الیور و جزیرکهای شناور
معرفی کتاب
«الیور» فقط دَه سالش بود؛ اما دَه سال پُربار و هیجانانگیز؛ چون پدرومادرش، هر دو، کاشف بودند. وقتی الیور به دنیا آمد، فقط یک کولهپشتی حمل کودک و یک کالسکه شاسیبلند برایش خریدند. الیور هرگز به مدرسه نرفته بود. او هیچوقت اتاقخواب مستقل نداشت و همیشه روی تختخواب تاشو خوابیده بود؛ اما سرانجام روزی رسید که پدرومادرش تصمیم گرفتند به خانهشان در خلیج آبهای عمیق، نزدیک شهر کوچک ساحلی سنت پاروکس، برگردند و آنجا بمانند. الیور... .
راز سیرک زامپانو
معرفی کتاب
«کیویاتکوفسکی»، کارآگاه مشهور، عاشق سردرآوردن از اسرار و معماهاست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجه یک میداند، همردیف «شرلوک هولمز» و «مایکل بلومکوئیست» و البته مجانی هم کار نمیکند! «پریموس»، ستاره سیرک زامپانو از کوفسکی کمک میخواهد. خواهر ستاره سیرک، هرشب بدون اینکه دلیلش را بداند، یک خرابکاری را تکرار میکند. کارآگاه خِبره ما باید راز این خرابکاری را کشف کند.
خوابهای شگفتانگیز
معرفی کتاب
«پوملو»، فیل فیلسوفِ صورتی، خوابهای عجیبوغریبی میبیند؛ خوابهای تار، خوابهای بامزه و گاهی بی سروته! مثلاً خواب میبیند مایوی خالخالی تنش کرده و همه نگاهش میکنند یا خواب میبیند که پرواز میکند یا... ! تا اینکه زیر گل قاصدک، سیبزمینی عجیبوغریبی میبیند که با او لبخند میزند! آیا پوملو بازهم خواب میبیند یا این سیبزمینی واقعی است؟
ترسهای بزرگ
معرفی کتاب
«پوملو»، فیلکوچولو خرطوم بسیار بلندی داشت! خرطوم پوملو دستوپا گیر بود و برایش دردسر درست میکرد. شاید باید آن را مثل گردنبند، دور گردنش میپیچید؛ اما آنوقت دیگر نمیتوانست نفس بکشد یا شاید باید آن را دور سرش میبست؛ اما هیچکدام راه مناسبی نبودند. آفتابپرست و حلزون برای فیلکوچولو پیشنهادهایی داشتند؛ ولی آنها هم به کار نیامدند تا اینکه... .
سفر دور و دراز
معرفی کتاب
«پوملو»، فیل فیلسوفِ صورتی، دنیا را ندیده است. روزی تصمیم میگیرد راه بیفتد و ببیند دوروبرش چه خبر است. اول میافتد توی قوری! بعد هم لنگه جورابی را میبیند. پوملو نمیداند جوراب چیست. فکر میکند تونلی تنگ و تاریک باشد. برای همین وارد تونل میشود، وای چه بوی بدی! پوملو فیل کنجکاو و متفاوتی است. او در گشتوگذارهایش با چیزهای ناشناخته زیادی آشنا میشود.
گلی به رنگ خورشید
معرفی کتاب
روباه به دنبال گل طلایی است، گلی بسیار کمیاب که فقط در قلههامیروید. او کولهپشتیاش را آماده میکند و صبح زود راهی میشود. روباه همه گیاهان و درختان مسیر را میشناسد. درخت افرا، صنوبر، کاج و... . وقتی خرس را میبیند، از او کمک میخواهد. خرس درباره گیاهان اطلاعات زیادی ندارد. به نظر او روباه باید از موشخرما کمک بگیرد. روباه زیر تختهسنگها، داخل لانههای خاکی زیرزمینی و کُندههای خالی درخت را میگردد؛ اما خبری از موشخرما نیست. آیا روباه میتواند گل طلایی را پیدا کند؟
پسر، موش کور، روباه و اسب
معرفی کتاب
این کتاب درباره دوستی پسربچهای با موش کور، روباه و اسب است، سه حیوانی که هرکدام بصیرتهای تازه برای پسرک به همراه دارند. آنها درباره دوستی، مهرورزی، شجاعت و موفقیت به او درسهایی میآموزند. در ابتدای داستان، پسرک با موش کور دوست میشود. سپس با روباه مواجه میشوند که در بند است و موش کور او را آزاد میکند. در آخر اسب از راه میرسد و.... این داستانی هوشمندانه است که خواننده را به عشق ورزیدن، دوستی و شجاعت دعوت میکند.
جناب گورکن و غافلگیری بزرگ
معرفی کتاب
آقای گورکن، سالهاست که در هتل «بوبلی» کار میکند. او مدیر مناسبتهای خاص است؛ یعنی مهمانیها و مراسم شادی را برگزار میکند. در این داستان، جناب گورکن و دستیارش، خانم «پیمز»، برای برگزار کردن جشن تولد «سیلویا» آماده میشوند. هتل بوبلی متعلق به مادربزرگ و پدربزرگ سیلویاست. آیا جشن تولد خوب برگزار میشود؟
جناب گورکن و میمون گمشده
معرفی کتاب
آقای گورکن، مدیر مناسبتها در هتل «بوبلی» است و کارش برگزاری مهمانیها و مراسم شادی است. در این داستان، او مثل همیشه مشغول رسیدگی به کارهای هتل است که ناگهان متوجه اتفاق عجیبی میشود. میمون بزرگی که از قدیم در جاده مخصوص هتل، بیحرکت میایستاد، سرِ جایش نیست! جناب گورکن سعی میکند از موضوع سردربیاورد؛ اما آیا موفق میشود؟