Skip to main content

کرمالویی

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل پنج داستان کوتاه است. «شعبده کلاه»، «معمای یک گلابی»، «حلزون یک چیزی کم، یک چیزی زیاد»، «یک سیب سرخ آبدار» و «کرمالویی»، نام این داستان‌هاست. «معمای یک گلابی»، داستان گلابی زرد و پلاسیده‌ای است که از درخت سیب می‎افتد! «حلزون یک چیزی کم، یک چیزی زیاد»، قصه حلزونی را روایت می‌کند که دوستانش فکر می‎کنند خانه‌ای که روی پشت حلزون است، برایش سنگین است. برای همین، به هر زحمتی است، خانه را از پشت او جدا می‎کنند! داستان «کرمالویی» درباره کرم‌های کوچولویی است که با مادرشان در شکم یک آلبالو زندگی می‎کنند! داستان... .

موجودات کوچک

معرفی کتاب
بچه‌خوک‌ها، «پپا» و «جرج»، به پدربزرگشان در کندن سبزیجات کمک می‌کنند که ناگهان یک حلزون می‌بینند. پدربزرگ برای آن‌ها درباره حلزون توضیح می‌دهد. دوستان پپا و جرج به آنجا می‌آیند و حالا همگی می‌خواهند حلزون شوند! پدربزرگ برای بچه‌ها درباره زنبور صحبت می‌کند، درباره صدای آن‌ها، کارشان و خانه‌هایشان. حالا همه بچه‌ها می‎خواهند زنبور باشند!

بریم و بیایم با کشتی

معرفی کتاب
«مینو» و «مانی» با پدر و مادرشان و با کشتی به جزیره «کیش» سفر می‌کنند. کشتی سوت بلندی می‌شود و حرکت می‌کند. بعد از چند دقیقه بچه‌ها دلفینی را می‌بینند که سرش را از آب بیرون آورده است و مرغ‎های دریایی که بالای سرشان پرواز می‌کنند. آن‌ها چند نفر را می‌بینند که در حال صید مروارید هستند. مینو و مانی از پنجره‌های پایین کشتی می‌توانند زیر دریا را تماشا می‌کنند.

بریم و بیایم با اتوبوس

معرفی کتاب
پدر «مینو» و «مانی» آن‌ها را به تهران‌گردی می‌برد. بچه‌ها در میدان آزادی سوار اتوبوس می‌شوند. مینو و مانی دورتادور شهر تهران را می‎گردند و ساختمان‌های قدیمی این شهر را می‌بینند. آن‌ها به جاهای مختلفی سر می‌زنند، جاهایی مثل میدان «حسن‌آباد»، «سردرباغ ملی»، «بازار تهران» و... . مینو خیلی دلش می‎خواهد که مادرش هم این ساختمان‌ها را ببیند.

بریم و بیایم با سرویس مدرسه

معرفی کتاب
این داستان درباره ماشین «ون» کوچولویی است که سرویس مدرسه شده است. روز تولد «مینو»، مادر کیک شکلاتی می‌پزد تا او به مدرسه ببرد. مادر هم سوار سرویس می‌شود تا کیک را به مدرسه برساند. جلوی در مدرسه بچه‌ها برای مینو تولدمبارک می‌خوانند و آقای راننده هم برای او هفت بار بوق می‌زند و برای ون کوچولو که دو ساله شده است، دو تا بوق می‌زند.

بریم و بیایم با هواپیما

معرفی کتاب
«مینو» و «مانی» با پدر و مادرشان سوار هواپیما می‌شوند. آن‌ها هر دو دوست دارند کنار پنجره بنشینند تا بیرون را تماشا کنند. هر چه هواپیما بیشتر اوج می‌گیرد، ساختمان‌ها کوچک‌تر می‌شوند. هواپیما از بالای کوه‌ها عبور می‌کند. در طول پرواز، مانی تصمیم می‌گیرد خلبان شود و بعد تصمیمش عوض می‌شود، او می‌خواهد کوهنورد شود و وقتی از روی جنگل عبور می‌کنند، تصمیم می‎گیرد شکاربان شود!

بریم و بیایم با قطار

معرفی کتاب
این کتاب درباره رفت و آمد با قطار است. عید نوروز «مانی» و «مینو» با پدر و مادرشان، سوار قطار می‌شوند. قطار سوت بلندی می‌کشد و به طرف شهر «مشهد» حرکت می‌کند. قطار خیلی سریع حرکت می‌کند و کوه‌ها و کویر خشک را پشت سر می‌گذارد. مینو و مانی باید شب در قطار بخوابند؛ چون هنوز به مقصد نرسیده‌اند. با طلوع خورشید آن‌ها به مشهد می‌رسند و به خانه مادربزرگشان می‌روند.

بریم و بیایم با آمبولانس

معرفی کتاب
در بازی اسکیت، پای «مینو» زخمی می‌شود. مادر با اورژانس تماس می‌گیرد، آمبولانس چراغ گردانش را روشن می‌کند و آژیرکشان حرکت می‌کند. ماشین‌ها از سر راه آمبولانس کنار می‌روند و پلیس چراغ قرمز را سبز می‌کند. آمبولانس حتی از اتوبوسی که در مسیر ویژه حرکت می‌کند، جلو می‌زند و خودش را به مینو می‌رساند.

جنگ مسخره

معرفی کتاب
موضوع داستان درباره صلح است. پادشاه شکم‌گنده، روزهای طولانی حوصله‌اش سر می‌رفت. نه شکار، نه موسیقی، نه مطالعه، هیچ‌چیز سرگرمش نمی‌کرد. او هر روز صبح با کالسکه‌اش از قصر بیرون می‌رفت و روی شن‌ها قدم می‌زد و برمی‌گشت و می‌خوابید تا اینکه روزی که از کنار دهکده می‌گذشت، صدای جادوگر بزرگ را شنید که ادعا می‌کرد می‌تواند همه ناراحتی‌ها را درمان کند. جادوگر راه درمان پادشاه را یک جنگ خودمانی می‌دانست. پادشاه فریب جادوگر را خورد و او را به عنوان مشاور خود انتخاب کرد. از آن روز به بعد... .

سرزمین موجودات وحشی

معرفی کتاب
«مکس» لباس گرگی‌اش را می‌پوشد و شروع به بازی می‌کند... . او کلی شیطنت کرده است. به همین علت، مادر مکس را به اتاقش می‌فرستد. مکس در اتاق، خودش را سرگرم می‌کند و به سرزمین موجودات وحشی می‌رود و پادشاه آن‌ها می‌شود و کلی خوش می‌گذراند؛ اما سرانجام ترجیح می‌دهد که به خانه بازگردد؛ چون گرسنه است. غذا هنوز گرم است و در انتظار مکس!