Skip to main content

خرگوش گوش داد!

معرفی کتاب
«تیلور» با قطعات چوب یک چیز خاص و معرکه می‎سازد و به آن افتخار می‌کند؛ اما ناگهان کلاغ‌ها همه‌چیز را خراب می‎کنند. اول از همه مرغ نزد تیلور می‎رود و از او می‎خواهد که با هم حرف بزنند؛ اما تیلور حوصله حرف زدن ندارد. بعد خرس می‎آید و از او می‎خواهد که عصبانیتش را با فریاد کشیدن نشان دهد؛ اما تیلور حوصله این کار را هم ندارد. سپس فیل، شترمرغ، کانگورو و... می‎آیند؛ ولی هیچ‎کدام نمی‎توانند او را آرام کنند تا اینکه خرگوش از راه می‎رسد و بدون هیچ حرفی کنار تیلور می‎نشیند. تیلور گرمای بدن خرگوش را در سکوت حس می‎کند و... .

آقای تاد در روز شوخی اول آوریل

معرفی کتاب
از نظر «جودی» آقای «تاد» بهترین معلم دنیاست. او سر کلاس از بچه‎ها درباره ماه آوریل و روزهای خاص آن می‎پرسد و جالب است که در این ماه، روزی هست به نام روز «فلان و فلان و فلان!» اما یک روز مخصوص دیگر هم هست و آن روز اول آوریل یا همان سیزده به در ماست، روز شوخی‎های سرکاری! جودی آرام و قرار ندارد؛ چون می‎خواهد روز اول آوریل، با آقای تاد شوخی کند. جودی یک دلیل دیگر هم برای دوست داشتن این روز دارد؛ روز تولدش است! جودی نگران است که مبادا همه غرق کارهای بامزه این روز شوند و تولد او را فراموش کنند!

خانم دمدمی در بدبیاری روز تولد

معرفی کتاب
هرسال در روز تولد مادرِ «جودی» یک چیزی خراب می‎شود که جودی اسمش را گذاشته است «بدبیاری روز تولد»؛ اما امسال قرار است اوضاع فرق کند. جودی می‎خواهد همه‎چیز را برنامه‌ریزی کند تا مطمئن شود که روز تولد مادر عالی برگزار می‎شود. او به برادرش، «استینک»، می‎گوید، هدیه خوبی برای مادر درست کند. بعد سراغ پدرش می‎رود و از او می‎خواهد که کیک هویج بپزد. خودش هم بعد از کلی فکر کردن، با مهره‎های عددی یک دستبند درست می‎کند. ظاهراً همه‌چیز عالی است؛ اما... .

خدمتکار شگفت‌انگیز

معرفی کتاب
«آلکسیا»، «ژوستین»، «ژرمی» و «ادواردو»، عصبانی هستند؛ چون شهرداری زمین اسکیت محله‌شان را خراب کرده و به جایش فرهنگ‌سرا ساخته است. از طرفی، خانم «شارلوت» مدت‌ها پیش سنگ گران‌بهایش را به دختربچه‌ای به نام «ماری» داده است که در شهر دیگری زندگی می‎کند. حالا خانم شارلوت می‎خواهد به دیدن ماری برود؛ اما قبل از آن باید کاری پیدا کند تا پول بلیت اتوبوس را جور کند... . او خدمتکار فرهنگ‌سرای تازه تأسیس می‌شود. در روز افتتاح فرهنگ‌سرا، بچه‌ها مراسم را به‌هم می‎‌ریزند و در زیرزمین مخفی می‌شوند و آنجا با خانم شارلوت آشنا می‌شوند.

پستچی فضول

معرفی کتاب
خانم شارلوت پس از اخراج از کارخانه نودلیت‌سازی، به شغل پستچی‌گری مشغول است. او که خیلی کنجکاو و فضول است، هر روز با خواندن یکی از نامه‌ها، سعی می‌کند تا اگر خبر بدی در آن نامه نوشته شده، خبر را تغییر دهد و سپس نامه را به صاحبش برساند. این کار او حال و هوای دهکده «سنت ماشین‌ شوان» را تغییر داده است.

کتاب‌دار عجیب و غریب

معرفی کتاب
خانم شارلوت پیرزنی قدبلند و عجیب است که به تازگی کتاب‌دار جدید «سنت آناتون» شده است. او انبار قدیمی مدرسه را به کتابخانه تبدیل کرده است تا بچه‌ها سرگرم شوند. اما یک روز خانم شارلوت یک کتاب افسانه‌ای و خنده‌دار را مطالعه می‌کند که در آن غرق می‌شود! این موضوع موجب می‌شود که بچه‌ها تصمیم بگیرند او را نجات بدهند.

دری وروجک و یک دوست واقعی

معرفی کتاب
«دُری» که همه او را وروجک صدا می‎کنند، می‎خواهد به مدرسه برود. او یک هیولا و یک پری مهربان دارد که فقط خودش آن‌ها را می‎بیند. او از هیولایش درباره مدرسه می‎پرسد. «مری»، هیولای دُری، می‎گوید باید لباس‌های کثیف پدرش و یک عالمه کالباس و آب‌لیمو را در کوله‌پشتی‌اش جا دهد و به مدرسه برود و.... در کلاس دُری دختری هست که در قلعه زندگی می‎کند و اژدها دارد! یعنی این دختر واقعی است؟

راز سمور آبی

معرفی کتاب
خرگوش و لاک‌پشت و سنجاقک، کنار رودخانه بازی می‎کنند که می‎بینند یک نفر، وسط رودخانه، سمور آبی را با علف‌ها بسته است. آن‎ها با عجله به کمک او می‎روند. سنجاقک بال‌هایش را به صورت سمور می‌زند، چشم‌های سمور بسته است؛ اما سبیل‌هایش تکان می‌خورد. خرگوش برای باز کردن علف‌ها، پشت لاک‌پشت سوار می‌شود؛ اما در آب می‎افتد و لاک‌پشت او رانجات می‌دهد. در همین موقع، سمور بیدار می‌شود و از رودخانه بیرون می‎آید. او تازه متوجه ماجرا شده است و رازش را برای دوستانش فاش می‎کند.

پیشته و چخه

معرفی کتاب
«پیشته» و «چخه» با هم دوست هستند. پیشته گربه‎ها را می‌ترساند و چخه سگ‌ها را. روزی پیشته سرما می‎خورد و از دوستش، چخه، می‌خواهد به جای او گربه‌ها را بترساند. چخه اول سراغ سگ‌ها می‎رود و آن‌ها پا به فرار می‎گذارند؛ اما گربه‌ها از او نمی‎ترسند. گربه‌ها که نمی‎دانند چرا خبری از پیشته نیست، به خانه آن‌ها می‎روند و پیشته را می‎بینند که مریض و بی‎حال در رختخواب افتاده است. گربه‌ها دلشان برای او می‎سوزد و تصمیم می‎گیرند آن شب همان‌جا بمانند و برای پیشته آواز بخوانند. صبح روز بعد... .

قالیچه پرنده

معرفی کتاب
قالیچه پرنده مهربان، هرکسی را به مقصد می‎رساند، بالای کوه، آن طرف دریا یا لابه‌لای درخت‌ها. وقتی قالیچه خسته می‎شود، روی دست باد یا در چمنزار می‎خوابد. قالیچه با پری‌دریایی دوست است و گاهی برای دیدن او به کنار دریا می‎رود. روزی هنگامی‌که قالیچه در حال استراحت است، غول بزرگی روی او می‎پرد و می‌خواهد نزد پری‌دریایی برود! قالیچه به پرواز درمی‎آید؛ ولی بعد از مدتی، خسته می‎شود؛ اما غول اجازه استراحت به او نمی‎دهد. آن‌ها سرانجام به دریا می‎رسند. غول چراغش را می‎خواهد؛ چون فکر می‎کند ممکن است کسی آن را پیدا کند و دوباره مالک غول شود؛ اما... .