچ‌کس حرف او را باور نمی‎کند و... .

از سرزمین‌های انگور

معرفی کتاب
«اسپرانزا» فکر می‌‏کرد، زندگی همیشه فوق‎العاده خواهد بود. او فکر می‏‌کرد مراتع سرسبز و تاک‌های انگور و باغ رُز پدرش همیشه باقی می‌‏ماند و او همیشه لباس‎های زیبا و گران‎قیمتش را می‌‏پوشد و می‎تواند تا ابد، دست در دستِ گرمِ پدرش، در تاکستان قدم بزند؛ اما ناگهان دنیای او فرو می‎ریزد و... . اسپرانزا و مادرش راهی جز فرار ندارند. باید خانه و زندگی‌شان را در مکزیک رها کنند و به کالیفرنیا بروند؛ جایی که زندگی سختِ کارگری در اردوگاه مکزیکی‎ها انتظارشان را می‎کشد. آیا اسپرانزا می‏‌تواند با این وضعیت کنار بیاید؟

ساکنین خیابان 141

معرفی کتاب
چند روز بیشتر به کریسمس نمانده است و بچه‎های خانواده «وندربیکر» باید به فکر شیرینی‎ها و هدیه‎های کریسمس باشند؛ اما وقتی صاحبخانه بی‎رحم، به طرز اسرارآمیزی قراردادشان را تمدید نمی‎کند، بچه‎ها باید به فکر یافتن راهی باشند تا قبل از شروع سال نو، نظر او را عوض کنند. کافی است به او نشان دهند که آن‎ها چقدر فوق‎العاده هستند! اما هر نقشه‎ای که با خوش‌نیتی می‎کشند، خنده‎دار و افتضاح از آب درمی‎آید و شیطنت‌هایشان بیشتر صاحبخانه را عصبانی می‎کند. حالا دیگر خانواده وندربیکر به یک معجزه احتیاج دارند!

پسری که قبلاً بودم!

معرفی کتاب
«ایتن» همراه پدر و مادر و برادرش، «رودی»، به شهر «پالم‌نات» و خانه پدربزرگ «آیک» نقل‎مکان می‎کنند. پدر و مادر می‏‌گویند پدربزرگ پا به سن گذاشته است و به کمک آن‌ها احتیاج دارد؛ اما ایتن می‎داند که همه این کارها به خاطر اوست! آخرین‌باری که سعی کرد از خانه فرار کند، پدر و مادرش تصمیم گرفتند به خانه پدربزرگ بیایند؛ چون آن‌ها می‎دانند که اینجا تنها جایی است که می‎توانند او را از «بوستون» و اتفاقات آن دور کنند. در بوستون چه اتفاقی رخ داده است که باعث می‎شود ایتن از خانه فرار کند؟ آیا او و برادرش می‎توانند با این شهر و این خانه کنار بیایند؟

آدم کنترلی

معرفی کتاب
«اِلی» و «فِرِد» دو قلو هستند. آن‎ها در خیلی از چیزها به هم شباهت دارند که مهم‌ترینش، علاقه به بازی‎های ویدئویی است. اِلی و فِرِد خیلی از تکنولوژی سردرنمی‎آورند؛ اما استعداد زیادی در این بازی‎ها دارند؛ هرچند در برابر قُلدرهای مدرسه کم می‌‏آورند! روزی بچه‌ها با مرد شگفت‎انگیزی ملاقات می‎کنند که دسته بازی متفاوتی به آن‎ها می‎دهد، دسته‎ای که گویی جادویی است و چیزهای دیگر را هم کنترل می‏‌کند! چیزهایی که حسابی به کار اِلی و فِرِد می‏‌آید و می‎تواند آن‌ها را به رویاهایشان نزدیک ‎کند.

طلوع روز چهارم

معرفی کتاب
«فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب، عموی پیامبر اکرم (ص)، گِرد کعبه می‎چرخد و از خدای تعالی می‎خواهد وضع حملش را آسان گرداند. محمد به دنبال قابله رفته است و فاطمه تنهاست. چند نفر ازجمله «عباس‌بن عبدالمطلب» دور از کعبه، نشسته‌اند و گرم صحبت‌اند و گویی فاطمه را نمی‎بینند! فاطمه سعی می‎کند عباس را صدا کند و کمک بخواهد؛ اما درد امان نمی‌دهد. ناگهان صدایی از درون خانه کعبه او را به سوی خود می‎خواند؛ اما این چطور ممکن است؟ او نه پیامبرزاده است و نه حتی پیامبری در شکم دارد؛ چراکه نشانه‌های پیامبری در محمد دیده شده است. سپس... .

حّ (حاء مشدد)

معرفی کتاب
این کتاب رمانی است درباره زندگی دو بانوی بزرگوار اسلام «حکیمه‌خاتون»، دختر امام جواد(ع) که محضر چهار امام را درک کرده است و «حُدیثه»، همسر امام هادی(ع)، مادر امام حسن عسکری(ع). داستان از جایی شروع می‌شود که امام حسن عسکری از دنیا رفته‎اند و اهالی خانه مشغول سوگواری هستند. «جعفر»، برادر امام و مدعی امامت، به دنبال حدیثه، همسر امام و فرزند پنج‌ساله‌اش، «مهدی» می‎آید؛ اما اهالی خانه آن‌ها را فراری داده‌اند. جعفر دیوانه‌وار فریاد می‎کشد و همه‌جا را می‎گردد و... .

پس از خورشید

معرفی کتاب
«خسرو» برادرزاده «خاتون» است و خواستگار دخترش «خورشید». خاتون به این وصلت راضی نیست؛ چراکه باید دخترش را به غربت بفرستد و با این کار خودش و پسر کوچکش، «حیدر» تنها می‎مانند. خسرو مرتب برای عمه‎اش نامه می‏‌فرستد و هربار خورشید را خواستگاری می‏‌کند. ‌ خاتون می‏‌داند که خورشید هم خسرو را می‏‌خواهد؛ ولی شرم و حیای دخترانه‎اش مانع می‏‌شود که حتی کلمه‌ای بر زبان بیاورد. تمام زن‌های روستا در آرزوی دامادی مثل خسرو هستند؛ اما خاتون همچنان خسرو را بی‌جواب می‌گذارد تا اینکه... .

جشن جنگ

معرفی کتاب
این کتاب حاوی دَه داستان کوتاه درباره جنگ است. «جشن جنگ»، اولین داستان این مجموعه درباره دانشجویانی است که قرار است یک پرفورمنس اجرا کنند. یکی از آن‌ها به نام «سیاوش» پیشنهاد می‎کند که نمایشی درباره خشونت اجرا کنند و عکس‎العمل آدم‌ها را در برابر خشونت ببینند؛ البته در این نمایش، تماشاگر باید عامل خشونت باشد! سیاوش می‎خواهد روبه‌روی تفنگ بایستد و افراد مختلف او را نشانه بگیرند و شلیک کنند! دانشکده اجازه اجرای این نمایش را نمی‎دهد. سیاوش زیرزمینی پیدا می‎کند و... . قرار است «ابراهیم» تفنگ را بدهد دست مردم، تیرهای سربی را در تفنگ بادی بگذارد و مردم را دعوت ‎کند به تیر انداختن! بعد... .