Skip to main content

خیاط و کوزه‌اش

معرفی کتاب
پیرمرد خیاطی نزدیک قبرستان مغازه داشت و هروقت کسی از دنیا می‎رفت، باخبر می‎شد. او همیشه به این موضوع فکر می‌‏کرد که از آدم‌ها هیچ‎چیزی به غیر خوبی و بدی نمی‏‌ماند و دلش می‎خواست کاری بکند تا مردم متوجه این موضوع بشوند و اینقدر حرص مال دنیا را نداشته باشند. برای همین کوزه‌ای را به دیوار آویزان کرد و هرکسی از دنیا می‏‌رفت، سنگی در کوزه می‌‏انداخت و می‎گفت فلانی در کوزه افتاد! خیاط هر ماه کوزه را خالی می‌‏کرد و سنگ‌ها را می‎شمرد تا اینکه روزی... .

خواب عجیب هارون

معرفی کتاب
شبی «هارون‏‌الرشید» خواب می‌بیند که تمام دندان‌هایش از دهانش بیرون می‎ریزند و هراسان از خواب بیدار می‌شود. صبح روز بعد، خواب‌گزار را احضار می‎کند و می‎خواهد که هرچه زودتر خوابش را تعبیر کند. خواب‌گزار می‎گوید که این خواب تعبیر خوبی ندارد و معنی‎اش این است که همه نزدیکان و خویشان پادشاه قبل از او می‎میرند. هارون با عصبانیت دستور می‎دهد او را صد ضربه شلاق بزنند و به دنبال خواب‎گزار دیگری می‎فرستد. خواب‎گزار بعدی می‎گوید تعبیر خواب شما این است که از همه خویشان و نزدیکانتان بیشتر عمر می‏‌کنید! پادشاه خوشحال می‌شود و دستور می‏‌دهد که صد دینار به او پاداش دهند!

ماجرای کرم سبز

معرفی کتاب
سلطان «کیکاووس»، حاکم مازندران و گیلان، نزد امیر «ابوالسوار» به گنجه می‌‏رود. ابوالسوار پادشاهی عادل، شجاع و خوش‌صحبت است. آن‎ها به دوستانی صمیمی تبدیل می‎شوند و اقامت سلطان کیکاووس به چند سال می‎رسد. روزی سلطان کیکاووس از سرزمینش، «گرگان» می‎گوید و اینکه زن‌ها باید با کوزه، از چشمه آب بردارند و به دِه ببرند. او می‎گوید، زنی جلوی بقیه حرکت می‎کند تا مراقب باشد کسی کِرم سبزی که آنجا زندگی می‎کند را لگد نکند؛ چراکه اگر این کِرم کشته شود، آب داخل کوزه می‎گندد! ابوالسوار که این حرف‌ها را باور ندارد، رفتارش با کیکاووس تغییر می‏‌کند و... .

سینی نان در رودخانه

معرفی کتاب
خلیفه «متوکل»، غلامی به نام «فتح» دارد. فتح پسری درستکار و سربه‌زیر است و خلیفه او را بسیار دوست دارد. فتح همه هنرها و علم‌های مختلف را آموخته و حالا نوبت شنا است. خلیفه شناگران ماهری را برای این کار انتخاب می‎کند و بعد از روزها تمرین، فتح که فکر می‏‌کند دیگر می‏‌تواند به تنهایی شنا کند، به رودخانه دجله می‎رود و مشغول شنا می‌شود؛ اما جریان آب او را با خود می‌برد. فتح می‌تواند خود را به سوراخی برساند و آنجا پناه بگیرد. به خلیفه خبر می‎دهندکه فتح به رودخانه رفته و دیگر بازنگشته است. خلیفه برای کسی که او را پیدا کند، پاداش بزرگی درنظر می‌‏گیرد و... .

داستان های ترمه و تپل 3 : خواهر کوچولو

معرفی کتاب
«ترمه» و «تپل» یک خواهر کوچولو به نام «تی‌تی» دارند. روزی پدر و مادر به خرید می‏‌روند و تی‌تی را به بچه‎ها می‎سپارند و سفارش می‌‏کنند که مراقبش باشند. ترمه و تپل به اتاقشان می‌‏روند و مشغول بازی رایانه‎ای می‎شوند و تی‎تی را فراموش می‎کنند و هنگامی سراغ بچه می‎روند که او سرجایش نیست! آن‌ها با ناراحتی همه‌جا را می‎گردند تا اینکه او را پشت مبل پیدا می‌‏کنند. تی‌تی خودش را خیس کرده است و... . سرانجام آن‌ها تصمیم می‎گیرند خواهر کوچولویشان را تمیز کنند؛ اما... .

داستان قلقلک

معرفی کتاب
این داستان شامل سه قسمت است. در قسمت اول، وقت به دنیا آمدن بچه است و آقا قلقلی دکتر «گردک» را خبر می‏‌کند و... . حالا خانم قلقلی و آقا قلقلی یک بچه کوچولو دارند که نه سفید سفید است، مثل مادرش و نه قرمز قرمز، مثل پدرش. او سفید و قرمز است و سالم و سرحال. دکتر گردک سفارش می‎کند که مراقب بچه باشند و تا یاد نگرفته است قِل بخورد، در سرازیری قِلش ندهند؛ چون ممکن است سرش به جایی بخورد و... . «قِل خوردن قلقلک» و « جشن قِل زدن»، نام دو قسمت بعدی داستان است.

ماجرای عجیب ماموت گمشده

معرفی کتاب
در کتاب «ماجرای عجیب ماموت گمشده» پسرکی به نام اسکار نیمه‌های شب از خواب می‌پرد و متوجه می‌شود ماموتی به نام «گنده پشمالو» با برادرش ماموتک برای هواخوری از موزه بیرون آمده‌اند. آن‌ها باید تا قبل از یک به موزه پیش مادرشان برگردند. اما ماموتک فعلاً قصد ندارد برگردد. اسکار با «گنده پشمالو» همراه می‌شود تا برادر او را پیدا کند. اسکار وارد موزه عجایب می‌شود و همین طور که دنبال ماموتک می‌گردد اطلاعات جالبی درباره حیوانات و انسان به دست می‌آورد.

مهندس الی!

معرفی کتاب
«اِلی» در کارگاه یا همان کلبه بازی‌اش، مشغول پیداکردن پیچ است؛ چون او یک مهندس است و به کمک ابزار و دفترچه و قدرت تخیلش می‎تواند هرچیزی بسازد؛ اما این‌بار این چیز باید خیلی‌خیلی خاص باشد! پسرها به او اجازه نداده‌اند با آن‌ها فوتبال بازی کند و به نظر اِلی این کار واقعاً احمقانه است. اِلی و دوستش، «کیت»، در حال ساخت دستگاه پرتابگر بادکنک آبی هستند و... . پسرها خبر ندارند قرار است چه بلایی سرشان بیاید. وقتی دستگاه آماده می‎شود، اِلی و کیت، اسم آن را ملکه آب می‏‌گذارند و... .

سرسخت یا نازک‌نارنجی؟

معرفی کتاب
«لویی» و «رالف» برادر هستند و با پدرشان، «لو بزرگه»، زندگی می‎کنند. به نظر لو بزرگه در این دنیا دو دسته آدم وجود دارد: «سرسخت‎ها و نازک‎نارنجی‌ها!» لو بزرگه خیلی خشن است. او راننده کامیون و جرثقیل است و معمولاً نمی‎خندد! و همیشه به پسرانش گوشزد می‎کند که سرسخت و خشن باشند. لویی و رالف پیاده به مدرسه می‎روند؛ چون فکر می‏‌کنند سوار اتوبوس مدرسه شدن کار بچه‌سوسول‌هاست. آن‌ها در راه مدرسه با هم حرف نمی‎زنند؛ چون گل گفتن و گل شنفتن هم کار آدم‌های نازک‎نارنجی است. آن‌ها... .

آخرین دانه سحر‌آمیز

معرفی کتاب
زنگ درِ خانه «زویی» و گربه‎اش، «ساسافراس»، یک زنگ جادویی است و وقتی به صدا درمی‎آید، یعنی حیوانات جادویی از آن‌ها کمک می‎خواهند. حالا یک دوست قدیمی برای دیدن زویی به اصطبل آمده و با خود یک چیز عجیب و درخشان آورده که شبیه غلاف دانه است. زویی و گربه‎اش و «پیپ»، به کمک هم باید کشف کنند که این گیاه جادویی و مرموز برای رشد کردن به چه چیزی نیاز دارد؛ اما باید بجنبند تا همه دانه‌های آن به مشتی خاکستر بنفش تبدیل نشده است!